نيازهاي رواني دوره نوجواني و جواني كه درجه اهميت آنها معمولاً با توجه به محيط زندكي و موقعيت و آداب و رسوم اجتماعي در محيط هاي مختلف متفاوت مي باشند عبارتند از:
نياز به مهرباني و محبت : رابطه نزديك محبت آميز يا چند شخص مؤثر در زندگي غالباً ايجاد رضايت مي كند. خانوداده معمولاً يكي از كانون هاي گرم و محبت زا بوده است و نياز به مهرباني و محبت شامل دوست داشتن و دوست داشت شدن مي شود كه همه سنين عمر ادامه دارد و كمبود و فقدان آن تأثيرات سوء و ضايعات دردناكي در روح افراد به وجود آورده، رابط آنها را با ديگران تحت تأثير قرار مي دهد. اگر نوجوان و يا جواني ازمحبت در كانون خانواده سيراب نشود، آنرا در خارج از خانواده جستجو مي نمايد كه زمينه اي بسياري از فريبها و انحرافات از همه جا فراهم مي شود.
محبوبيت نوجوانان وجوانان در گروه همسالان تابع توانايي انجام دادن اموري است كه در گروه اجتماعي آنها موجب كسب وجهه مي شود.
نياز به مذهب و فلسفه حيات : مذهب عامل آرامش و رضايت روح است وفرد را از بسياري از تشويش ها، اضطراب ها وترس ها نجات مي دهد وبه عنوان يك تكيه گاه روحي مورد نياز مي باشد. نوجوان يا جوان كه سر تسليم دربرابر هيچ كس فرود نمي آوردوعليه همه قدرت ها عصيان مي كند، دردرون متوجه ضعف ها وحقارت هاي خود مي باشد، عظمت ، قدرت وبقا ودوام را درمذهب مي بيند، فلسفه زندگي وحيات خودرا درمذهب جستجو مي كند وآن معنايي براي زندگي خويش مي يابد.
بررسي مشكلات سني
دوران بلوغ دوران آشفتگي فكر و در عين حال آرامش زندگي است. آدمي در اين سن به همه افراد و همه توانايي هاي آنها بدبين است ومعمولاً همه را با نظر حقارت مي نگرد حتي نسبت به علم و عالم بي توجه است. عالم شدن را امري بسيار آسان مي بيند و حتي هيچ نسبت به آنها كه از خود تعريف مي كنند و احياناً از عليت و شخصيت خود سخن مي گويد متنفر است. وضعي تقريباً نامتعادل دارد در جمع فوق العاده شاداند و در تنهايي ناراحت است و البته بسياري از موارد خود طالب انزوا مي شود و در عالم خود به فكر خود فرو مي رود. او كمتر با پدر و مادر مي تواند كنار آيد و اغلب در برابر فرمانهايشان حالت و مقاومت دارد.
در برابر مسائل جديد و آنچه كه مطابق طبعش نباشد پرخاشگر است و در تبادل امر و نهي ها عاصي مي شود. دوست و رفيق جويي شيوه ي عادي اوست. دوستي هاي عميق توأم با دفاع از هم و همراه با گذشت و فداكاري كه اغلب متكي به احساسات است دراين دوره به اوج مي رسد.
فرد بالغ اغلب خيالبافي مي كند و در رؤيا بسرمي برد خيالات او اغلب جنسي و در طلب جنس مقابل است. گاهي اين امردر او لوح پيدا مي كند و وقتي كه زمينه را مساعد نبيند همجنس گرا مي شود و از اينجاست كه انجرافات جنسي سدر فرد پديد مي آيد و دامنه پيدا مي كند. در چنين دوره اي است كه والدين بايد به كمكش بشتابند و او را از آشوب رواني دور دارند. تهيه سرگرمي ها، واداشتن جوان به تفريحات مشروع، دادن كارهاي دستي به آنان، سرگرم كردنشان به كارهاي هنري، ورزش هاي سبك، پياده روي ها، گلكاري، نقاشي هاي زيبايي هاي طبيعي و از اين قبيل موجب تكليف و تعادل آن مي شوند. وگر نه خيالاتش كه اوج گرفته دست به استضاء مي زند كه عواقب مطلوبي ندارد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید