خيلي از ما از ديگران مي شنويم که چاق شده ايم يا در هنگام نگاه در آينه احساس مي کنيم وزن مان اضافه شده است.
اما آيا راهي عيني وجود دارد که به اين سوال پاسخ داد. اندازه گيري وزن بدن به شکل قديمي گر چه هنوز هم معيار خوبي است، اما اين وزن کل شامل استخوان ها، عضلات، اندام هاي داخلي، موهاست و نه تنها چربي بدن.
به گزارش همشهري آنلاين، بهترين و دقيق ترين راه براي اندازه گيري چربي بدن اين است که در آب غوطه ور شويد.
تفاوت ميان وزن شما در آب و وزن عادي شما براي محاسبه تراکم بدن به کار مي رود، و از روي اندازه گيري تراکم بدن مي توان چربي بدن را اندازه گيري کرد.
اما تعداد بسيار کمي از ما امکان چنين کاري را دارند. راه هاي ساده تري هم براي اندازه گيري چربي بدن وجود دارد، مانند اندازه گيري مقاومت بيوالکتريک، اندازه گيري چين پوستي بابا کوليس، جذب سنجي انرژي دوگانه با اشعه ايکس (همان تکنولوژي که براي اندازه گيري تراکم استخوان به کار مي رود).
در برخي از سالن هاي ورزشي برخي از اين امکانات به تدريج در اختيار مراجعه کنندگان قرار مي گيرد.
اما اين روش ها نيز گرچه ممکن است کنجکاوي شما را ارضا کنند، براي استفاده معمول نه ضروري و نه عملي هستند.
به اين ترتيب بايد به گزينه هاي رايج تر روي آوريد. بسياري افراد اکنون با محاسبه معيار توده بدني آشنا هستند.
اندازه گيري دور کمر هم به عنوان معياري براي چاقي طرفداران بيشتري پيدا کرده است، چرا که چربي درون شکم فعال ترين چربي بدن در سوخت و ساز و زيان بارترين آنهاست. و اندازه گيري دور کمر به دور باسن دوباره مورد توجه قرار گرفته است، چرا که بررسي ها نشان مي دهند، چربي زيرپوستي ممکن است منافعي هم داشته باشد.
براي اندازه گيري ميزان چربي بودن خود به اين سه روش به اين اصول راهنما توجه کنيد:
شاخص توده بدني
شاخص توده بدني يا BMI را نشانه حياتي پنجم (پس از درجه حرارت، سرعت تنفس، و فشار خون) ناميده اند. براي اندازه گيري شاخص توده بدني تان بايد وزن تان را کيلوگرم اندازه بگيريد و آن را بر مجذور (توان دوي) قد تان به متر تقسيم کنيد.
البته تنها اندکي از افراد اين محاسبه را خودشان انجام مي دهند. صدها سايت بر روي اينترنت وجود دارد که با دادن رقم قد و وزن تان، اين شاخص را براي تان محاسبه مي کند.
BMI در واقع به شما مي گويد به ازاي هر سانتي متر قدتان چند گرم وزن را حمل مي کنيد، هر چه وزن بيشتري در ارتفاع قد کمتري متمرکز شده باشد، به معناي آن است که BMI شما بالاتر است، و هر چه وزن بيشتري در طول ارتفاع قد بيشتري گسترده شده باشد، BMI شما پايين تر است.
BMI به مقاصد گوناگوني مورد استفاده قرار مي گيرد. قد و وزن را به سادگي مي توان اندازه گيري کرد.
در اغلب افراد ميزان شاخص توده بدني به طور معقولي با ميزان چربي کلي بدن متناسب است. و شايد مهمتر اينکه اين شاخص، معيار خوبي براي ارزيابي خطرات بهداشتي ناشي از اضافه وزن است، به عنوان يک قاعده هر چه BMI شما بالاتر مي رود، مرگ و مير ناشي از بيماري هاي قلبي عروقي (حمله قلبي و سکته مغزي) و نيز مرگ و مير کلي بالا مي رود.
پژوهشگران همچنين دريافته اند که ميزان بالاتر BMI با ميزان بالاتر فشار خون، ميزان پايين تر کلسترول خوب يا HDL و ساير شاخص هاي بيانگر وضع بد سلامتي همراهي دارد.
اما BMI تنها اطلاعاتي در مورد وزن فرد را که نسبت به قد او تصحيح شده است، را در خود دارد. اين شاخص ميان وزن ناشي از عضلات و استخوان (توده بدني عاري از چربي) و چربي فرقي نمي گذارد. در بررسي هاي بر روي تعداد بسياري از افراد، اين امر مشکلي ايجاد نمي کند.
اما استفاده از BMI در سطح فردي به عنوان معياري براي ميزان چربي بدن ممکن است در سطح فردي استفاده از اين شاخص گمراه کننده هم باشد.
اگر شما شخصي بسيار عضلاني باشيد، ممکن است BMI بالايي داشته باشيد، اما اين بالا بودن ربطي به چربي زياد بدن شما ندارد.
مشکل شايع تر با افزايش سن پيش مي آيد، که عضلات و استخوان هاي ما تحليل مي روند، بنابراين داشتن BMI ثابت با افزايش سن در واقع ممکن است به معناي افزوده شدن بافت چربي باشد. BMI همچنين در مورد نوع چربي بدن چربي شکمي که بسيار بدتر از چربي زيرپوستي است چيزي به شما نمي گويد، و اين همه کمبود اساسي به حساب مي آيد.
يک مشکل ديگر رده بنديي بر مبناي BMI به صورت گروه هاي جدا از هم صورت و مقطعي صورت مي گيرد.
به اين معنا که افرادي که مقطعي انجام مي شود. افرادي که BMI آنها ۲۵ تا ۲۹.۹ است داراي اضافه وزن و افرادي که اين شاخص در آنها ۳۰ يا بالاتر است چاق محسوب مي شوند.
اما خطر ناشي از اضافه وزن به صورت تدريجي افزايش مي يابد تا اينکه تمايز مشخصي بين اين رده ها وجود داشته باشد.
از طرف ديگر ميزان طبيعي تعيين شده براي همه گروه هاي نژادي يکسان و ۲۵ تا ۲۹.۹ است.
اما براي مثال پژوهشگران دريافته اند که آسيايي ها در BMI پايين تري نسبت به سفيدپوستان در معرض خطر بيماري هاي قلبي عروقي قرار مي گيرند، بنابراين حد اضافه وزن در آسيايي ها ممکن است به جاي BMI ۲۵ ، از BMI ۲۳ شروع شود.
دور کمر
دور کمر از ديدگاه متفاوتي چاقي را ارزيابي مي کند: با اين اندازه گيري ديگر وزن کل بدن مطرح نيست، بلکه چربي فعال از لحاظ سوخت و ساز و زيانباري که در اطراف اندام هاي درون شکم جمع مي شود ، ارزيابي مي شود.
اندازه گيري دور کمر نسبت به BMI شاخص بهتري براي پيش بيني خطر ابتلا به ديابت است و به همان اندازه BMI شاخص خوبي براي پيش بيني خطر بيماري قلبي است.
بنابراين با اندازه گيري دور کمر مي توان گروه قابل توجهي را که BMI آنها در محدوده سالم قرار مي گيرد (۱۸.۵ تا ۲۴.۹)، اما دور کمر بالا آنها را در معرض ديابت و بيماري قلبي قرار مي دهد، تشخيص داد.
بنابراين اندازه گيري BMI و دور کمر همراه با هم بايد براي اندازه گيري موفقيت افراد داراي اضافه وزن يا چاق به کار رود.
با اين وجود، بر خلاف BMI هنوز اندازه گيري دور کمر به بخش معمولي از مراقبت پزشکي بدل نشده است.
بسياري از ما فکر مي کنيم باريک ترين بخش در ميان تنه ماست، و آن را اندازه مي گيريم. اما انجمن قلب آمريکا مي گويد اندازه گيري دور کمر بايد درست در بالاي ناف انجام شود، و بسياري از پژوهشگران هم نوک استخوان لگن (ستيغ ايلياک) را تقريبا در سطح ناف قرار مي گيرد، ملاک قرار مي دهند.
همچنين برخي سطحي که درست در زير پايين ترين دنده قرار مي گيرد، يا فاصله مياني اين دنده و راس استخوان لگن را معيار قرار مي دهد.
در مجموع اندازه گيري در سطح ناف طرفداران بيشتري دارد، ولي هنوز اجماعي در اين مورد به وجود نيامده است. اين عدم قطعيت در مورد محل اندازه گيري دور کمر مانع اندازه گيري روتين دور کمر در مراقبت هاي پزشکي شده است.
تعريف دور کمر بيش از حد بزرگ نيز به تجديد نظر نياز دارد. در حال حاضر حد فاصل ۱۰۲ سانتي متر براي مردان و ۸۸ سانتي متر براي زنان قرار داده شده است. کارشناسان اين ارقام را بر مبناي يک بررسي منفرد انجام شده در اسکاتلند در سال هاي پيش تعيين کرده بودند.
اما بررسي هاي اخير نشان داده است که بهتر است اين حد فاصل دور کمر طبيعي و بزرگ براي تا حد ۹۵ سانتي متر پايين آورده شود، چرا که بررسي ها نشان دهنده آن بود رابطه قوي ميان اندازه بالاتر از اين حد دور کمر و ديابت است.
برخي از کارشناسان حتي معتقدند مي توان اين عدد را بايد پايين تر آورد و به ۸۸.۹ سانتي متر براي مردان و ۸۳.۸ براي زنان پايين آورد.
يک پيشنهاد ديگر هم اين است که به جاي تعيين يک حد فاصل واحد براي دور کمر، بر حسب BMI هاي گوناگون حدفاصل هاي متعددي براي دور کمر طبيعي و غيرطبيعي تعيين شود.
(در تحقيقي که پژوهشکده غدد درون ريز و متابوليسم دانشگاه علوم پزشکي شهيد بهشتي انجام داده است براي هر دوي زنان و مردان حد طبيعي دور کمر ۹۴.۵ سانتي متر تعيين کرد.
اجلاس کشوري براي تعيين شاخص هاي چاقي مرکزي نيز که از محققين، صاحبنظران، مسئولين وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکي و انجمن هاي علمي در مهر ۱۳۸۸ تشکيل شد، اندازه دور کمر مردان و زنان ايراني سي سال و بالاتر را به شرح زير تعريف کرد:
اگر دور کمر ۹۰ سانتيمتر يا بالاتر باشد، بايد اقدامات پيشگيري از بيماري هاي غيرواگير شروع شود.
اگر دور کمر ۹۵ سانتيمتر يا بيشتر باشد، بايد اقدامات جدي براي کاهش آن به عمل آيد.
نسبت دور کمر به دور باسن
نسبت دور کمر به دور باسن (WHR) با يک محاسبه ساده به دست مي آيد: تقسيم کردن اندازه دور کمر بر اندازه دور باسن.
دور کمر کوچکتري که با دور باسن بزرگتري همراه باشد، عدد کوچکتري را نسبت به دور کمر بزرگ با دور باسن کوچک به دست مي دهد.
هر چه اين نسبت کمتر باشد، از لحاظ سلامتي بهتر است. به ياد تصاويري بيفتيد که بدن هاي گلابي شکل را با بدن هاي سيب شکل مورد مقايسه قرار مي دهند، و بدن هاي گلابي شکل را سالم تر از بدن هاي سيب شکل مي دانند. نسبت کمتر WHR با بدن هاي گلابي شکل و نسبت بالا WHR با بدن هاي سيب شکل همراهي دارد.
اندازه گيري دور کمر براي WHR معمولا در باريک ترين بخش ميان تنه انجام مي شود. اندازه گيري دور باسن نيز در پهن ترين قطر دور باسن انجام مي شود.
براي زنان خطر بيماري قلبي، سکته مغزي و ساير مشکلات بهداشتي با بالا رفتن اين نسبت از ۰.۸۵ افايش مي يابد، بنابراين حد فاصل نسبت خوب و بد را در آن قرار مي دهند. براي مردان حد فاصل نسبت طبيعي و غيرطبيعي را در حدود ۰.۹ قرار مي دهند.
گرچه ممکن است اندازه گيري دور کمر براي ارزيابي چربي شکمي WHR ساده تر و به همان اندازه دقيق باشد.
اما يک بررسي در سال ۲۰۰۷ در انگليس نشان داد که اين نسبت ارتباط بيشتري با پيش بيني خطر بيماري قلبي دارد تا اندازه گيري ساده دور کمر.
دور کمر معيار غيرمستقيم از چربي شکمي و دور باسن معيار غيرمستقيمي از چربي زيرپوستي است.
به طور کلي مي توان چربي شکمي را چربي بد و چربي زيرپوستي را چربي خوب ناميد و WHR راهي ساده براي تعيين نسبت اين دو نوع چربي است.
به طور تئوريک چربي زيرپوستي جايي است که انرژي اضافي بدن در آن سوخته مي شود، اما هنگامي ميزان انرژي دريافتي از حد ظرفيت آن خارج شود، چربي به شکلي ناسالم به صورت چربي شکمي و رگه هاي چربي در کبد، عضلات و ساير اندام ها رسوب مي کند.
بررس ها نشان داده اند که افزايش چربي زيرپوستي با بهبود حساسيت به انسولين و کاهش خطر ابتلا به ديابت نوع ۲ همراه است. و در مقابل هنگامي چربي هاي درون شکم کاهش پيدا مي کنند، کنترل قند خون بهتر انجام مي گيرد.
به اين ترتيب ليپوساکشن که تنها چربي زيرپوستي را از بدن خارج مي کند، در بهبود سوخت و ساز بدن نقشي ندارد.
منبع : تبیان
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید