يك كودك معمولي را در نظر بگيريد كه در عصر تلويزيون به دنيا آمده است، در خانه اي كه او زندگي ميكند، مناظر روي صفحه تلويزيون همچون كاغذ ديواري منزل با محيط اطراف وي آميخته است. با اين همه احتمالاَ تلويزيون اولين رسانه جمعي نيست كه كودك با آن تماس نزديك برقرار ميكند.
كتاب اولين رسانه جمعي كودك است. وقتي كه پدر يا مادر به هنگام خواب داستاني را براي كودك خودمي خواند او را با كتاب آشنا ميكند. بنابراين كودك با كتاب نه به عنوان يك ماده چاپي، بلكه به عنوان نواي پدر و مادر كه قصه اي را براي وي نقل ميكنند آشنا ميشود. اينها دو ويژگي سالهاي اوليه تجربه كودك در زمينه رسانههاي جمعي است. اين تجارب ديداري شنيداري(يا فقط شنيداري) و محتواي اصلي انها داستان است.
اولين داستانهايي را كه يك كودك ميشنود كدامند؟ ما كوشيديم فهرستي از اين داستانها را از طريق والدين جمع آوري كنيم و به عنوانهايي دست يافتيم كه از تنوع حيرت آوري برخوردار بودند. اما بيش از آنكه واقعي باشند، تخيلي هستند. قهرمان اكثر اين گونه كتابها غالباَ حيوانات و بيشتر با تصوير همراه هستند.
كودك چه مقدار وقت صرف تلويزيون ميكند؟
اين پرسش آنگونه كه به نظر ميرسد، ساده نيست. هزينه مشاهده رفتار تلويزيوني تعداد كثيري از كودكان در طي مدتي طولاني به اندازه اي گران است كه در عمل قابل اجرا نيست، بنابراين محقق مجبور است برآوردهاي ديگران را در مورد ميزان تماشاي تلويزيون ملاك قرار دهد. اما برآورد چه كسي را، كودك يا مادر كودك؟ همچنين چگونه بايد به اين برآورد دست يافت؟ از روي حافظه افراد، از روي يادداشتهاي روزانه و يا از طريق بررسي فهرستي از برنامهها كه توسط كودك علامت گذاري شده است؟ مقادير به دست آمده حاصله، بر حسب هر يك از اينها با همفرق دارند.
به طور كلي ما از رقمهايي كه در بين چندين برآورد قرار دارند استفاده ميكنيم و دلايلي داريم كه آنها دقيقترين مقاديري هستند كه ميتوان به دست آورد. اما هيچ يك از خوانندگان اين مقاله نبايد فكر كنند كه بر آوردهاي مربوط به ميزان تماشاي تلويزيون توسط كودكان، مانند اندازه قد و يا مقدار وزن كودكان دقيق است.
تذكر ديگر اينكه: بعضي از محققان، مقدار زمان پرداختن يك كودك به راديو تلويزيون را در يك روزمتوسط كاري هفته اندازه ميگيرند. بعضي در روز يكشنبه و بعضي ديگر در يك روز متوسط(روز كاري و يا يكشنبه). هنگام مقايسه كتابي با كتاب ديگر، يا تحقيقي با تحقيق ديگر، خواننده بايد توجه داشته باشد كه چه روزي از هفته مورد اندازه گيري قرار گرفته است.
تذكر آخر اينكه: تعداد بچههايي كه ميزان تماشاي آنها در حد ميانگين است، خيلي كم هستند. بنابراين نبايد به ميانگينها بيش از حد يك عدد ميانه بها داد. براي مثال، در يك گروه بزرگ از پسرهاي يك كلاس متوسط زمان تماشايي كه به دست آورديم، بيش از دو ساعت و يك ربع و دو ساعت و سه ربع قرار داشت. عملاَ16 درصد اين پسرها بيش از 4 ساعت و 5 درصد كمتر از 15 دقيقه در روز تلويزيون تماشا ميكردند.
بدين سبب هنگامي كه شما در صفحههاي آينده درباره ميانگينها ميخوانيد، نبايد فكر كنيد كودكان همگي لزوماَ در نزديكي و حول وحوش آنها قرار دارند، بلكه امكان دارد كه تعداد كثيري، خيلي پايين تر و يا خيلي بالاتر از حد متوسط باشند. در چنين حالاتي، مهمتر از يافتن ميانگين اين است كه بفهميم چرا چنين اختلاف بزرگي وجود دارد.
اكنون پس از اين تذكر بهتر است مسئله را تعقيب كنيم.
كودكي كه در سه سالگي استفاده از تلويزيون را شروع كرده است نوعاَ حدود 45 دقيقه در هر روز كاري هفته(از دوشنبه تا جمعه)تلويزيون تماشا ميكند. در پنج سالگي مدت مشاهده او افزايش مييابد تا اينكه به متوسط كمي بيش از دو ساعت در روز ميرسد. از شش سالگي تا تقريبا كلاس ششم، يعني وقتي كه كودك به دوران نوجواني وارد ميشود زمان تماشاي او يك مسير صعودي كند بين دو تا دو ونيم ساعت را طي ميكند. سپس زمان تماشا بسرعت افزايش مييابد تا به حد كمي بيش از سه ساعت در روز ميرسد. اين رشد به طور معمول زماني بين كلاس پنجم و هشتم اتفاق ميافتد پس از آن يك روند نزولي را طي ميكند تا اينكه در كلاس دوازده(در حدود سن 17 سالگي) مدت تماشا دوباره بين دو ساعت و دو ساعت و نيم قرار ميگيرد.
اينها ارقام مربوط به روزهاي كاري هفته است. متوسط زمان تماشا در روزهاي يكشنبه، نيم ساعت تا يك ساعت بيشتر است.
اين ارقام، ارقامي محتاطانه هستند. اين ارقام از يافتههاي بعضي مطالعات ديگر كمتر هستند و همانگونه كه بزودي گفته خواهد شد، كمتر از ارقامي هستند كه در برخي از مناطق بدان دست يافتيم. اما به هر حال ارقامي چشمگير هستند. اين ارقام به اين معني است كه در جريان سالهاي دبستان يك كودك با اختلاف 5 درصد به همان اندازه وقت صرف تلويزيون ميكند. از سه تا شانزده سالگي كودك در مجموع وقت بيشتري را مصروف تلويزيون ميكند تا مدرسه. او در اين سالها حدود يك ششم از تمامي ساعتهاي بيداري خود را به تماشاي تلويزيون ميپردازد. در واقع، احتمالاَ وقت بيشتري را به تلويزيون اختصاص ميدهد تا به هر نوع فعاليت ديگر، به جز خوابيدن و شايد همبازي كه البته بستگي به اين دارد كه بازي چگونه تعريف شده باشد.
أيا مدتي كه صرف تماشاي تلويزيون ميشود، بر حسب مكان و فصل سال، فرق ميكند؟ بلي، فرق دارد. مدت تماشاي تلويزيون در ماههاي طي فصل تابستان كمتر است. در مطالعاتي كه ما در شهرهاي دورافتاده منطقه كوهستان راكي در حدود پايان زمستان انجام داديم، دريافتيم كه متوسط زمان تماشا در آنجا يك ساعت بيشتر از سانفرانسيسكوست، كه نسبتا أب و هواي معتدلي دارد. به نظر ميرسد اصل اين باشد كه جذابيت تلويزيون با جذابيت رقباي آن، رابطه معكوس داشته باشد. ما نمي توانيم ثابت كنيم كه اختلافهاي فرهنگي، مستقل از دسترسي نسبي به تلويزيون و پرجاذبه تر بودن نسبي رقباي آن در ميزان مدت تماشاي تلويزيون توسط كودكان تاثيري داشته باشد. براي مثال، دليل وجود برآوردهاي متفاوت ميزان تماشاي تلويزيون در مناطق غرب دور أمريكا ، غرب كوهستاني و غرب ميانه وشرق و جنوب را ميتوان بيشتر بر مبناي در دسترس بودن تلويزيون و وجود رقابت و يا وجود روشهاي مختلف براي دست يافتن به اين تخمينها توجيه كرد تا بر مبناي اختلافهاي فرهنگي بين يك منطقه و منطقه ديگر. ارقام بدست آمده از مطالعه هيمل وايت و اوپنهام و ونس در انگلستان به مقدار جزيي كمتر از ارقام ما هستند و مانند روشهاي ما از طريق يافتن حد وسطي بين چندين برآورد به دست آمده اند. به هر جهت اين اختلاف ارقام با توجه به محدوديت نمونه گيري و و خطاهاي اندازه گيري، قابل توجيه هستند. به هر حال مدت پخش در انگلستان آن زمان، مقداري كمتر از آمريكا بود و برنامههاي كودك آنها كاملاَ مانند برنامههاي آمريكا نبود، در اجتماع نمونه ما در كانادا، كه ما آن را شهر داراي تلويزيون ناميديم، مدت تماشا نسبت به ايالت متحده كمتر بود، لكن اين تفاوتها جزيي اند و بعلاوه يك مورد خاص مبناي درستي براي مقايسه ميان ختلافهاي فرهنگي نيست. بنابراين اعتقاد ما بيشتر بر اين است كه بيش از اختلاف بين ارزشهايي كه فرهنگهاي مختلف براي تلويزيون قائل شده اند، به احتمال زياد اختلاف بين آنچه كه بر روي صفحه تلويزيون عرضه ميشود و آنچه كه در جاي ديگر عرضه ميشود، در به وجود آوردن اين تفاوتها موثرند.
شواهد نافي اين نتيجه گيري وجود ندارد كه تماشاي تلويزيون در سالهاي كودكي و جواني در همه جا از يك منحني فراز و نشيب كه شرح آن رفت، تبعيت ميكند و به طور كلي زمان متوسط تماشا بين دو سه ساعت در يك روز كاري هفته است. بويژه ما دلايلي نيافتيم كه ادعاي غير علمي اما جنجالي چهار تا پنج ساعت تماشا در روز را اثبات كند اكثر كودكان گاهي و معدودي به طور مرتب اين ميزان تلويزيون راتماشا ميكنند، اما اين موارد از ميانگين كلي دور است.
در مورد تماشاي تلويزيون در روزهاي هفته و ساعتهاي مختلف روز چه ميدانيم؟
همانگونه كه قبلاَ متذكر شديم، ميزان تماشا در روزهاي يكشنبه معمولاَ بيشتر از روزهاي ديگر هفته است. ميزان تماشاي برنامهها در روزهاي شنبه در مورد افراد مختلف تفاوت ميكند، لكن عموماَ كمي بيشتر از روزهاي كاري هفته است. شواهدي داريم كه نشان ميدهد از دوشنبه تا جمعه شب، مدت تماشا كمي كاهش پيدا ميكند. مادرها و مربيان اين موضوع را اينگونه شرح ميدهند كه نيروي محركه تكاليف آخر هفته بيشتر تا دوشنبه با كودك همراه است و انجام تمرينها و مقاله نويسيها و ساير فعاليتهاي به آخر هفته محول ميشود.
به هر حال، مشاهدههاي ما نشان ميدهد كه برنامههاي خيلي معروف (مثلاَ ديسني لند در مورد كودكان ) ميتواند اين روند را بر همزند.
در مورد تماشاي كودكان، به تفكيك ساعات روز، به اطلاعاتي دست يافتيم كه به نحوي استثنايي مشروح هستند. به هر حال، بيشترين ميزان تماشا بين حدود يك ساعت پس از پايان مدرسه تا هنگام خواب صورت ميگيرد. صبحها قبل از رفتن به مدرسه نيز كودك زمان كوتاهي تلويزيون تماشا ميكند. بتدريج كه كودكان بزرگتر ميشوند و وقت خواب آنها به ساعتهاي ديرتر منتقل ميشود، مدت زمان تماشاي تلويزيوني آنها نيز افزايش مييابد رابطه تنگاتنگي بين دير به رختخواب رفتن و بيشتر ديدن تلويزيون وجود دارد و معمولا اوج مدت تماشاي تلويزيون در سنيني اتفاق ميافتد كه ديگر والدين او را مجبور به زود رفتن به رختخواب نمي كنند.
تماشاي تلويزيون در يكشنبهها از حدود ساعت 9 صبح تا هنگام خواب به طور پراكنده صورت ميگيرد. يك وقفه يك ساعت و نيمه در حدود ظهر وجود دارد كه ميتواند مربوط باشد به رفتن به كليسا، صرف نهار يكشنبه و يا فقدان برنامههاي خوب تلويزيوني. همچنين در حدود زمان صرف شام براي كودكان كم سن تر وقفه اي در تماشا وجود دارد.
چه كساني بيننده پروپا قرص هستند؟
در اينجا فهرستي از بعضي شاخصهاي واضحتر كه ميتوانند ويژگيهاي بينندگان پروپا قرص را شرح دهند، میآوريم.
سن: قبلاً گفتيم سنگينترين دوره از نظر تماشاي تلويزيون توسط كودكان در حدود كلاسهاي ششم، هفتم يا هشتم آغاز ميشود. اين دوره بين سنين يازده و سيزده و يا زماني است كه آنها وارد دوران بلوغ ميشوند و آزادي بيشتري براي بيدار ماندن به دست ميآورند.
جنس: تفاوتهاي زيادي بين سليقه پسرها و دخترها در زمينه انتخاب برنامهها وجود دارد، اما هيچ شاهدي مبني بر اينكه ميزان تماشاي تلويزيون بر حسب جنس تغييرات معني داري مييابد، پيدا نكرديم.
توانايي ذهني: در سالهاي اوليه مدرسه، بچههاي باهوشتر بيشتر بيننده تلويزيون هستند. مثلاً ما توانستيم يك گروه كودكان كلاس چهارم و پنجم را كه به دليل بالا بودن بهره هوشي بسيار كلاسهاي ويژه اي برايشان برگزار ميشد، مورد مطالعه قرار دهيم. اين گروه از كودكان ظاهراً هر نوع كاري رابيشتر انجام ميدادند، مانند تماشا كردن، خواندن، گوش كردن به راديو و امثال آن. به نظر ميرسيد كه آنها ذخاير جوشان و بي پايان از انرژي هستند اكثر كودكان هوشمند سالهاي ابتدايي به ميزان كمتري داراي چنين رفتاري هستند.
اما بين سالهاي ده وسيزده سالگي، يعني كلاس پنجم و هشتم تغييري قابل توجه اتفاق ميافتد. كودكان هشيارتر از صف بينندگان پروپا قرص تلويزيون خارج ميشوند. در شهرهاي منطقه كوهستاني راكي در حالي كه رابطه ويژه اي بين بهره هوشي و مدت تماشا در ميان كلاس ششميها وجود نداشت، اكثر كودكان كلاس دهمي داراي توانايي ذهني ضعيف به سوي گروههاي بينندگان پروپا قرص تلويزيون سوق يافته بودند. در سانفرانسيسكو، آن گروه از كودكان كلاسهاي هشت يا دوازده كه روي مقياس بهره هوشي جزو يك سوم پايين به شمار ميرفتند، نسبت به گروه يك سوم بالا، يك ساعت و گاه بيش از يك ساعت بيشتر، به تماشاي تلويزيون ميپرداختند.
چرا بايد اين قضيه رخ دهد؟ چرا بچههايي با قدرت ذهني تواناتر ميبايد از رده بينندگان پروپا قرص تلويزيون خارج شوند؟ در مصاحبه اي كه با آنان داشتيم دريافيتيم كه تلويزيون جذابيتي را كه قبلاً برايشان داشت، ندارد، بسياري از آنان در رسانههاي چاپي و فعاليتهاي اجتماعي و تحصيلي جذابيت و پاداش بيشتري مييابند.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید