احساسات و عواطف، جزئي از دنياي رواني انسان هستند و نقش بسيار مهمي در زندگي او دارند احساسات و عواطف. همان نيروهاي رواني انسان هستند كه موجب تحرك و تلاش او مي شوند. محبت، موجب مي شود كه انسان براي رضايت محبوب تلاش كند. خشم، انسان را بر مي انگيزد تا بي مهابا به مقابله با برانگيزاننده خشم بر خيزد. ترس، موجب گريز انسان شده، او را در دوري از منبع ايجاد كننده ترس ياري مي كند. خلاصه آن كه اگر به دقت بنگريم، مي بينيم كه ما براي انجام هر عمل نه تنها احتياج به شناخت و ابزار انجام آن عمل داريم بلكه نيازمند داشتن نيروي رواني لازم نيز هستيم احساسات و عواطف اين نيرو را در اختيار ما مي گذارند.
يكي از مهمترين معقوله هاي تربيتي، تربيت بعد عاطفي انسان است. ما بايد فرزندانمان را براي استفاده صحيح از عواطفشان تربيت كنيم ما در اين بحث به توضيح مهمترين عواطف كودك پرداخته در زمينه چگونگي تربيت آن ها نيز نكاتي را بيان خواهيم كرد اين عواطف عبارتند از:
1- احساس دوستي و احساس دشمني:
دوستي و دشمني از جمله عواطفي هستند كه در زندگي ما انسان ها نقش بسيار مهمي ايفا مي كنند ما به شكل طبيعي، كساني را كه فكر مي كنيم طالب خير ما هستند و يا در نظر ما جالب و جاذب اند، دوست داريم و آناني را كه تهديدي براي ما به شمار مي آيند، دشمن مي دانيم، ما به طرف دوستان خود جذب شده، از دشمنانمان گريزانيم. ما تلاش مي كنيم اسباب راحتي و سعادت دوستانمان را تدارك ببينيم. سعي مي كنيم دوستانمان را راضي و دشمنانمان را ناراضي كنيم.
وقتي دوستي و دشمني تا اين حد در شكل گيري رفتارهاي ما موثر است، آيا نمي بايد آن ها را به خوبي بشناسيم و فرزندانمان را در جهت شكل دهي صحيح اين عواطف ياري كنيم؟ ما براي انجام چنين رسالتي بايد به سوال هاي زير پاسخ دهيم:
الف – چه كساني دوست ما هستند و چه كساني دشمن ما به شمار مي آيند؟
ب – در مقابل دوستانمان چه واكنشي بايد نشان دهيم و در مقابل دشمنانمان چگونه بايد موضع گيري كنيم؟
ج – حد دوستي ها و دشمني ها كجاست؟
د – چگونه بايد در رفتار با دوستان مختلف و با دشمنان گوناگون خود تعادل را حفظ كنيم؟
اين چهار سوال هر چند كه از جمله مهمترين سوال هاي مربوط به دوستي ها ودشمني هاست، ليكن همه ي مطالب را در اين زمينه در بر نمي گيرد از سوي ديگر، كه ما دربارة اين سوال ها مطرح مي كنيم نيز در بر گيرنده همة آن مطالبي نيست كه بايد گفت، بلكه مدخل است براي بررسي اين پديده در زندگي كودك. با توجه به اين توضيح، به بررسي اجمالي سوال هاي مطرح شد مي پردازيم.
شايد همة ما در نظر اول فكر كنيم كه دوستان و دشمنان خود را به خوبي مي شناسيم. يعني مي دانيم كه چه كساني دوست ما به شمار مي آيند و چه كساني دشمن ما هستند ولي با انجام تحليلي مختصر، پي مي بريم كه اين طور نيست براي مثال، بسياري از ما اگر لطف و محبت از كسي ببينيم، به او احساس دوستي پيدا ميكنيم و اگر از كسي خشونتي نسبت به خود ببينيم، با او احساس دشمني مي كنيم. بر اين اساس احساس بلا فصل خود را ملاك دوستي و دشمني مي دانيم. يعني آن كس كه به اصطاح، دل مرا به دست آورد، دوست من و آن كه دل مرا شكست، دشمن من است با كمي تامل، سست بودن اين ملاك را به خوبي در مي يابيم. پس بايد ملاكي محكم تر از اين براي دوستي و دشمني خود بيابيم بايد به فرزند خود بياموزيم كه در اين باره بينديشد و اعمال ظاهري ديگران را ملاك دوستي و دشمني قرار ندهد، بلكه به انگيزه و انديشه آنان توجه داشته باشد. آنان از اعمال خود قصد و غرضي دارند. اين قصد و غرض آنان است كه مهم است، نه كاري كه مي كنند.
به راستي در مقابل دوستان و دشمنانمان چه واكنشي بايد از خود نشان دهيم؟ در اين زمينه هم به نظر مي رسد اكثر مردم دوستي و دشمني خود را بسيار زود آشكار كرده، و واكنش خود را به دوست يا دشمن خود نشان مي دهند. در حالي كه اولا نبايد در تشخيص دوست و دشمن بودن دشمن زياد عجله كرد ثانيا نبايد به سرعت واكنش نشان داد حضرت علي (ع) مي فرمايد: كم خطرترين دشمنان، كساني هستند كه دشمني خود را زود آشكار مي كنند در مورد حدود دوستي و دشمني نيز بايد درس هايي را به فرزندان خود بياموزيم.
رعايت اين حدود در رشد و تربيت اجتماعي فرزندانمان نقش بسيار مهمي دارد آن ها بايد بياموزند كه دوست نمي تواند به طور مطلق مورد اتكا باشد و دشمن نيز نمي تواند به طور مطلق مورد سوء ظن و طرد قرار گيرد.
دوست، هر چند كه مي تواند محرم بعضي اسرار ما باشد، ولي نمي تواند نگهدارنده خوبي براي همة رازهاي ما تلقي شود دشمن نيز هر چند كه خير ما را نمي خواهد، ليكن نمي توان هر شري براي او خواست. لذا بايد در اين زمينه حدودي رعايت شود.
نكته اي ديگري كه كودك بايد در مورد دوستي ها و دشمني ها بداند، اين است كه بايد تعادلي بين دوستان و دشمنان برقرار كرد. مبادا آمدن دوستي جديد در زندگي، به قيمت ترك دوستان قديم صورت پذيرد. مبادا يافتن دوستان مدرسه اي جديد در سال هاي نوجواني، موجب ترك دوستان قديمي چون پدر و مادر شود فرزندان ما بايد توجه داشته باشند كه ديدن دوستي جديد و صاحب امتياز، نبايد رفتار آنان را نسبت به دوستان قبلي خود دگرگون كند و آشتي آنان را تبديل به قهر نمايد.
فرزندان ما بايد بياموزند، كه در دوستي و دشمني نبايد بوقلمون صفت باشند نبايد منافع آني خود را بر دوستي ها و دشمني ها مقدم بشمارند و هر كجا كه منفعتي يافتند بساط دوستي در آنجا بگسترانند و هر كجا كه ناملايمتي ديدند از آنجا رخت بربندند.
2- خشم:
يكي از هيجانات مهم در زندگي انسان، خشم است خشم حالت برانگيختن رواني است كه انسان را آماده مقابله با منبع تحريك و يا تهديد مي كند خشم غالبا در اثر دو عامل به وجود مي آيد:
1) منع
2) تهديد
وقتي در راه رسيدن به هدف، مانعي به وجود آيد و يا زماني كه جسم يا شخصيت ما مورد تهديد واقع شود يكي از واكنش هاي معمولي، خشم است. خشم را نبايد با پرخاشگري يكي دانست پرخاشگري رفتاري است كه به منظور آسيب زدن به كسي يا چيزي انجام مي گيرد. در حالي كه خشم در اصل حالت برانگيختن عصبي و رواني است در برخي مواقع خشم با پرخاشگري همراه مي شود و آن زماني است كه در اثر خشم، دست به كاري مي زنيم كه موجب صدمه زدن به ديگران مي شود مانند پرتاب كردن چيزي، يا حمله به كسي يا حتي گفتن مطالبي كه موجب آزار و رنجش كسي مي شود خشم بايد تحت تربيت واقع شود. ما بايد فرزندان خود را در نحوة استفاده و هدايت خشم، آموزش دهيم و آن ها را در اين راه ياري كنيم مهم ترين نكاتي كه مي توان در اين زمينه يادآور شد. عبارتند از:
الف – خشم جزئي از زندگي ماست. از اين رو نبايد شرايط را به گونه اي فراهم آوريم كه فرزند ما خشمگين نشود او بايد خشم را تجربه كند و شيوة مهار و هدايت آن را بياموزد. والديني كه از طريق تامين تام و تمام خواسته هاي فرزندانشان سعي در جلوگيري از عصبانيت آنان دارند يا والديني كه با اعمال قدرت برتر و مسلط، اجازه خمشگين شدن به فرزندان خود نمي دهند آنان را از تجزيه كردن يكي از واقعيت هاي مهم زندگي محروم مي كنند كودك بايد خشمگين شود تا از اين طريق هم اين واقعيت دنياي رواني خود را بشناسد و هم ضرورت كنترل و هدايت آن را بياموزد.
ب – بهترين راه مقابله و هدايت خشم، بردباري است. والدين در مقابل خشم كودك بايد صبوري و بردباري پيشه كنند پاسخ خشم با خشم و يا خشم با تنبيه يا تهديد نمي تواند روش تربيتي درستي براي مقابله با خشم باشد. بردباري به معني تسليم شدن در برابر خواسته هاي كودك نيست بلكه به معناي كنترل داشتن بر شرايط رواني خود و شرايط بيروني است. ما از طريق بردباري به كودكان مي آموزيم كه اولا بر دنياي دروني خود مسلط و ثانيا به دليل خشمگين شدن طرف مقابل، از ميدان به در نرفته تسليم خواسته هاي او نمي شويم.
ج – بالاخره در مورد خشم بايد توجه داشته باشيم كه هر خشمي به خودي خود به آرامش مي رسد. لذا در بسياري از مواقع لازم نيست تلاش خاصي در جهت فرو نشاندن فرزند خود انجام دهيم لازم نيست به او التماس كنيم و يا برآوردن خواست او سعي در آرام كردنش داشته باشيم.هر چند در مواقع نادري كه خشم ممكن است كنترل كسي را از دستش خارج كند و احتمال خطري مي رود، تلاش براي كنترل خشم فرد لازم است، ليكن در اكثر مواقع چنين تلاشي ضرورت ندارد. بعد از آرام شدن خشم فرد و رسيدن او به حالت كاملا آرام، مي توانيم او را به فكر كردن دعوت كرده، از او بخواهيم ضمن كنترل خشم خويش راه هاي عقلاني براي حل مسائل و برداشتن مانع يا مقابله با تهديد را پيشتر مورد بررسي و توجه قرار دهد.
3- ترس:
ترس يكي از هيجانات موجود در زندگي انسان است ترس در معناي اصلي خود، هيجان اجتناب از عاملي است كه حيات انسان را به مخاطره مي افكند، مانند ترس از حيوانات درنده و يا ترس از انساني كه بي مهابا تهديد مي كند حيات ماست ترس را بايد در كنار مفاهيم ديگري كه ممكن است با آن مشتبه شوند، بررسي كرد. براي مثال هراس يا فوبيا ترسي است مرضي و به طور معمول متوجه عاملي است كه عملا تهديدي براي انسان به شمار نمي آيد، مانند هراس از بلندي، هراس از فضاهاي باز يا هراس از فضاي بسته. يكي از تفاوت هاي هراس با ترس طبيعي اين است كه اكثر انسان ها ترس طبيعي را از خود نشان مي دهند، ولي اغلب آنان دچار هراس نمي شوند.
يكي ديگر از مفاهيم مرتبط با ترس جبن است جبن صفت شخصيتي انساني است كه اغلب اوقات واكنش اجتناب و كناره گيري را از خود نشان مي دهد جبن كسي است كه هنگام مواجه شد با هر عامل تهديد كننده. دوري گزيدن را بر مواجه شدن و در مقابله ترجيح مي دهد بيم نيز مفهومي ديگري است مرتبط با ترس و آن عبارت است از نگراني فرد از عامل محتمل الوقوع بيم، ترس از اتفاقي است كه ممكن است در آينده رخ دهد.
از ضروريات ترس اين است كه ما بين مفاهيم ترس، هراس، جبن و بيم تمايز قايل شويم به اجمال بايد بگويم كه ترس به طور مطلق ناپسند نيست هراس حتي المقدور نبايد به وجود آيد در صورت وجود، درمان شود. جبن بايد شكل نگيرد و بيم معقول بايد وجود داشته باشد. توضيح و تشريح اين مطالب احتياج به بحثي مفصل دارد و در حد اين مقاله به همين اجمال بسنده مي كنيم.
4- حسد:
حسد يك صفت رواني و اخلاقي است و در برخي انسان ها وجود دارد. زير بناي حسد، تمايل انسان به كسب امتيازات و كمال است براي وصول به اين هدف انسان با دو پديده مواجه مي شود اول اين كه اكثر امتيازات و كمالات را در انسان هاي ديگر مي بيند و بر اين اساس خواستار آن ها براي خود مي شود به عبارت ديگر كمالات و امتيازات منشا بيروني و انساني دارد. لذا در كسب آن ها بايد پاي انسان هاي ديگر به ميان مي آيد. دوم اين كه نداشتن يك امتياز و يا صفات كمالي براي فرد رنج آور است و براي اجتناب از اين رنج بايد دست به اقدامي بزند عده اي براي رهايي از اين رنج تلاش در كسب آن امتياز مي كنند. عده اي نيز اين تلاش را براي خود نمي پسندند بلكه زائل شدن آن امتياز يا كمال را در ديگران مي خواهند. اين تمايل، حسد ناميده مي شود.
حسد في نفسه يك پديده طبيعي نيست بلكه پديده اصلي و طبيعي در درون هر انسان، تمايل به كسب امتياز و كمال است در عده اي از انسان ها، شرايط محيطي و تربيتي به گونه اي فراهم مي آيد كه تمايل به كسب امتياز و كمال، به تمايل براي زايل شدن امتيازات و كمالات ديگران تبديل مي شود. در اين زمينه بهتر است به مهمترين عوامل شكل گيري حسد، توجه كرده، تربيت آن را متوجه زايل كردن آن كنيم.
الف – توجه كنيم كه حسد، آميزه اي از تمايل به كسب امتيازي كه در ديگري مشاهده مي شود و احساس عدم توانايي براي كسب آن امتياز. لذا لازم است قبل از هر چيز توانايي هاي كودك را بشناسيم و آن ها را تقويت كنيم همچنين پيوسته او را از زاويه توانايي هايش مورد توجه قرار دهيم. نه از زاويه آنچه قادر به انجام آن نيست.
ب – نگرش كودك را گسترش دهيم و او را پيوسته به اين نكته واقف كنيم كه زمينة رشد و كمال بسيار وسيع است. انسان ها مي توانند به كمالات و امتيازات بي شماري دسترسي پيدا كنند، بدون آن كه لازم باشد كمالات و امتيازات ديگران زايل شود براي مثال، اگر كسي در زمينة نقاشي برجستگي خاصي از خود نشان مي دهد فرزند ما ممكن است در زمينه رياضي بتواند امتياز كسب كند اگر كسي مديريت خوبي دارد. فرزند ما ممكن است قلم خوبي داشته باشد خلاصه آن كه توجه فرزندانمان را بايد به دامنة وسيعي از رشد و كمال كه در مقابل انسان گسترده است جلب كنيم.
ج – هرگز براي نشان دادن ضعف فرزندانمان، كودكان ديگر را به رخش نكشيم و او را با آنان مقايسه نكنيم مقايسه ها مي تواند براي نشان دادن توانايي هاي فرزندانمان انجام گيرد.
د – در رفتار با فرزندانمان دچار افراط و تفريط نشويم و هر يك را به مناسبتي و به دليل مورد توجه و تشويق قرار دهيم. كاري نكنيم كه يكي از آنان در مقابل ديگري احساس كمبود و ناتواني كند. توجه داشته باشيم كه در مقابل اعتراض فرزندانمان، به شكل انفعالي رفتار خود را عوض نكنيم، زيرا از اين طريق او به نشان دادن حسادت تشويق مي شود.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید