مطالعات ملي نشان مي دهد در حالي كه ‹‹نداشتن شغل›› پس از بيكاري، از مشكلات و موانع اصلي ازدواج پسران از منظر كل جوانان است. ‹‹آزاد نبودن در انتحاب همسر دلخواه›› پس از ‹‹پيدا نكردن فردي كه به عنوان همسر داراي خصوصيات دلخواه باشد›› مهمترين مانع ازدواج دختران به شمار مي رود. به گزارش ايسنا نظر سنجي صورت گرفته از جوانان توسط ‹‹سازمان ملي جوان›› همچنين نشان مي دهد در حالي كه ‹‹نداشتن اعتماد به جنس مخالف از لحاظ اخلاقي و جنسي›› در ميان دختران مانع سوم ازدواج است، در ميان پسران به عنوان مشكل هشتم مطرح مي شود.
همچنين كل جوانان ‹‹نبود حس مسؤوليت پذيري در فرد›› را چهارمين مانع ازدواج براي دختران و ‹‹نداشتن توان مالي كافي›› براي پسران مي دانند و پس از آن پسران ‹‹پيدا نكردن فردي كه به عنوان همسر داراي خصوصيات دلخواه باشد›› را داراي اهميت دانسته اند.
پس از اين عامل در حالي كه ‹‹عدم امكان تهيه مسكن مناسب›› به عنوان يكي از مشكلات پسران براي ازدواج است ‹‹بي برنامه بودن زندگي›› براي درختران از مشكلات اصلي ازدواج مطرح مي شود.
به گزارش ايسنا، ‹‹وجود ملاك هاي سختگيرانه در ازدواج›› براي دختران، بيش از پسران تبديل به مشكل شده است، چرا كه اين عامل در رتبه هفتم سلسله مراتب موانع ازدواج دختران قرار داشته و براي پسران در اولويت شانزدهم قرار دارد.
در حالي كه منظر جوانان كشور، پراي پسران ‹‹شروط دست و پاگير خانواده دختر›› در رتبه نهم موانع ازدواج قرار دارد ‹‹سختگير بودن در انتخاب همسر›› براي دختر در اين مرتبه قرار مي گيرد.
همچنين اين تحقيق حاكي است جوانان كل كشور معتقدند ‹‹ارضاي نياز جنسي خارج از چارچوب خانواده›› در ميان دختران در مرتبه هفدهم سلسله مراتب موانع ازدواج قرار دارد، در حالي كه اين مانع براي پسران در مرتبه آخر مشكلات ازدواج است.
گفتني است، ‹‹نقا جسماني››، ‹‹عدم بلوغ شخصيتي كافي در فرد›› و ‹‹توانايي والدين در راهنمايي براي ازدواج›› در ميان دختران سلسله مراتب داراي مراتب بالاتري است. در حالي كه ديد جوانان ‹‹نداشتن كارت پايان خدمت وظيفه يا معافيت›› براي رسيدن به عنوان مانع ادواج مطرح است، دختران داراي مشكلي به نام ‹‹ناتواني مالي والدين در تدارك ازدواج براي فرزندان›› هستند، اين در حاليست كه با وجود مانعي براي ازدواج نگاه نمي كنند. اين تحقيق بيانگر آن است كه ‹‹شروط دست و پاگير خانواده دختر›› براي پسران در مرتبه نهم مشكلات ازدواج قرار دارد، اما در مقابل ‹‹فراهم نبودن جهيزيه›› براي دختران مطرح مي شود.از سويي ديگر يافته هاي اين تحقيق نشان مي دهد كه دختران بيش از پسران به مشكل نبودن امكان آشنايي با جنس مخالف قبل از ازدواج›› اهميت مي دهند چرا كه اين عامل به عنوان دوازدهمين مانع ازدواج دختران و هجدهمين مانع براي پسران است.
در حالي كه از سوي جوانان فراهم نبودن وسائل زندگي نوزدهمين مشكل پسران براي ازدواج نام برده شده است، دختران ‹‹محدود بودن دايره انتخاب همسر›› را مشكل خود مي دانند.
در ادامه اين تحقيق آمده است كه مسائل مالي همچون ‹‹ناتواني مالي والدين در تدارك ازدواج براي فرزندان›› نزد دختران در مقايسه با پسران از مرتبه بالاتري برخوردار است. اين تحقيق نشان مي دهد كه دختران بيش از پسران به ‹‹بلوغ شخصيتي كافي در فرد›› براي ازدواج اهميت مي دهند چرا كه نبود اين ويژگي در ميان موانع ازدواج دختران جايگاه دهم و براي پسران داراي رتبه دوازدهم است.
ازدواج
ازدواج به عنوان يك پديده اجتماعي از جنبه هاي مختلف قابل مطالعه و تحقيق مي باشد با توجه به اهميت و تأثير مؤثر زندگي زناشويي بر جنبه هاي مختلف زندگي بررسي و مطالعه و تحقيق درباره ازدواج امري مهم و ضروري به حساب مي آيد و از آنجايي كه تغييرات بنيادي و اجتماعي در هر جامعه در روابط تك تك افراد تأثير فراواني دارد پديده اي چون ازدواج امري طبيعي محسوب مي شود و همچنين مسئله ازدواج مي تواند عامل مؤثري در شناسايي يك جامعه باشد.ازدواج در حالت ابتدايي يك قرارداد اقتصادي و اجتماعي است كه دو انسان وقتي به اوج هماهنگي رسيدند به آن متعهد مي شوند. در جامعه مدرن دو نفر ممكن است دوستان بسيار خوبي براي هم باشند اما وقتي همبستر مي شوند به اين نتيجه برسند كه از رابطه جنسي با هم لذت نمي برند، همين امر باعث مي شود كه با هم ازدواج نكنند و همچنان دوستان خود براي هم باقي بمانند ولي در جامعه سنتي زن و مرد قبل از ازدواج همديگر را نمي بينند و تا قبل از همبستر شدن هيچگونه شناختي ازهم ندارند اينگونه ازدواجها بدون كمترين شناختي بين طرفين صورت مي گيرد وهرگونه رابطه اي قبل از ازدواج ممنوع بوده وحتي دربعضي از خانواده هاي مذهبي گناه محسوب مي شود.
درحال حاضر رابطه زنان ومردان درجامعه ما روبه رشد وترقي داشته وزنان درعرصه اجتماعي فعاليت هاي بسيار زياد دارند وهمچنين درعرصه سياسي وارتباط گسترده تري را داشتند باورهاي فرهنگي آنها روز به روز قابل پيشرفت بوده است ولي هنوز به طور كامل تمام جامعه را فرانگرفته است وهنوز هم بعضي ازجاها گرايش به سنتي بودن مردم وطرز فكر ها دارد. ولي درامر ازدواج مشكل زنان چندين برابر است. هنوز‹‹ بكارت›› يك مسئله مهم وحل نشده براي زنان هست . به همين دليل زنان نمي توانند رابطه جنسي آزاد وبدون دغدغه داشته باشند واين مسئله باعث مي شودكه زنان نتوانند انتخابي با عقل وبا فكر داشته باشند.واگر بخواهند كه زندگي ايده آل وطبق عقيده وآرمان خود برپا كنند بازهم مسئله بكارت مشكل اساسي آنهاخواهد بود زيرا همچنان نيمي از مردان وزنان ما به شكل سنتي فكر مي كنند وهنوز هم هستند خانواده هايي كه به شكل سنتي ازدواج مي كنند وهمچنين آداب وسنن حاكم برجامعه باعث ازدواج زنان درسنين پايين ترمي شود وازطرف ديگر تمايل شديدگزينش همسر جوان ازجانب مردان نيزدراين ميان بي تأثير نيست. متأسفانه بزرگترين مشكلات زنان ما درمورد ازدواج سنتي فكر كردن خانواده هاست، وقتي به دختري از طفوليت گفته مي شود كه ازدواج هدف نهايي اوست بدين ترتيب آموزش وپرورش وي بايد به سمت اين هدف جهت گير شود. درصورتي كه هيچگونه اطلاعاتي دراين مورد ندارد و با اطمينان مي توان گفت كه درصد عظيمي ازناخرسندي، بدبختي واضطراب زنان ناشي از ناآگاهي درمسائل مربوطه به زناشويي است ولي اگر زن به اندازه كافي اطلاعات وآگاهي داشته باشد وراز ورمز يك رابطه زناشوئي را بياموزد قطعاً درامر ازدواج موفق تر خواهدبود.
يكي ازمشكلات مهم زنان امروز اين است كه تحت تأثيرجوهاي التهابي واحساسي به تدريج ازحقوق سنتي خودشان دور مي شوند وچيزي ممكن است به حقوق سنتي زنان مخصوصاً درفرهنگ ايراني ما آسيب وارد بكند ودرواقع باعث متلاشي شدن آن صميميت عاطفي واحساسي خانواده ها بشود. بنابراين خانواده مهمترين بستر درنهادينه شدن سنت ها وآداب ورسوم فرهنگي وپايدارترين وقديمي ترين عامل درزمينه رشد وتربيت انسان وهمچنين شناخت رمينه هاي مختلف براي ازدواج جوانان به خصوص دختران مي باشد وهمچنين اولين مشكل وبزرگترين مسئله عدم شناخت ابعاد شخصيت زن ازبعد انساني است درحالي كه اكنون زن ازبعد جنسيت او مي سنجد ودرمقايسه با مرد تفاوت هاي طبيعي وتكميلي را مي نگرند درنتيجه زمينه تقابل بخصوص درنظام خانواده وبه ويژه بين پدر ومادر ومسوليت هاي حقوقي آنان فراهم مي گردد.
بطورخلاصه مي توان گفت كه عوامل مذهبي وسنتي درميان افراد كم سواد شدت بيشتري دارد ازدواج درميان اين طبقات بيش ازهر چيزي تحت تأثير چنين عواملي صورت مي گيرد درحالي كه شيوه گزينش همسر وتشكيل خانواده درميان طبقات تحصيلكرده ومرفه قبل ازاين كه معلول چنين عواملي باشدتاسرحد امكان با ايده آل هاي شخصي منطبق مي باشد. همين امر تاحد زياد دركاهش ازدواج درميان اين طبقه مؤثر است. اهميت نقش اجتماعي زنان ونقش والدين درخانواده وتربيت ورشد كودكان وبا توجه به اين كه نقش زنان درجامعه ايران درحال بحث ومطالعه است وبا توجه به تغيير نقش سنتي مردان وزنان درجامعه وخانواده دستيابي به برابر كمال بين مردان وزنان ضروري ولازم است پس مي توان نتيجه گرفت كه مشكلات زنان وازدواج آنها نياز به تحقيق وگفتگوهاي جامع وكامل دارد كه مستلزم مطالعه وبررسي مي باشد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید