بخش بزرگي از پژوهشگران معتقدند که قست اعظم تهيه کنندگان و مبتلايان به مواد مخدر و الکل را افرادي باشخصيتهاي ضد اجتماعي و رفتارهاي ضد اجتماعي تشکيل ميدهند، که به اصطلاح پسيکوپات خوانده ميشوند. اينان افرادي هستند که اصولا به تکاليف اجتماعي بي توجهند. رفتارهاي مورد قبول اجتماع را نمي پذيرند و بين رفتارهاي آنان و رفتار شايع در اجتماع تفاوتهاي شديد وجود دارد و به اينجهت به کرات دچار تضاد با جامعه ميشوند. اينان خودخواه، بيرحم وبي مسئوليت هستند. ناگهان تصميم ميگيرند، و به شدت متجاوزند. دروغگو و غير صميمي هستند به ديگران محبت ندارند. از ايجاد روابط عاطفي معمولي با ديگران عاجزند. در مقابل محروميتها مقاومت کمي دارند. اغلب از ديگران شاکي هستند و دلايل به ظاهر منطقي براي رفتار خود ارائه مينمايند. در مقابل نتايج ناخوشايند اعمال خود احساس پشيماني نداند. قدرت قضاوت آنان ضعيف است و از تجربيات خود و ديگران بويژه در رابطه با قانون، پند نمي گيرند. ممکن است ظاهر ايشان جذاب و باهوش باشد و در ابتدا افراد ناآشنا را تحت تاثير قرار دهند وامکان دارد که واقعا نيز، ويژگيهاي عالي داشته باشند. ولي در عمل، غالبا شکست ميخورندو درروابط با دوستان، دچار اشکار ميگردند.
در سابقه اين افراد تا قبل از سن 15 سالگي حداقل سه مورد از رفتارهاي زير ديده ميشود:
1- گريز از مدرسه
2- اخراج از مدرسه
3- بزهکاري
4- فرار از خانه
5- دروغگويي مداوم
6- رفتارهاي زود هنگام جنسي
7- تجربه زود هنگام با سيگار و مشروبات الکلي يا مواد مخدر
8- دزدي
9- رفتارهاي وحشيانه و خشونت آميز
10- دستاوردهاي تحصيلي، پايين تر از آنچه که از هوش آنها انتظار ميرود.
11- نقض مداوم مقررات در خانه يا مدرسه
در زندگي اجتماعي و خانوادگي اين افراد پس از 15 سالگي نيز حداقل دو مورد از موارد زير وجود دارد:
1.دستگيري سه بار يا بيشتر توسط مراجع قانوني
2.طلاق و يا جدايي بدون طلاق از همسر بيش از دو بار
3.خشونت بدني و کتک کاري
4.اعتياد به الکل يا مواد مخدر و يا مسموميت حاد با اين مواد به طور مکرر
5.عدم پرداخت قروض و ساير مسئوليتهاي مالي
6. مسافرت از نقطه اي به نقطه ديگر بدون برنامه و بدون تدارک شغل
افراد با شخصيت ضد اجتماعي بحض عمده اي از مجرمين و زندانيان را تشکيل ميدهند. بررسيهاي آماري حتي تا 75% زندانيان را در شمار مبتلايان به اختلال شخصيت ضد اجتاعي نشان داده است. تهيه کنندگان مواد مخدر و مشروبات الکلي، قاچاقچيها و واسطههاي پخش اين مواد و شايد بخض عمده اي از فروشندگان جز و معتادان را اين عده تشکيل ميدهند.
مطالعه در باب دو قلوهاي يک تخمکي و دوتخمکي نشان ميدهد که شخصيت ضد اجتماعي و رفتارهاي بزهکارانه تاحد قابل توجهي به عوامل ارثي وابسته است. اما محيط ميتواند به مقدار زياد، تظاهرات اين استعداد شخصيتي را کنترل کند. حالات نوروتيک و پسيکوپاتيک تحت اثر عوامل چندگانه و گوناگون شکل ميگيرد. مطالعه درباره ارتباط بين بزهکاري و مشکلات اجتماعي نشان ميدهد که مسئله اي اختصاصي و مهم در بين مشکلات اجتماعي بزهکاران، زماني که در سنين چهارم و پنجم عمر خود بودهاند وجود داشته است. روانشناسان معتقدند که نبودن پدر در اين سنين، موجب ميشود که طفل از وجود يک الگو براي برقراري وجدانيات و سوپراگو محروم بماند. ممکن است پدر وجود داشته باشد ولي خود او به علت اشکالات شخصيتي نتواند مدل مناسبي براي کودک قرار گيرد.
ويژگيهاي سرشتي که در افراد پسيکوپات يافت ميشود نيز با نفع عوامل ژنتيک است. اين ويژگيها شامل ساخت جسمي- عضلاني (مزومورفيک) و وجود اختلالاتي در امواج مغزي است که در الکتروانسفالوگرافي ثبت ميشود و همگام با رفتارهاي پرخاشگرانه است.
جوان و اعتياد
جوانان اصلي ترين قربانيان مواد مخدر هستند. جوانان به خاطر خصوصيات جواني آسيب پذيري زيادي دارند، چون پويا و جستجوگرند، بهر جا سر ميکشند، کنجکاو و به دنبال همه چيز هستند، در مسيرشان هر راهي که گشوده شود، وارد ميشوند. چنانچه در راهي لذت و بي خبري – که خواست آنان است – وجود داشته باشد، بسرعت آنان را جذب ميکند. جوانان آمادگي انجام هر کاري دارند. حتي آنان که صالحاند و با تعقل و انديشه بهر کاري دست ميزنند نيز ممکن است از روي کنجکاوي به چنين راهها، سري بزنند. در چنين اوضاع و احوال است که زمينهها، شرايط انحراف و فساد براي جوانان فراهم ميشود و آنان را در لبه پرتگاه و آغاز سقوط قرار ميدهد.
سنيني که جوانان آمادگي بيشتري براي انحراف دارند به سنين بحراني موسوم است بررسي اين مرحله از زندگي، از مباحث ويژه در روانشناسي است. نتايج بدست آمده از پژوهش نشان ميدهد، امروزه آغاز اعتياد در سنين 25-17 سالگي است. 66درصد افراد مورد بررسي، اولين مصرف مواد مخدر را در اين سنين انجام داده اند، 5/7 درصد قبل از 17 سالگي و بقيه در سنين بالاي 25.
در کنار شور جواني و علي رغم بي خبري، نوعي اضطراب و دلواپسي نسبت به آينده هم در اغلب آنان وجود دارد. و در اين سنين، احساس نياز به آزادي و رهائي نسبي از خانواده نيز وجود دارد. مجموع اينگونه حالات، ايجاب مينمايد تا جوانان به دنبال مسائل ناشناخته و جديد باشند. جوانان در کنار دوستان و در جمع، آمادگي جسارت بيشتري براي دست زدن به اعمال غير عادي و احتمالا انحرافي دارند. اين حالت همان بحراني است که فوق العاده براي جوانان – بخصوص از نظر اعتياد – خطرناک است.
اوقات فراغت جوانان در اين برهه، مسئله اي بسيار مهم و حساس است. مسير خانه و مدرسه و کوچه نيز براي دانش آموزان نوجواني ميتواند خطر ناک و خطر ساز باشد.
اولين مصرف سيگار بوسيله جوانان در مسير کوچه انجام شده نوجوانان جرات، جسارت و بزرگ شدن را در مسير مذکور آزمايش ميکنند. گاهي طنز و شوخي را هم با اعمال خود ميآميزند.
خطرناکترين انحرافات که واقعا جوانان و آينده آنان را تهديد ميکند، وجود مواد مخدر و اعتياد است. طبيعي است که مواد مخدر به صورت اعم در بيرون از منزل و در کوچه و خيابان مورد شناسائي و احيانا استفاده قرار ميگيرد. تقريبا در کليه معتادين – که در سنين جواني مبتلا شدهاند – از نظر مکان، مسير مدرسه، کوچه و تشويق دوستان نقشي اساسي داشته است.
گسترش اعتياد در بين جوانان، واقعا زنگ خطري است براي تمام جوامع اين چيزي است که همه از آن متضرر ميشوند. بنابر اين خطر بايد به عنوان بزرگترين و بالاترين معضل مورد توجه قرار گيرد و در مقابله و مبارزه با آن از هيچ کوشش و اقدامي فروگذاري نشود.
1- عوامل اجتماعي:
الف) عوامل تربيتي و آموزشي: خانواده، مدرسه، گروه همسالان، رسانههاي گروهي، اوقات فراغت، فساد اجتماعي
ب) عوامل اقتصادي: فقر، مهاجرت، بيکاري، سودجوئي.
ج) عوامل سياسي: جنگ، سياست
د) عوامل فرهنگي: بيسوادي، عدم آگاهي، فقدان احساس مسئوليت
2- عوامل رواني :
الف) عوامل روان پزشکي: انواع افسردگيها بخصوص مانياکها، انحرافات جنسي
ب) عوامل روانشناسي: ناپايداري عاطفي و احساسي، اضطراب و بيقراري، عدم اعتماد به محيط و آينده، احساس عدم تونايي، عقده حقارت، عدم رشد شخصيت
3- عوامل طبيعي:
الف) عوامل فيزيکي: بيماري و درمان سرخود، نقص جسمي
آيا همانطور که معتاد فکر ميکند و بيشتر مردم تصور ميکنند، همه چيز در مورد معتاد پايان پذيرفته است. آيا امکان بازگشت وجود ندارد و آيا اين تصورات واقعيت دارد.
خير هنوز اميد هست، ممکن است معتاد و زندگي او در حال پايان باشد ولي هنوز پايان نيافته. اميد پايان نيافتن هم وجود دارد. به شرط خواستن و به شرط فراهم کردن شرائط خواستن و مساعدت به آنها در جهت انجام خواستن ... و زمينه بازگشت را براي آنها فراهم کردن.
مبارزه با اعتياد، مکمل مبارزه با مواد مخدر است. اعتياد وگسترش آن موجب افزايش تقاضا و در نتيجه ايجاد انگيزه براي قاچقچيان و بازار براي عرضه مواد مخدر ميگردد. چگونه مبارزه با اعتياد از نظر کلي بمراتب مشکلتر از مبارزه با قاچاق مواد مخدر است.
در برخورد با مواد مخدر، مقابله بيشتر به صورت شکلي مطرح است، حال آنکه در مقابل با اعتياد مسائل ماهيتي پيچيده، گسترده و بغرنج مطرح است. مقابله اساسي با آن، در وهله اول برخورد با علل و عوامل موجه ميباشد و برخورد با شخص معتاد در وهله دوم قرار دارد.
بررسي و دقت در علل وعوامل عمومي و اختصاصي و چگونگي گرايش به اعتياد حاکي از آن است که تقريبا کليه امور جامع در دسته بنديهاي بعمل آمده قرار ميگيرد به عبارت ديگر نارسائي و غفلت در هر يک از امور جامعه موجبات ضايعه و لطمه براي تعدادي از افراد آن جامعه خواهد بود. علت اينکه ذکر شد تعدادي از افراد جامعه منظور آن دسته افرادي است که زمينههاي لازم به علت تاثير عوامل و علل ديگر، در آنها فراهم شده است.
بنابر اين، اين مسئله بايد همواره مورد توجه کليه مسئولين اجتماعي، اقتصادي، بهداشتي، فرهنگي، سياسي، قضائي و مذهبي هر جامعه اي باشد و به نارسائيهائي همچون انواع بيماريها و مسئله استفاده نابجا از برخي داروها، تربيت، کار و بيکاري، مهاجرت، تبعيض، ضعف واقعي ايمان، اعتقادات و صدها نارسائي ديگر با بعدي محدود و تنها به چشم همان نارسائي ننگرند که ممکن است يک مسئله خود صدها مسئله ديگر را در پي داشته باشد.
برخورد با شخص معتاد در خانواده، جامعه و مراکز بازپروري هر کدام به برنامه اي ويژه و متناسب نياز دارد. و در هر يک از اين مراحل توجه به وابستگي جسمي ورواني معتاد به تفکيک و درعينحال تواما شکل کلي معالجه وترک اعتياد است.
ايجاد آمادگي و زمينههاي لازم درمعتاد براي ترک اعتياد
اکثر معتادين تا حدودي شعور و تمرکز خود را از دست ميدهند و مسائل، مشکلات، منافع و مضار خود را با اشکال تميز ميدهند. ولي اين امر نسبي است و در ضمن هيچگاه شعور خود را به طور کامل از دست نمي دهند. نکته ديگر علاقه وافري است که معتادين بخود دارند وهمين امر موجب تلاش براي ادامه اعتياد ميگردد. زيرا ميترسند در اثر نرسيدن مواد مخدر دچار رنج و عذاب و احيانا مرگ شوند. ضمنا در کنار آن رها شدن از دام اعتياد را همواره در افکار خود محفوظ ميدارند. معتادي ميگفت: ما در چاهي سقوط کرده ايم، چطور ميشود دلمان نخواهد از چاه بيرون بيائيم ولي نمي توانيم، ميخواهيم ما را بيرون بکشند. اين ( خواستن ) در همه آنها با شدت و ضعف وجود دارد و بايد اين خواستن را تقويت کرد. در بين معتادين و فرهنگ عامل اين طرز تلقي قوت گرفته که اعتياد غير قابل معالجه است. با توجه به ارگانيزم بدن انسان و مطالعه انجام شده و تجارب بدست آمده اعتياد در هر مرحله اي که باشد قابل رها شدن است.
با کمي رنج بيشتر واتخاذ شيوه مناسب علاج امکان پذير خواهد بود. معتادي که درمرکز بازپروي پس از هفت سال اعتياد و يا به قول خودش «عجين شن با هروئين» معالجه شده بود علت وسبب ترک را اجبار ميدانست.
در برخورد با معتاد جهت ترک بايد به او فهمانده شود که دارد همه چيزش را از دست ميدهد، از جمله حيثيت وغيرتش را، و چون انسان حساسي است در اين راه بايد از طريق عاطفي و بسيار ملايم وارد شود. با نصيحتهاي خالي از تحقير، بدون نيش زبان و تشويق و آماده کردن وي. او بايد حس کند که افرادي که او را نصيحت ميکنند واقعا به وي و سرنوشتش علاقه دارند. استعدادهاي و توانائيهائي را که داشته و در اثر اعتياد به فراموشي سپرده و يا قادر به انجام آنها نيست، بزرگ جلوه داده و برخش کشيد.
ايجاد آمادگي رواني و در کنار آن توجه به مسائل جسمي، ايجاد آمادگي را قوت ميبخشد. معتادين واهمه اي که دارند از رنج و ناراحتيهاي جسمي و دردهاي عضلاني و استخواني، در لحظات ترک اعتياد است.
شديدترين مشکلات جسمي که معتاد فکر ميکند ديگران از درک و احساس آن عاجزند. خارش گلو، حالت تهوع و تشنج توام با بي حالي و خواب آلودگي است. بي حسي مفرط، درد دست و پا و مشکلات رواني، بي حوصلگي، بي خوابي و نااميدي است.معتادين بجائي ميرسند که اميد و اتکاي خود را مواد مخدر ميشناسند. براي علاج دردهاي جسمي به سراغ مواد مخدر ميروند و در هر ناراحتي عصبي و رواني به مواد مخدر پناه ميبرند.
بايد به افراد معتاد تفهيم کرد که ماده مخدر نه تنها براي آنها هيچ حالت مثبت و سازنده اي ايجاد نمي کند بلکه سرعت توان و قدرت را نابود و آنها را به سوي مرگ و نيستي کهنسبت به آن حساسيت دارند ميکشاند.
وقتي موارد فوق و حالاتي که معتاد دارد و حس ميکند، برايش تشريح شود و تفهيم گردد که اين مسائل قابل تحمل است و با دارو و مسکن کاهش خواهد يافت، در مدت سه روز و پيشرفته ترين اعتياد حداکثر در يک هفته تا 90 درصد تخفيف خواهد يافت و ايجاد آمادگي و پذيرش را سهولت خواهد بخشيد.
اين وظيفه و آماده سازي به عهده نزديکان معتاد است. در مورد شوهران، زنان و در مورد فرزندان، والدين بايد اين برخورد صحيح را انجم دهند. همسران معتادين توجه داشته باشند واين توجه به آنها داده شود که تا حد امکان تلاش داشته باشند همسران معتاد خود را رها نکنند. اگر در رفتار خود بنگرند شايد تا حدودي در مورد اعتياد همسران – بخصوص چنانچه بعد از ازدواج و در طول زندگي مشترک ايجاد شده باشد- به صورت خفيفي مقصر باشند يا کوتاهيهائي در اين رابطه در خود بيابند. نه تفصير عمدي و موثر بلکه کوتاهي در اقدامات بازدارنده از نظر کنترل و توجه بموقع از سوي آنها وجود داشته. اگر برخورد قاطع وحساب شده اي ميداشتند وي راهدايت و تا حد امکان راهنمائي ميکردند و يا در نهايت وي را به مراکز بازپروري معرفي ميکردند، بهتر از رها کردن بود.
برخورد بامسئله مواد مخدر و اعتياد که ريشه اي عميق در کشور ما دارد به برنامه ريزي، تداوم مبارزه و تازه و بروز نگه داشتن آن نياز دارد و باري است گران، که تاريشه کن شدن نبايد به زمين گذشته شود. خوشبختانه رسانههاي ما با همکاري مراجع ذيربط به اين مهم پرداختهاند و با سلسله گزارشات پيوسته در روزنامهها و برنامههاي مختلف در تلويزيون وظيفه فوق را به عهده گرفته اند.
نمايشنامه و فيلمهائي که به صورت پراکنده تهيه و نمايش داده ميشود نيز در ايجاد بيداري لازم موثر بوده، خانوادهها را جلب کرده است. اينگونه برنامهها، واقعا از نظر خانوادهها و بخصوص نوجوانان و حتي کودکان داراي اثرات مثبت است. کودکان از وضع فلاکت بار معتادين به گريه در ميآيند و اين اثري است که هيچگاه از ذهن آنان خارج نخواهد شد.
منتها نکته اي به تهيه کنندگان اين چنين برنامهها تذکر داده ميشود و آن استفاده از مشاورت اشخاص ومتخصصين واقعي در تهيه اين برنامههاست.
معالجه معتادين با توجه به مراحل مختلف اعتياد- مرحله آشنايي ومصارف اوليه، مرحله تداوم مصرف وپيشرفت – ممکن است تا حدي تفاوت نمايد ولي آنچه مهم است، استفاده از روش مناسب و در واقع معالجه کامل است. مهمترين مسئله قطع مواد مخدر يا «بازگيري» ميباشد، يعني بايد در اولين قدم و پسيستم از ايجاد آمادگي – متناسب با وضعيت افراد ممکن است با صحبت يا اجبار ايجاد گردد- قطع وابستگي جسمي از شروع کرد.اين کار را معمولا با عوض کردن نوع ماده مصرفي و کاهش تدريجي آن آغاز مينمايند. در قدم بعدي بايد روان و روح معتاد ار از چنگال عفريت اعتياد خلاص کرد که کاري است حساس و در مورد آن اقدام شود.
خود رماني در زمينه ترک بوسيله خود فرد يا اطرافيان ميتواند تنيجه بخش باشد. بخصوص در مورد نوجوانان و جوانان معتاد. صحيح ترين شکل آن است که با مشورت پزشک متخصص که در ترک اعتياد تجربه اي هم داشته باشد اقدام گردد. در اين موارد پس از تماس با پزشک که ممکن است حتي متخصص داخلي هم باشد، بايد اقدامات دارو درماني و روان درماني تواما بوسيله وي و با کمک اطرافيان در منزل – در مراحل ابتدائي در منزل بهتر از بستري شدن در بيمارستان است- تحت مداوا قرار گيرد.
پس از ايجاد آمادگي و تهيه مقدمات، پزشک او را آماده ميکند دکتر چنين وانمود مينمايد که در داروها هيچ مواد مخدري نيست. معتاد نبايد بفهمد داروها چيست. فرضا اگر ويتامين ث تزريق ميکند مريض تبايد بداند او بايد تصور کند که داروي معجزه آسائي به او تزريق شده است.
اعتياد در مراحل اوليه اگر سرپائي و در منزل و با کنترل لازم معلجه شود، اثرات بهتري خواهد داشت. به دليل اينکه بستري شدن در تخت بيمارستان و مراکز مشابه حالت خاص و مشکلتري ايجاد مينمايد. معتاد يک هفته بعد اين حالات را دارد:
1- شديدا احساساتي است
2- از نظر جنسي بيمار فوق العاده تحريک پذير ميشود،
3- از نظر روحي فرد دچار خيالبافي ميشود.
4- از نصيحت وطعن، فوق العاده ناراحت و آزرده خاطر ميگردد.
متخصصين در رابطه با ترک اعتياد کلا از دو شيوه استفاده مينمايند. يکي دارو درماني و ديگري زوان درماني است.
در مراحل ابتدائي اعتياد، چون وابستگي جسمي کمتر است به روان درماني بيشتري نياز است. ترک بدون استفاده داروي جايگزين امکان پذير نيست چون معتاد تحمل کوچکترين ناراحتي جسمي را ندارد. ترس از ناراحتيهاي حاصله از نبود مواد مخدر، او را به ادامه اعتياد کشانيده. بنابر اين استفاده ازداور رکن اصلي معالجه است.
شيوههاي روان درماني و چگونگي اجراي آن از سوي متخصصين به رشته تحرير درآمده و موجود ميباشد. آنچه که معتادين در رابطه با اين مسائل ميگويند ميتواند براي متخصصين هم جالب باشد.
معتادي ميگفت: من قبل از اعتياد با زبانپرخاش آشنا بودم، هيچگاه پدرم يا مادرم با زبان خوش با من سخن نگفتند، هميشه از زندگي نااميد بودم. ميديدم و. ميفهميدم که مورد توجه نيستم. رنج ميبردم و دوست داشتم که دوستم داشته باشند و اين گله و زبانحال اکثر معتادين است.
چون گلايهها بسيار است بايد به هر معتادي که صحبت ميشود و در واقع روان درماني ميگردد، دنبال نقطه ضعف رواني و عاطفي وي گشت. معتادي از فقدان مادر که هميشه چشمش دنبال او بود سخن ميگفت.مادرش او را رها کرده و دنبال شوهر جديد رفته بود،
پسيستم از شناخت عقدهها وکمبودها، بتدريج بايد به او تفهيم کرد که بعضي خصوصيات موجود در خودش هم در گرايشش به اعتياد تاثير داشته و بعد آن خصوصيات را هم شناخت و کشف و در جهت برخورد با آنها هم تصميمي را هم شناخت و کشف و در جهت ظريفي وجود دارد و آن ايجاد علاقه به ترک و ادامه اين وضع در معتادين است. تا افکار مغشوش و اضطراب وي را بر طرف، و امکان بازگشت را کاهش دهد. ايجاد دشواري براي تهيه مواد مخدر علاوه بر اينکه هميشه بهترين راه مبارزه با عتياد محسوب ميگردد، از به وجود آمدن تزلزل در روحيه معتادين و کشش و تمايل آنان جلوگيري و. اميد به تنيجه بخش بودن اقدامات را افزايش ميدهد.
روان درماني در ايجاد آمادگي براي ترک، ادامه راه و عدم بازگشت صد در صد موثر و سازنده است. در کنار آن معالجه جسمي و رها کردن جسم از وابستگي هم ضروري و اجتناب ناپذير است. ونيز ايجاد حالتي در جسم براي تطابق و مقاومت با شرائط جديد و عدم واکنش در مقابل نرسيدن ماده مخدر. براي ايجاد چنين شرائطي در سلولهاي بدن تدريجا عمل ميشود و از داروهاي جايگزين استفاده بعمل ميآيد.
معمولا معالجات دستجمعي در مراکز بازپروري يا انفرادي در بيمارستانها و منازل، از يک شيوه کلي استفاده ميشود و. آن مصرف داروئي است که جايگزين مواد مخدر ميگردد و در کنار آن براي مدتي محدود از داروهاي مسکن و نظاير آن استفاده بعمل ميآيد امروزه براي ترک اکثر اعتيادها، داروهاي جايگزين مختلفي ساخته شده که مهم طرز استفاده صحيح از آنهاست.
اگر بدون متخصص عمل شود و يا بهزنجهاي جسمي و روحي معتاد توجهي نباشد، نتيجه معالجه رضايت بخش نخواهد بود. در دارو درماني نکات مهمي مانند موارد زير بايد در نظر گرفته شود:
1- توجه به مسائل عاطفي و رواني بيمار
2-کاهش آلام جسمي معتاد
3-جايگزين ماده مخدر با دارو و سپس کاهش تدريجي آن
4- انجام کليه اعمال ترک زير نظر پزشکه متخصص و با تجربه و آشنا به مسائل تبعي اعتياد
5- برخورد رواني و جسمي مناسب و توام و تفهيم سهولت ترک اعتياد
6- مهم جلوه دادن اقدام معتاد در جهت ترک و بزرگ شمردن موفقيت وي در ترک، نزد آشنايان و کساني که از گذشته او باخبرند.
7- توجه به زمان پس از ترک از نظر پيگيري، کنترل و اقدامات لازم چون دوري از دوستان سابق، ايجاد سرگرمي و کار براي فرد و شروع فعاليت و ورود تدريجي به جامعه
8- پس از ترک، هيچگاه راجع به گذشته نبايد صحبت شود حتي راجع به مواد مخدر و مضار و آثار آن هم با او صحبت نشود.
9- شخص تا مدتي بعد از ترک (2تا 6 ماه) گاهي ناراحتيهاي عصبي و رواني دارد و حالاتي شبيه نرسيدن مواد مخدر در زمان اعتياد به او دست ميدهد.
10- به اين نکته توجه شود که بازگشت به اعتياد در فردي که ترک کرده، بسيار مشهود و قابل لمس است، به اين صورت که علائم شکست و نااميدي در رخسارش هويدا و بصورتي ناگهاني و يکباره آثار و علائم گرفتاري قبل، در وي پديدار ميشود. بخصوص اينکه خارش بدن و ساير آثار بدني شدت هم ميگيرد.
- داروهائي که براي ترک استفاده ميشود: برخي از داروهائي که در دارو درماني استفاده ميشود.
1- متادون.
2- آلفا استيل متادون
3- کدئين
4- آپومرفين
5- سايکازوسين
6- نالوکسان
7-کلوئيدين
8- لارگاکتيل (پرومازين)
روشهاي ديگر
- استفاده از متد (طب فشاري)، طب سوزني (آکوپونکتور) در ترک اعتياد: طب سوزني سابقه اي پنج هزار ساله در چين دارد. مغز انسان به طور طبيعي در جهت واکنش در مقابل دردها ماده اي به نام آندورفين ترشح ميکند که ترکيب شيميايي آن شبيه مورفين است در اکثر انسانها اين وظيفه به صورت طبيعي بوسيله غده اي در هيپوفيز مغز انجام ميشود. برخي از متخصصين معتقدند هر گونه اختلالي در کار اين غده موجب عدم سازگاري و واکنش طبيعي شخص در برخورد با مسائل و مشکلات است. و رابطه اي هم بين اين امر و بيماريهاي عصبي يافته اند.
اين شيوه از طريق نصب سوزن يا سوزنهائي بر کانالهاي انرژي و نقاط حساس شناخته شده در بدن (تا کنون 1400 نقطه شناخته شده)، با دردها و بيماريها مقابله ميشود
در مورد اعتياد نيز از تحرک نقاط حساس مشخص که در گوش انسان قرار دارد استفاده ميشود. برابر بررسيهاي بعمل آمده در چين، ويتنام، هنگ کنگ و آمريکا هزاران معتاد با استفاده از اين شيوه معالجه گرديده اند. در ايران نيز در تنها درمانگاه طب سوزني قائم شهر بيش از 2000 نفر تحت مداوا قرار گرفته اند.
در مورد اثرات اين شيوه نظرات متفاوتي وجود دارد. آنچه مهم است به خدمت گرفتن هر گونه امکان براي مقابله با بلاي اعتياد است. با توجه به نوبودن اين شيوه رواني مثبتي که استفاده از آن ميتواند در فرد معتاد ايجاد نمايد، به نظر ميرسد ثمر بخش باشد
استفاده از هيپنوتيزم (خواب مصنوعي) در ترک اعتياد: روان درماني و آرام کردن درون پسر تلاطم معتادين رکن مهم و اساسي، در ترک اعتياد ميباشد.
برخي از متخصصين متخصصين عقيده دارند. هيپنوتيزم نيز ميتواند به صورت غير مستقيم در ايجاد آرامش مورد استفاده قرار گيرد. خواب مصنوعي در معالجه بيماريهاي رواني کاربرد دارد. مکانيزم آن تلقين موارد مورد نظر به بيمار در حالت خواب مصنوعي است. در خواب مصنوعي ميتوان به معتاد تلقين کرد که قادر است مواد مخدر را رها سازد. ترک مواد مخدر هيچ ترسي ندارد.... و تمام موارد مورد نظر را در خواب به وي آموزش داد. از اين روش در درمان گروهي هم استفاده بعمل ميآيد.
شيوههاي ديگر شامل قرنطينه يا مراقبت در مکانهاي خصوص (در مورد معتادين مشکوک)، ترک تدريجي (کاهش در مصرفي يا نظارت)، شوک الکتريکي، مراقبت و نگهداري در منزل و مراقبت از سوي مسئو.لين دولتي، شيوههاي کاردرماني، اردوگاههاي اجباري، جداسازي معتادين ولگرد و غيره ولگرد از جامعه و افراد سالم است که در کشورهاي چين، ويتنام، تايلند، هنگ کنگ، آمريکا، تجربه گرديده است.
- مراکز مهم باز پروري و مراکز معالجه معتادين در ايران:
- در حال حاضر 15 مرکز باز پروري در سطح ايران فعاليت دارد:
1- تهران (مرکز بازپروري شور آباد – ورامين)
2- استان خراسان (5 مرکز)
3- باختران
4- رشت (هويق- آستارا)
5- گر
6- گرگان
7- بندر عباس
8- يزد
9- اصفهان
10 ياسوج
11 همدان
12 زاهدان
اين مراکز زير نظر وزارت بهزيستي قرار داشته و از نظر مراجعه و پذيرش معتاد مستقما با دادستانهاي مبارزه با مواد مخدر ارتباط دارند. در اين مراکز حداقل مدت معالجه و باز پروري دو ماه است که ممکن است تا يک سال طول بکشد. اين مراکز در هر دوره ميتوانند تا 60000 نفر را پذيرش نمايند که در مقابل انبوه معتادين ظرفيت قابل توجهي نمي باشد.
در بين معتادين و عامه مردم مشهور است که اعتياد علاج ناپذير است؛
معتادين باور بيشتري در اين زمينه دارند، که موجب ميشود علاوه بر اعتياد ياس و نااميدي برآنان مستولي گردد. کليه معتادين جوابهائي نظير « نمي توانم، مگه ميشه، چه فايده دارد.....» و جوابهاي ديگري از اين قبيل داشته اند. اکثر آنها معتقدند که اگر هم ترک کنند قدرت تحمل و مقاومت ندارند و دوباره رو به مواد مخدر خواهند آورد.
آثار جسمي اعتياد معمولا تا يک ماه از آخرين مصرف وشروع معالجه، زائل ميشود ولي آن چيزي که مهم است رهائي رواني است. حساسيت و ويژگيهاي اخلاقي و رواني موثر در گرايش به اعتياد، زمان اعتياد شدت مييابد، وجود و ادامه همين امر در بعد از ترک، زمينههاي بزگشت را فراهم ميسازد .
تشنجهاي ناگهاني، اسهال و گاهي استفراق و گز گز کردن اعضاي بدن- بخصوص در دست و پا
-، خواب رفتگي و ناراحتيهائي از اين قبيل که چون شبيه عوارض خماري است، بشدت بيمار را ناراحت ميکند و او از ترس گرفتار نشدن به حالت خماري، بسرعت و مجددا به مواد مخدر روي ميآورد. اينجاست که نبود مواد مخدر، در واقع برنده ترين سلاح ترک و معالجه معتادين خواهد بود. چه اين حالت موقتي است و شايد چند روزي بيشتر دوام نداشته باشد. مراجعه به روان پزشک و متخصص اعصاب و روان باتجربه، بهترين اقدام در اين حالات ميباشد.
متخصصين و معتادين (در پرسشنامههاي خود) علل بازگشت را موارد زير ميدانند:
1- وجود مواد مخدر و سهولت دسترسي به آن
2- عدم مراقبت وکنترل و پيگيري در مورد معتادين معالجه شده.
3- بودن شرائط منفي موجود در اطراف فرد
4- ناراحتيهاي عصبي و ضعف فرد در مقابل آنها، بخصوص در زمان پس از ترک که بشدت آسيب پذير، حساس و نااميد است، به همين جهت به محبت و مساعدت همه جانبه نياز دارد.
5- عدم برنامه ریزی لازم برای مشغول کردن این افراد
6- عدم پذيرش اين افراد از سوي جامعه منزوي بودن و احساس طرد از جامعه وکنايههاي نيش زبان اطرافيان يا سايرين
7- وجود معتادين ديگر يا دوستان سابق
8- غير علمي بودن اصول حاکم بر مراکز بازپروري و در نتيجه نا تمام ماندن ويا ناقص اجرا شدن برنامه ترک، بخصوص از نظر رهائي آلودگي جسم از ماده مخدر و يا احساس چنين حالتي از سوي معتاد
9- وجود مراکزي همچون قهوه خانهها و نظاير آن که برابر گفته يک معتاد با ديدن آنها فيلشان ياد هندوستان ميکند و در نهايت آلودگي محيط .
10- ضعف قواي جسمي
11- بي خوابي شديد که از سوي اکثر معتادين به عنوان يکي از دلائل عمده بازگشت و روي آوردنمحدد به مواد مخدر ذکر ميگردد.
12- ضعف و بي حال مخصوصي که معتادين ميگويند: هيچ کسي قادر به درک آن نيست مگر معتاد باشد. اين ضعف وقتي ايجاد ميشود، در عضلات و ماهيچههاي بدن حتي گردن احساس بي حالتي بوجود ميآيد. علت پزشکي اين مسئله در بررسي مشخص نشد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید