تا اينجا ما درباره تغيير الگوهاي سليقه همراه با افزايش سن صحبت كرديم، سن يكي از معيارهايي است كه هماكنون بدان اشاره شد. اگر ما بدانيم كه يك كودك 9 ساله و كودكي ديگر چهارده ساله است، ميتوانيم پيش بيني كنيم در صورتي كه ساير عوامل يكسان باشد، اختلافهاي مشخصي در سليقههاي تلويزيوني آنان وجود دارد. سن معياري براي آن اختلافهاست. بعضي از معيارهاي ديگر به شرح زير هستند:
جنسيت: يكي از موارد اعجاب انگيز درباره اختلاف سليقه ناشي از جنسيت اين است كه چقدر زود اين خود را نشان ميدهد. حتي در ميان كلاس اوليها، درصد بيشتر و معني داري از دخترها برنامههاي موسيقي مورد پسند عامه را دوست دارند و درصد بيشتر و معني داري ازپسرها علاقمند به وفيلمهاي وسترن و برنامه حادثه اي هستند. اين الگو طي اغلب سالهاي مدرسه باقي ميماند. دخترها،برنامههاي عاشقانه از قبيل موسيقيهاي مورد پسند عامه و يا حاوي نقشهاي خانوادگي (مانند كمديهاي وضعيت) را ترجيح ميدهند، پسرها برنامههاي مردانه حادثه اي و هيجان انگيز را ميپسندند. به طور كلي به نظر ميرسد كه در دخترها زودتر از پسرها تمايل ايفاي نقشهاي نوجواني و بزرگسالي شكل ميگيرد. هنگامي كه دخترها در جريان خريدن آهنگهاي برگزسده روز هستند وبراي خوانندگان معروف شركت كننده در برنامه ديك كلارك ابراز احساسات ميكنند، پسرها هنوز كارتون و ساير برنامههاي مربوط به نوجوانان را مشاهده ميكنند. علاقه به موسيقيهاي مورد پسند عامه حدود دوسال بعد و يا حتي ديرتر از آن شكل ميگيرد.
در تمامي ايالت متحده و مناطق كانادايي نشين مورد مطالعه خود به همين الگو دست يافتيم، لكن به نظر ميرسد در انگلستان تفاوتهاي جالبي نسبت به آن وجود داشته باشد. هيمل وايت، اپنهايم و ونس دريافتند كه فيلمهاي وسترن كه به طور وضوح در امريكاي شمالي برنامههاي مورد علاقه پسرها است، در انگلستان برنامه مطلوب دخترهاست. وسترنهاي انگليسي بيشتر مشابه وسترنهاي كودكانه آمريكايي است تا وسترنهاي بزرگسالان، لكن د رايالات متحده وسترن كودكان و وسترن بزرگسالان بييشتر برنامههاي مورد علاقه پسرهاست تا دخترها. كمديهاي خانوادگي يا كمديهاي وضعيت موسيقي مورد پسند عامه و برنامههاي واريته معمولاً در انگلستان برنامههاي جناييي به احتمال بسيار زياد برنامههاي مورد علاقه پسران هستند، درحالي كه دراينجا بخوبي ميتوان قبول كرد كه دخترهاي آمريكايي حداقل به اندازه پسرها به برنامههاي جنايي و اسرار آميز علاقه مند هستند.
به طور كلي به نظر ميرسد دخترها زود به سمت برنامههايي گرايش مييابند كه به مسئوليتهاي آينده آنها در دوران نوجواني و بزرگسالي مربوط ميشود. از طرف ديگر پسرها سليقه پسرانه را نسبت به برنامههاي حادثه اي، هيجان انگيز و پر زد و خورد تا نوجواني حفظ ميكنند و چند سال بعد از دختران نيبت به موسيقيهاي مورد پسند عامه علاقمند ميشوندوتنها در سنين نوجواني است كه به آنها بهمسائل عمومي كه از مردان انتظار ميرود، علاقه پيدا ميكند.
توانايي ذهني: بچههاي باهوشتر معمولاً همه چيز را زودتر از ساير بچههاي مورد آزمايش قرار ميدهند. به ويژهد آنها كارهاي مشكلتر را زودتر از ديگران انجام ميدهند، مانند برنامههاي جدي، مطالعات جدي و از اين قبيل. اطلاعات جمع آوري شده حاكي از آن است كه تقريباً بينندگان برنامههاي تلويزيوني انتخابات كنگره در سال 1958 در بين كودكان تيزهوشتر كلاس هشتم دو برابر ميزان كودكان كم هوشتر بوده است. علاوه بر اين بين كساني كه اين برنامه را تماشا كرده اند كودكان باهوشتر لذت بيشتري از آن برده اند. همچنين يافتههاي ما نشان ميدهد كه اين بچههاي با هوشتر عمدتاً قادرند تصاويري را كه در ارتباط با مسائل اجتماعي بر روي تلويزيون ظاهر ميشوند، نه به خاطر تفريح و سرگرمي، تشخيص دهند. الگوهاي تماشاي اخبار مربوط به مسائل عمومي شكل ميگيرد و اين كودكان اولين كودكاني هستند كه ازفيلمهاي پليسي، فيلمهاي وسترن و كمديهاي وضعيت و مانند آن رويگردان ميشوند.
علاوه بر اين، بچههاي تيزهوشتر در سلايق خود بيشتر به گزينش دست ميزنند و به طور معمول در مقايسه باديگر كودكان ديد نقادانه بيشتري دارند چيزي كه به طور كلي اتفاق ميافتد اين است كه بچههاي تيزهوشتر در سنين توجواني از تلويزيون دوري ميجويند، آنها همچنين در مييابند كه راديو وسيله مفيدي است براي اينكه ضمن مطالعه از موسيقي مورد پسند عامه نيز عقب نيفتد. آنها بيشتر به تكاليف مدرسه و زندگي اجتماعي مشغولند و لذا وقت كمتري را صرف تلويزيون ميكنند. هنگامي همكه وقت تماشاي تلويزيون را پيدا ميكنند در مقايسه با ساير كودكان ديد نقادانه تر دارند و از برخي برنامهها كه ظاهراً ارزش ماندگار كمتري براي آنها دارند، اجتناب ميكنند.
هم گروههاي قوي و ضعيف از نظر توانايي ذهني بدين صورت در الگوهاي برنامههاي بزرگسالان جاي ميگيرند. گروه داراي توانايي ذهني بالاتر، كمتر از تلويزيون گزينشگر تر خواهدبود وبيشتر براي كسب اطلاعات جدي مورد نياز خود به ساير رسانهها رو خواهد آورد. گروه داراي توانايي ذهني كمتر ازتلويزيون بيشتر استفاده خواهد كرد و كمتر به مطالب چاپ توجه خواهد نمود. ان گونه كه رفتار نوجواني حكايت ميكند اين گروه د رآنيده از تلويزيون براي تماشاي فيلمهاي اسرار آميز جنايي و كمديهاي وضعيت، فيلمهاي وسترن و واريته و موسيقي مورد پسند عامه استفاده خواهند كرد.
خانواده: در طول دهه اول سن يك كودك، سليقه وي عمدتاً تحت تأثير خانواده شكل ميگيرد. والدين خودشان كتابهايي را كه براي كودكان ميخوانند انتخاب ميكنند. الگوي يك كودك، والدين و يا خواهر وبرادر بزرگترش است. مطالب خواندني كه او به راحتترين صورت در دسترس خود مييابد، چيزهايي است كه والدينش به منزل آوردهاند. او به سرعت هنجارهاي اجتماعي خانواده را فرا ميگيرد. همان گونه كه قبلاً مطرح شد هنجار اخلاقي كارگراي طبقه متوسط در جهت كمتر تماشا كردن تلويزيون و تمايل بيشتر به برنامههاي واقعي، غير تفريحي و خود بهسازي عمل ميكند. در صورتي كه اخلاق لذت گراي طبقه كارگر در جهت تماشاي بيشتر تلويزيون و سهم بيشتري از برنامههاي خيال پردازانه و تفريحي عمل ميكند.
دلايلي وجود دارد كه ميتوان فرض كرد تأثير خانواده بر سليقه بيشتر بين رسانه اي است تا درون رسانه اي. براي مثال، يك خانواده اهل مطالعه احتمالاً كودكي دارد كه زياد مطالعه ميكند و يك خانواده كه اهل مطالعه نيست و ميزان تماشاي تلويزيون آن زياد است، احتمالاً كودك خود را در چارچوب همان الگو پرورش ميدهد. همچنين دلايلي وجود دارد كه ما را متقاعد ميكند، تأثير خانواده در سليقه قبل از دوران بلوغ نوجواني بيشتر است. هنگامي كه يك كودك به سن نوجواني ميرسد احتمال بيشتري دارد كه از توصيههاي والدين خود را تمرد كند و به تجربه بپردازد و بكوشد تا نمايد هويت و شخصيت خود را كشف كند. در همان موقع ميزان بيشتري را تحت تأثير گروه همسالان خود قرار ميگيرد و عادات رسانه اي او احتمالاً به عادات نوجواناني كه مورد ستايش او هستند و يا آنچه به زعم وي نقش كلي يك نوجوان است، تشابه پيدا ميكند. به هر جهت د ربعضي رفتارهاي حاشيه اي، مانند تماشاي تلويزيون اموزشي است كه تأثير خانواده واقعاً تفاوتهاي چشمگيري را ايجاد ميكند. نمودار زير نشان دهنده اين رابطه است.
تماشاي تلويزيون آموزشي نوعي از رفتار است كه نسبتاً بندرت صورت ميگيرد و در آن منافع گروهي كمتري يافت ميشود و براين مبنا نمي توان آن را توصيه كرد و با اين فكر رايج كه تلويزيون براي تفريح وسرگرمي است، در تضاد است. به اين دليل كودكاني كه به تماشاي تلويزيون آموزشي مينشينند و ما بعداً در فرصتهاي ديگر به آن خواهيم پرداخت، معمولاً كودكاني هستند كه ازاين جهت در خانواده آنها نمونه اي يافت ميشود يا از تشويق خانواده برخوردارند.
كودكان درباره تلويزيون چگونه فكر ميكنند؟
ترديدي نيست كه اكثر والدين براي تلويزيون احترام قايل هستند و به آن علاقه دارند. در واقع، بيشتر والدين همهمين احساس را دارند. وقتي ما 188 خانواده كامل را در سانفرانسيسكو مورد مطالعه قرار داديم، همراه ساير پرسشها از هر يك از اعضاي خانواده پرسيديم: فقدان كداميك از رسانهها را درصورت عدم دسترسي بدان،بيشتر حس ميكنيد؟ يافتههاي ما نشان ميدهد كه تلويزيون رسانه اي است كه احتمال ميرود كه فقدان آن بيشتر از ساير رسانهها توسط تمامي خانواده حس شود. تلويزيون رسانه اي است كه احتمال ميرود كودكان نبودن آن را بيش از ساير رسانهها حس كنند. رويهمرفتههموالدين وهمكودكان در اغلب موارد گفتهاند كه فقدان تلويزيون را در مقايسه با ساير رسانهها بيشتر احساس میشود.
ما تا کنون درباره اينکه فقدان تلويزيون در صورت عدم دسترسي بدان تا چه اندازه حس ميشود و تلويزيون چه مقدار مورد اعتماد قرار ميگيرد صحبت کرده ايم. اکنون اجازه دهيد به موضوع (وجهه) تلويزيون در نزد کودکان بپردازيم. بسيار مشکل است که در مورد وجهه تلويزيون پرسشي را مطرح کنيم که نوجوانان بتوانند به آن پاسخي قابل اعتماد بدهند. به هر صورت دريافتيم که اين روش در مورد کلاس پنجميها و بالاتر از آن نتايج خوبي داشته است.
هرکس از چيزي احساس غرور ميکند، برخي از اين و برخي از چيز ديگر، براي مثال بعضي از افراد که دوستانشان آنها را در حال تماشاي تلويزيون ببينند و بعضيها درست عکس اين احساس را دارند. شما چگونه ايد؟
تصور کنيد بهترين دوست شما به شما سر بزند. شما اگر در حال کتاب خواندن باشيد بيشتر احساس غرور ميکنيد يا درحال تماشاي تلويزيون؟ و به همين منوال در مورد ساير رسانهها. مقايسههايي مبتني بر اين پرسش با توجه به مصاحبههاي طولاني تر و موشکافانه تري که با گروه کوچکتري از کودکان داشتيم، ظاهراً از روايي برخوردار بود. وجهه تلويزيون در سالهاي دبيرستان به مقدار قابل ملاحظه اي کاهش مييابد.
· وجهه روزنامهها در آن سالها افزايش مييابد وعموما اين افزايش در نزد پسرها بيشتر از دخترها است.
· وجهه سينما در آن سالها تنزل مييابد.
· وجهه کتب داستاني مصور آشکارا از خيلي کم به خيلي کمتر نزول ميکند.
· وجهه راديوبه بالاترين وضعيت درنزد کلاس دهميها ميرسدو پس از آن نزول ميکند، عموما اين نزول در نزد دخترها بيشتر از پسرهاست.
علاوه بر همه موارد بالا هنوزمطالعه کتاب حتي در عصر تلويزيون فعاليتي است که بيشترين وجهه را درميان نوجوانان دارد. هنگامي که ما به منظور درک وجهه تلويزيون نزد گروههاي مختلف دانش آموزان از نزديک نتايج را مورد بررسي قرار دهيم، متوجه چندين گرايش ميشويم:
در درجه اول وهمان گونه که انتظار داشتيم دريافتيم که وجهه تلويزيون از نظر کودکاني که آن را زياد تماشا ميکنند بالاست. همچنين به نظر ميرسد که وجهه سينما و تا حدودي راديو در نزد کودکاني که زياد تلويزيون تماشا ميکنند بالاتر است. اما ظاهرا در نظر اين کودکان کتاب و ساير رسانههاي چاپي از وجهه پايينتري برخوردارند.
در مرتبه ي دوم بالا بودن وجهه کتاب در نزد کودکان نسبت مستقيمي با بالابودن توانايي ذهني آنها داردودرصد بالاتر وجهه تلويزيون در نزد کودکان،با توانايي ذهني کمتر آنها هماهنگ است. اين همبستگي خيلي قوي است و به طور کلي توانايي ذهني بالا هماهنگ است با قايل بودن وجهه بيشتر براي رسانههاي چاپي و پايين بودن توانايي ذهني ، هماهنگ است با قايل بودن وجهه بالاتر براي تلويزيون و سينما.
بنابر اين متوجه ميشويم که از نظر کودکان، رسانهها به دو گروه رسانه چاپي و رسانههاي سمعي و بصري تقسيم ميشوندو هر دسته ازآنها خود را يکي از اين دو گروه از رسانهها منسوب ميکنند. به طور وضوح اين يک الگوي با اهميت است.
سومين روند پاسخهاي کودکان در رابطه با وجهه تلويزيون همان گونه که قبلا متذکر شديم آن است که به نظر ميرسد بچههاي باهوشتر زودتر تصميم خود را ميگيرند اين کودکان که ساير کارها را زودتر ميگيرند. در شروع دبيرستان آنها برداشت ثابتي در مورد وجهه کتاب، تلويزيون، سينما و از اين قبيل دارند. تغيير کردن روش استفاده آنها از رسانهها در طي سالهاي نوجواني بيشتر به دليل تقسيم بندي مجدد اوقات و دسترسي آنان به فعاليتهاي جديد جالب ديگر است تا به دليل تغييراتي قابل توجه در عقايد آنها نسبت به وجهه رسانهها، از طرف ديگر،بعضي از تغييرات واقعي که درعقايد ونحوه استفاده از رسانهها صورت ميگيرد گروههاي کم هوشتر و افراد باهوش متوسط مشاهده ميشود.
آيا تلويزيون در نظر کودکان شگفت انگيز است؟
براي بعضي از ما که در سنين بالاتر هستيم، هنوز تلويزيون چيز شگفت آوري است. يعني اينکه به نظر غير عادي ميرسد که در خانه جعبه اي داشته باشيم که از داخل آن بتوانيم به تاجگذاري در کليساي وست مينستر يا به يک بازي فوتبال در طرف ديگر قاره، يا به مصاحبه با مردي سرشناسي ويا به يک گردهمايي سياسي ملي نگاه کنيم.
آيا اين دستگاه براي بچهها نيز شگفت انگيز است ؟ اصلاً چنين نيست. يکي از جالبترين عکس العملهاي کودکان نسبت به اين جعبه جادويي اين است که اين وسيله به هيچ وجه براي آنان جادويي نيست. آنها اين دستگاه را به عنوان وسيله اي عادي به کار ميگيرند.
چنانچه در منزل تلويزيون نداشته باشند، آنگاه داشتن آن برايشان بي اندازه مطلوب خواهد بود. اما وقتي اولين هيجانات کنجکاوانه را با دستگاه گيرنده تلويزيوني خود از سر گذراندند، استفاده از تلويزيون براي آنها به اندازه خوردن صبحانه و ديدن روزنامه در مقابل در منزل براي آنها عادي ميشود. مضحک است ، آنها از فقدان آن ناراحت ميشوند، لکن براي آنان چيزي خارق العاده و عجيب به حساب نمي آيد. اين صرفاً چيزي است که مردم دارند و از آن استفاده ميکنند.
براي اينکه آنها را به بي توجهي متهم نکنيم، اجازه دهيد يادآور شويم که يک وسيله بسيار قابل توجه وجود دارد که در دوران زندگي خود ما مسافتها را کوتاه و زندگي در حومه شهرها را امکان پذير کرده و وجود هزاران مايل جاده را در سراسر جهان ضروري ساخته و در واقع نقشه جهان را دوباره سازي کرده است. اما آيا هيچ يک از ما هنگام سوار شدن به اتومبيل حتي لحظه اي تعجب ميکنيم.
بچهها دوست دارند شاهد چه تغييراتي در تلويزيون باشند ؟
شايد مهمترين نتيجه طرح اين پرسش که براي بچهها دوست دارند شاهد چه تغييراتي در تلويزيون باشند، اين باشد که دريابيم آنها تا چه اندازه در اين مورد از بيان مطلب عاجز هستند. به طور معمول کودکان بيشتر برنامههايي را ميخواهند کههماکنون نيز مقدار زيادي از آنها را مشاهده ميکنند. وقتي که به نوجواني نزديک ميشوند، دخترها بيشتر به موسيقي مورد پسند عامه و مجموعه هاي خانوادگي علاقه مند ميشوند و پسرها بيشتر برنامههاي ورزشي، فيلمهاي جنگي، پليسي و برنامههاي کمدي را ميپسندند.
اين روند تا پايان دوران دبيرستان ادامه دارد و در آن موقع و آنهمبيشتر در بين کودکان باهوشتر است که انسان رگه قابل ملاحظه اي از انتقاد نسبت به تلويزيون رامشاهده ميکند.در اين سنين، معدودي از کودکان حس ميکنند که حجم آگهيهاي تبليغاتي تلويزيون زياد است، معدودي فکر ميکنند که بعضي از شخصيتهاي تلويزيون نا مطلوب هستند و معدودي احساس ميکنند که برنامههاي تلويزيون خيلي يکنواخت هستند.
البته خيلي مشکل است که شما خواستارچيزي باشيد که هرگز تجربه اي از آن نداشته ايد. با اين حال، جالب توجه است که بچهها اکثرأ در ارائه پيشنهاد براي ايجاد تغيير در برنامههاي تلويزيون نا توان هستند. براي مثال، اقليت بسيار کوچکي در کودکان خواستار اين هستند که برنامههاي سنگين تري همچون موسيقي کلاسيک، نمايشهاي جدي، گفتگوهاي پر محتوا، بحثها، تبادل نظرها، برنامههاي علمي و از اين قبيل بيشتر پخش شوند. در مطالعه ما تقريباً هيچيک از کودکان خواستار برنامههاي تلويزيون آموزشي نشدند. هر چند وقتي که کودکي بدان اظهار تمايل ميکرد، حقيقتاً به آن علاقه مند بود. مثلاً يک پسر کانادايي گله ميکرد که امواج دريافتي از ايستگاه تلويزيوني آموزشي سياتل در ايالت بريتيش کلمبيا درکانادا ضعيف است. او برنامههاي اين ايستگاه را در مقايسه با اکثر برنامههاي تجاري پخش شده از تلويزيون با ارزش و جالب ميدانست و اغلب ميکوشيد که اين ايستگاه را بگيرد. البته او پسر بچه اي بود که در کلاس دهم به منظور سرگرمي در منزل زبان عربي مطالعه ميکرد.
فکر نمي کنيم که کودکان تماماً از تلويزيون راضي باشند. به محض اينکه آنها به سالهاي دبيرستان ميرسند ، وجهه و جذابيت تلويزيون در نظر آنها نزول ميکند و هر روز آن را کمتر و کمتر ارضا کننده مييابند. اما اکثريت آنها قدرت مجسم کردن يک جايگزين واقعي ديگر را به جاي آن ندارند. اين تا حدي به دليل مشکل بودن تصور رسانه اي است که فرد آن را هرگز نديده است و تا حدي به اين دليل است که درفرهنگ ما سنت انتقاد جدي و پيگير نيست به رسانههاي جمعي به استثناي کتاب و تا حدي سينما وجود ندارد و تا حدي ديگر نيز به دليل تأثير زياد و در واقع تأ ثير نسبتاً جديد تلويزيون است.
والدين دوست دارند شاهد چه تغييراتي باشند ؟
ضمن مصاحبه اي که با والدين کودکان در دوره ابتدايي داشتيم از آنان پرسيديم که از چه چيزهايي در رسانههاي جمعي خوششان نمي آيد و دوست دارند که تغييرکند. کمي بيش از 50 در صد از والدين به پرسش ما پاسخ دادند و از اين پاسخها ، 95 در صدشان در رابطه با تلويزيون وتنها 10 در صد درباره تمامي ساير رسانهها بود. اين خود دليلي قانع کننده از استيلاي تلويزيون بر تفکر آنها بود. دوازده سال پيش منحصراً فيلمهاي سينما و کتب داستاني مصور نظر آنها را در پاسخگويي به خود معطوف ميکرد ، اما اکنون در مقايسه با تلويزيون به آنها توجه چنداني نمي شد.
بسياري از والدين کودکان کم سن تر، در مورد نمايش خشونت و جنايت در تلويزيون نگران بودند و هر چه سطح دانش والدين با لاتر بود ، در اين مورد نگراني بيشتري داشتند. خانوادههاي کارگري در مورد طرح مسائل جنسي در برنامهها اظهار ناراحتي ميکردند. خانوادههاي طبقات متوسط از طرح خشونت و قانون شکني در برنامهها نگران بودند. اما بيشترين اعتراض به تعداد جنايات و ميزان خشونت قابل مشاهده در ساعاتي بود که وقت تماشاي تلويزيون توسط کودکان است. از والدين پرسيده شد: «اگر ميتوانستيد کودکان را از ديدن برنامههاي خاصي از تلويزيون منع کنيد، کوشش ميکرديد چه نوع برنامههايي را ممنوع کنيد ؟» 65 در صد از پاسخها اين بود که برنامههاي جنايي ، خشونت آميز و برنامههاي رعب انگيز را حذف ميکردند.
از اين والدين پرسيده شد به چه دليل با اين گونه برنامهها مخالفيد ؟ پاسخ دادند: زيرا اين برنامهها باعث وحشت بچهها ميشوند. زيرا بچهها معمولاً آنها را به خاطر ميسپارند و به خاطر ميآورند و خواب آن را ميبينند. معدودي از آنها نيز گفتند:زيرا شاهد تقليد کردن و به اجرا در آوردن بعضي از عمليات نمايش داده شده در اين برنامهها، توسط کودکان خود بوده اند. زيرا که اين برنامهها افکار نادرستي را نسبت به واقعيت زندگي به کودکان ميآموزد، زيرا ممکن است منجر به بزهکاري شود.
اين يک روند کلي از پاسخها و ديدگاههايي است که معمولاً بيشتر از طرف والدين دانشگاه رفته و طبقه متوسط شنيده ميشود تا خانوادههاي طبقات پايين. اما بدون شک اين گونه مسائل وجود دارد و بايد درباره آنها فکر کرد.
گاهي خانوادههاي تحصيل کرده شکايت ميکنند که برنامههاي تلويزيوني بي ارزش و مبتذل هستند و جوانان را به چالش دعوت نمي کنند و وقت آنها را تلف ميکنند. اين انتقاد، بندرت از سوي والدين دانشگاه نرفته و يا خانوادههاي کارگري ابراز ميشود. خانوادههاي کارگري به احتمال بيشتر به اين سبب از تلويزيون سپاسگزارند که فرزندانشان را از شيطنت بر حذر ميکند و از خيابانگردي دور نگه ميدارد؛ همچنين بدون آنکه به زبان آورند از اينکه تلويزيون مثل يک پرستار بچه به آنها خدمت ميکند سپاسگزارآن هستند.
اگر چه کوشش نکرديم نگرش بزرگسالان را نسبت به برنامههاي تلويزيون به صورت عام جويا شويم، اما انتقادهاي مشابهي را شنيديم. اين انتقادها بيشتر از طرف افراد تحصيل کرده ابراز ميشد، تعداد اين انتقادها زياد نبود ( جستجوييهمبراي يافتن آنها به عمل نيامد)، اما به هر حال در حدي بود که بتوان گفت: نارضايتي موجود چيزي بيشتر از گله و شکايت است.»
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید