با نگاهي كلي به الگوي استفاده از رسانهها طي سالهاي تحصيلي كودكان دريافتيم كه سلطه تلويزيون كاملاً آشكار است. اين رسانه تقريباً دو سوم از اوقات صرف شده براي رسانههاي جمعي را در سالهاي اوليه تحصيل و مقدار زماني بيشتر از مجموع مقدار ساعتهاي صرف شده براي ساير رسانهها را تا سالهاي پايان دبيرستان به خود اختصاص ميدهد. اما علاوه بر حجم غير عادي زمان تماشاي تلويزيون، دو الگوي قابل توجه ديگر نيز وجود دارد. اول اينكه سهم رسانههاي چاپي دايماً درحال افزايش است. تقريباً هيچ كودكي روزنامهها را در دوران ابتدايي به طور مرتب نمي خواند، لكن بيش ا زنيمي از كلاس ششميها و دو سوم از كلاس دوازدهميها همه روزه آنها را مطالعه ميكنند. حجم مطالعه مجلهها، به طور مرتب افزايش مييابد. حجم استفاده از كتاب بين كلاس دوم و ششم افزايش مييابد و اين واقعيت كه به نظر ميرسد يك كلاس دوازدهمي نسبت به يك كلاس ششمي كتابهاي كمتري را در خارج از مدرسه مطالعه ميكند، نبايد موجب عدم توجه ما به اين واقعيت شود كه بچههاي كلاس دوازده مطالعه بيشتري را به منظور انجام تكليف مدرسه خود انجام ميدهند. بنابراين طي دوازده سال تحصيلي در مدرسه و دبيرستان افزايشي در مقدار زمان اختصاص داده شده به مطالب چاپي مشاهده ميشود.
استفاده كودكان از رسانهها در سنين مختلف:
يك الگوي بسيار جالب توجه ديگر، اوج استفاده از رسانهها در حدود كلاس ششم است. دراين دوره اوج استفاده از تلويزيون است. ميزان رفتن به سينما بالاست و مطالعه كتاب نزديك به حداكثر آن است. در اين دوره مطالعه روزنامه نيز افزايش زيادي مييابد. بسته به افراد مختلف، در مقطع زماني بين كلاس پنج و شش، مدت استفاده از رسانههاي جمعي از متوسط كمتر از 30 ساعت در هفته به 35 تا 40 ساعت افزايش مييابد و از آن به بعد تغييرات مهمي به وجود ميآيد. مدت ديدن تلويزيون كاهش مييابد و به نحوي كه بعداً خواهيم ديد اهميت تلويزيون در نظر كودكان كمتر ميشود. مدت گوش كردن راديو افزايش مييابد و راديو اهميت بيشتري پيدا ميكند. از زماني كه رفتار بزرگسالانه شروع به شكل گيري ميكند، مطالعه كتب داستاني مصور به نزديك صفر تنزل پيدا ميكند. بويژه در ميان كودكان با هوشتر يك افزايش كلي در مورد وقت اختصاص داده شده به مطالعات جدي، ايجاد ميشود وديدن برنامههاي تلويزيوني جنبه گزينشي بيشتري پيدا ميكند.
دوران بيشترين استفاده از رسانههاي جمعي، از زماني شروع ميشود كه كودك خود را تا اندازه اي از محدوديتهاي اوليه زود خوابيدن آزاد ميبيند. در اين زمان او به اندازه كافي در خواندن مهارت پيدا كرده است تا بتواند در مطالب چاپي به شكل گسترده اي تجسس كند. وي منافع اجتماعي حاصل از آگاه بودن از خوانندگان جديد، آوازهاي آنان، برنامههاي جديد و ساير موضوعات مورد بحث نوجوانان را كشف كرده است. آگاهي جديد وي ازمسائل جنسي او را به سوي موسيقيهاي مورد پسند عامه راديو هدايت ميكند و كشف ميكند كه آشنايي با اين آهنگها هم ازجنبه روابط عاشقانه مفيد است و همتا اندازه اي موجبات كامروايي وي را فراهم ميكند. او فرصتهاي اجتماعي حاصل از رفتن به سينما را كشف ميكند و به همين نحو تا زماني كه هنوز تكاليف درسي منزل هنوز خيلي وقتگير نشده اند و درگير فعاليتهاي پر تنش اجتماعي سالهاي نوجواني نشده است و انرژي اش در اوج است، وسيعترين استفاده از رسانهها ميكند.
تلويزيون بزرگترين رسانه ده سال اول زندگي كودك است و تسلط آن بر اوقات وي حتي بعد از ده سالگي نيز ادامه مييابد. اما راديو داراي جذابيت و مطلوبيتي غريب براي نوجوانان است. ميزان گوش دادن درسالهاي بعد هرگز به حدي كه دراين دوران بوده است، نمي رسد. الگوهاي استفاده از رسانهها در بين افراد بالغ در سالهاي نوجواني شكل ميگيرند. مطالعه روزنامه و مجله و شكل گرفتن سليقه خاصي در انتخاب برنامههاي تلويزيوني پس ازيك دوره كند و كاو صورت میگيرد. مهمتر از همه، الگويي درنوجواني پديد ميآيد كه در پيش بيني چگونگي استفاده از رسانهها دربزرگسالي اهميت بسزايي دارد. كودكان از نظر انتخاب و استفاده از رسانهها به چند گروه نقسيم ميشوند. يك گروه بر استفاده از مطالب چاپي تاكيد ميكنند و گروهي ديگر رسانههاي ديداري و شنيداري را ترجيح ميدهند. گروه مقابل به استفاده از مطالب چاپي، همانگونه كه بعداً خواهيم ديد، عموماً ميكوشند كه ازرسانه چاپي براي دست يافتن به نيازهاي جدي و واقعي استفاده كنند. اين گروه تلويزيون را نيز به همين منظور به كار ميگيرند. آنها تمايل دارند بيننده تلويزيون آموزشي و برنامههاي مرتبط با مسائل عمومي و مستند تلويزيون باشند. گروه ديگر، معمولاً به رسانههاي جمعي به صورت يك وسيله تفريح و سرگرمي و خيالپردازي و گريز از واقعيتها نگاه ميكنند. اين دو گروه قبل از افزايش ميزان استفاده از رسانهها در ابتداي نوجواني براحتي قابل تميز نيستند. لكن اين واقعيت كه اين دو گروه وجود دارند و ميتوان آنها را درعنفوان جواني تميز داد، يكي از جالبترين يافتههاي ما ست.
كودكان چه چيزهايي را ميبينند؟
اولين برنامههايي كه مورد توجه كودكان قرار ميگيرد، همان گونه كه قبلاً اشاره كرده ايم، در اغلب موارد برنامههايي است كه برنامه سازان ما آنها را برنامههاي كودكان نام گذاري كرده اند. شخصيتهاي اصلي اين برنامهها را اكثراً حيوانات، شخصيتهاي كارتوني و يا عروسكي تشكيل ميدهند، برنامههايي چون دانلداك،هاكل بريهاند، هودي دودي، رين تين تين. البته بعضي اوقات نيز خود كودكان نقشهاي كمكي رابازي ميكنند. اين برنامهها شكل داستاني دارد و پر از تحرك است(اغلب كمدي و بزن وبكوب) و اغلب داراي يك جزء متشكله خيلي خنده دار است. زمان معمول ديدن اين برنامهها ساعتهاي پاياني بعدازظهر ويا صبح شنبه است.
برنامههايي از اين دست، تماشاي تلويزيوني كودكان پيش از دبستان را در انحصار خود دارند و تماشاي اين برنامهها (اغلب در شكل كمي بزرگسالانه تر، مثل برنامه لاسي)بخوبي تا دوران ابتدايي ادامه مييابد. لكن هنگامي كه كودك كاملاً در مدرسه جا ميافتد، ترتيب جديدي از برنامههاي مطلوب جايگزين اين برنامهها ميشود. اين برنامهها به شرح زير هستند:
· نمايشهاي واريته كودكان:
كارهاي خيلي موفق «والت ديسني» كه به صورت ساده آن را ديسني لند مينامند، نمونه اي از اين نوع است. اين برنامهها از كارتون تا ماجرا و از افسانه تا تاريخ و مطالعات طبيعي تنوع دارد و همگي با مهارتي عالي ساخته شده اند.
·برنامههاي حادثه اي كودكان:
زورو، يك نمونه از اين نوع است. اين برنامهها معمولاً ماجراهاي قهرماني ساده و بي آلايش و خوب و وقوي است كه علي رغم رخداد حوادث گوناگون و خطراتي كه افراد ساده تر از آن ترس دارند، هميشه حاكم بر سرنوشت خود است.
·فيلمهاي علمي تخيلي كودكان:
اينها نوع ديگري از برنامههاي حادثه اي هستند و معمولاً درباره حوادثي هستند كه درآينده واقع ميشوند و توأم با مسافرتهاي فضايي، راكت اندازها وساير تجهيزات نمايشي در برنامههايي مثل مجموعه باك راجرز هستند. سوپرمن و كاپيتان ويديو نمونههاي ديگري از اين نوع هستند.
· وسترنهاي كودكان:
اين وسترنها ساده تر هستند و در آنها شخصيتهاي پيچيده وجود ندارند، موازين و آئينها دقيقاً رعايت ميشوند، قهرمان آنها به جاي بوسيدن دختر هنر پيشه اسب خود را ميبوسد و صحنههاي تهييجي و حادثه اي آنها بسيار تعديل شده است. اينها برنامههايي هستند كه بر سالهاي اوليه تحصيلي كودك تسلط دارند. لكن بزودي دو نوع برنامه ديگر نيز ظاهر ميشوند.
·برنامههاي جنايي:
بين برنامههاي حادثه اي كه در آنها قهرمان با مهارت، قدرت و جرأت خود حقي را به حقدار ميرساند تا برنامههايي كه در آنها كارآگاهي با مهارت، قدرت و جرأت خود پرده از روي جنايتي بر ميدارد فاصله چنداني وجود ندارد. بنابراين بسياري از كودكان، حتي در سالهاي اوليه تحصيلي شروع به ديدناين برنامهها ميكنند كه در واقع براي پخش در ساعتهاي تماشاي بزرگسالان برنامه ريزي شده اند. برنامههاي جنايي بيشترين تماشاگر جوان را در سنين 13 الي 19دارند.
همچنين نوع ديگري از برنامهها وجود دارد كه كودكان درسالهاي اوليه تحصيلي شروع به مشاهده آنها ميكنند و در سنين 13 الي 19 از اهميت زيادي برخوردار ميشوند.
اين برنامه عبارتند از:
·كمدي وضعيت:
با شروع سريالهايي چون «آن را به بي ور بسپار» كه داراي يك قهرمان پسر است و كودكان ميتوانند با او همانند سازي كنند. كودك به سريالهايي مانند پدر بهتر از همه ميداندمك كويهاي واقعي ويابه كمديهاي مانند «من لوسي را دوست دارم گرايش پيدا ميكند كه بيشتر خاص بزرگسالان است. دركشور ما برنامههاي نود دقيقه اي شبكه سه سيما مثل شبهاي برره، در بين كودكان طرفداران بسياري را پيدا نمود و الگوهاي رفتاري مختلفي را در بين كودكان ونوجوانان ايجاد نمود. بتدريج كه كودك به دوران بزرگسالي نزديك ميشود باز هميك نوع برنامه ديگر براي او اهميت مييابد. اين نوع برنامه عبارتست از:
·نمايشهاي واريته از آهنگهاي مورد پسند عامه:
آوازهاي ملايم، موسيقي رقص و جذابيت و زيبايي از ويژگيهاي اين نوع برنامههاست. برنامه ديك كلارك به نام جايگاه گروه موسيقي آمريكا، برنامه پري كومو، برنامه دينا شور نمونههايي ازاين دست هستند. نخست دخترها اين برنامهها را مييابند و آنها را با پايبندي بيشتري نسبت به پسرها تماشا ميكنند، لكن آنها بخشي از برنامههاي مورد تمااشي اكثر نوجوانان هستند. در اين موقع تقريباً فهرست برنامههاي مورد توجه در سنين نوجواني كامل شده است افسانههاي جنايي جاذبين بيشتري پيدا ميكنند. وسترنهاي كودكان، جاي خود را به وسترنهاي بزرگترها مانند دود اسلحه و ماوريك ميدهند. برنامههايي مانند ديسني لند، زورو و سوپر من جذابيت خود را بتدريج از دست ميدهند. در اين موقع مقدار زيادي از وقت آنها، صرف درامهاي جنايي و موسيقي مورد پسند عامه ميشود. در اين زمان، تنها مقدار بسيار كمي از مدت تماشاي كودكان با زهم مصروف برنامههاي خاص ميشود، فروغ كوچكي از علاقه مندي نسبت به برنامههاي مربوط به مسائل عمومي در او پديدار ميشود.
علاقه به مسايل عمومي از مواردي است كه نهايتاً در كودك ايجاد ميشود. به همين دليل هر رسانه اي كه تاكيدش بر موضوعاتي غير از تفريح و سرگرمي باشد، ديرتر مورد توجه واقع ميشود. چرا بايد چنين باشد و چه شرايطي باعث ميشود تا اشتياق اندكي كه به مسائل عمومي جدي وجود دارد، شعله ور شود.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید