قدر یکدیگر را دانستن
خاطره های دوران نامزدی، ماندگار است، چه شیرینهایش و چه تلخهایش. این «مانایی» ای بسا که تا آخر عمر، دوام آورد. پس اگر چنین است، آیا نمی باید که مراقب رفتارها و گفتارهامان باشیم، تا یادگارهای فرخنده را بیافرینیم نه یادگارهای ناخجسته و تلخکامی!؟ خردمندی کدام را روامی دارد و فرزانگی و تقوا پیشگی کدامین را ناروا می شمارد؟
همسران فهیم و فرزانه کسانی هستند که به احساسهای لطیف همسرشان بها می دهند و عواطف ظریفشان را ارج گذارند. چه آنکه زوجهای نا آشنا به وظایف خویش، آنان اند که به همسرشان بی اعتنایی و نامهربانی ورزند و به احساس و عاطفه شان آسیب زنند.
برخی ازهمسران، از بی مهری نامزدشان، گله مندند و مثلا می گویند: «با هزار امید و آرزو، هدیه ای برای نامزدم گرفتم و به دیدارش رفتم؛ اما تحویلم نگرفت و با سرسنگینی و بی مهری اش دلم را شکست و ناامید کرد...»
برخی از دختران و عده کمتری نیز از پسران می پندارند با بی اعتنایی و سرسنگینی خود را نزد نامزدشان عزیز می کنند و در دل و دیده او، متین و با وقار جلوه می نمایند و آتش عشق وی را داغ تر می سازند! حال آنکه این، پنداری یاوه است و دل و عاطفه همسر را مجروح می کند و بنای زندگانی را از همان ابتدا، کج می سازد و چه بسا که این کجی، تا ثریا بالا رود وهمچنان ناراست بماند و یا فرو ریزد و پاک ویران شود!
جوانان و همه همسران بدانند که بی محبت و بی درایت، کار زندگانی، به سامان نمی شود. مهرناورزی و ارج ننهادن به شخصیت همسر، به عزت نفس وی آسیب می زند و از مهر همسرش در دلش می کاهد و رنجش و کینه را جایگزین مهر او می کند.
آری! دختر باید که سرافراز و سرسنگین باشد، اما با نامحرمان و بیگانگان، نه با همسر خود! یادمان باشد که «هرچیز به جای خویش نیکوست.»
بنابراین، در این دوران (نامزدی) و نیز در روزگاران آینده زندگانی، باید که همسران احترام گذار و حرمت نگهدار باشند و به سلیقه ها و احساسات و نظرهای درست یکدیگر بها دهند وعشق و احترام خود را به هم نثار کنند. عشق و احترام پنهان و نهان در دل و جان، اگر چه ارجمند است، اما کافی نیست؛ آشکار و ابراز کردن آن لازم است.
قبول است که دختران عفیف و با حیا در ابتدای آشنایی و نامزدی، شرمناک اند و ابراز محبت و بروز رفتار صمیمی، برای آنها دشوار است. پسران نیز باید این نکته لطیف و ظریف را در نظر بدارند و مراعات حال عزیزانشان را بنمایند و مقدار توقع و انتظارشان را کم کنند و آن را در اندازه توان دختران درآورند؛ اما این حالت، نباید دوام یابد و اظهار خجالت باید جای خود را به ابراز محبت دهد و آرام، آرام رابطه ها صمیمی وعاشقانه شود، البته عاشقانه مودبانه و محترمانه.
اهدای هدیه
هدیه، در جذب دلها و افزایش محبتها تاثیر بسیار دارد. هدیه، پیام آور محبت و احترام است و به «هدیه گیرنده» می گوید: «هدیه دهنده، دوستت دارد!»
از این رو، شایسته است که در دوران نامزدی، از این عمل خجسته بهره کامل برده شود. نامزدان زیرک با اهدای هدایای زیبا، قلمرو بیشتری از سرزمین تپنده قلبهای یکدیگر را صاحب می شوند. هدیه خوب آن نیست که گران باشد، بلکه آن است که زیبا و نیز دلخواه هدیه گیرنده باشد و مهم تر آنکه ظریفانه و زیرکانه داده شود! هدیه دادن و هدیه ستاندن لطافت و رندی ویژه ای می طلبد، که باید آن را آموخت.
این را نیز بیفزاییم که هدیه دادن باید «دو سویه» باشد؛ پسر و دختر، هر دو به هم هدیه دهند، نه که فقط پسر بدهد. البته شایسته است که پسر، بیشتر بدهد، مگر نه که پسر «عاشق» است و دختر معشوق؟!
نامه نگاری
نگاشتن نامه های عاشقانه و معشوقانه و عارفانه، منزلتی ارجمند در شور آفرینی دارد. دلها را شوقناک می کند و به زندگانی صفا می بخشد.
برای نامه نوشتن، لازم نیست که نامزدها از هم دور باشند و مثلا در دو شهر جداگانه زندگی کنند و یا یکی به مسافرت برود، بلکه باید در همه حال و همه جا نامه بنویسند و هنگام دیدار، نامه ها را به هم دهند تا هرکدام در غیاب دیگری و در تنهایی، بخواند. البته هنگام سفر و دوری از یکدیگر، باید نامه ها بیشتر شوند.
چه بسیارند همسرانی که پس از گذشت سالها از زمان ازدواجشان، هنوز نامه های دوران نامزدی را نگه داشته اند و چونان عزیزترین داشته هایشان، آنها را ارج می نهند و خجسته می شمارند و می خوانند و می خوانند و خاطره های آن روزها را عزیز می دارند. مگر نه که این خاطره ها و یادها، از ثمره های ارزشمند فرخنده ترین روزگاران حیات آدمیان است؟! چرا پاسشان نداریم؟!
نمونه ای فرخنده
نامه نگاری «فهیمه» و «علی» در روزهای آتشباران و با حالتی آتشناک آغاز شد. آنان چند روز پیش از عملیات بیت المقدس (که به آزادی خرمشهر انجامید) کارهای مقدماتی نامزدی شان را سروسامان دادند و علی، عزم دیار عاشقان کرد و لباس رزم پوشید. فرصتی برای جشن نبود. علی پیش از رفتن به جبهه گفت: «پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده اند که بدترین مردگان امت من «عزب ها» هستند، یعنی بی همسران و چون ممکن است من شهید شوم، نمی خواهم عزب باشم. حالا که فرصتی برای برگزاری مراسم جشن نیست، فرصت عقد موقت که هست، عقد موقت هم انسان را از عزب بودن در می آورد و او را «متاهل» می کند. فهیمه هم پذیرفت و عقد بسته شد و چند ساعت بعد علی به جبهه رفت.
اکنون فهیمه و علی به هم محرم بودند و مانع شرعی برای نامه نگاری شان نبود. نخستین نامه فهیمه چند روز پس از اعزام علی به جبهه نوشته شد؛ نامه ای بود حماسی و عرفانی، همراه با چاشنی ملایمی از عشق و محبت و اولین نامه علی، در دشتهای تفتیده و سوخته خوزستان و زیرآتش و آهن و با دستانی خون آلود نوشته شد؛ بوی باروت و خون می داد! و چون علی چندان امید نداشت که نامه اش پیش از شهادتش به دست فهیمه برسد، «چاشنی عشق» را خیلی کم به نامه زد، تا که شهادتش بر فهیمه، سخت نیاید. علی شهید نشد. نزدیکای خرمشهر که آن وقت خونین شهر بود. گلوله ای به پایش خورد و با عصا برگشت. در همه دوران نامزدی فهیمه و علی، که حدود بیست ماه بود. نامه نگاری شان هرگز قطع نشد، حتی وقتهایی که از هم دور نبودند و هفته ای نمی گذشت که هم را نبینند. آنان برای نامه نوشتن، منتظر «فرصت» نمی ماندند؛ خودشان فرصت را می ساختند! نوشته هاشان کلیشه ای و رسمی نبود. به تعداد سطرها نیز بی توجهی نمی کردند؛ هم نامه های چند صفحه ای داشتند و هم چند سطری و گاهی هم چند کلمه ای. به نوع کاغذ نبود، فرصت هم کم بود، از مقوا، پارچه، کاغذ پاره، دستمال کاغذی و هرچه در دسترس بود بهره می بردند و نامه هاشان را می نگاشتند و به هر شکل ممکن، به دست یکدیگر می رساندند.
این دوره بیست ماهه، به خوشی گذشت؛ با خاطره های شیرین و به یاد ماندنی؛ تا که عروسی کردند و«یک آشیانه ای» و «تک کاشانه ای» شدند. از آن پس نامه نگاری به گونه ای دیگر شد. یک گونه اش زمانی بود که یکی شان به سفر می رفت، علی بیشتر سفر می کرد و آن هم به جبهه. نوع دیگر نامه نوشتنشان این بود که هرگاه هرکدامشان حرفی داشتند، که به هر دلیل، نمی دانستند یا نمی توانستند رو در رو به هم بگویند و یا دوست می داشتند که به جای گفتن، بنویسند، نامه می نوشتند و به هم می دادند.
بشترین، زیبا ترین، عارفانه و عاشقانه ترین و نیز بلند ترین و کوتاهترین نامه هاشان از جبهه و به جبهه بود. این زمان، علی بیشتر نامه می نوشت؛ چون نشانی فهیمه معلوم بود؛ اما نشانی علی، همیشه، معلوم نبود؛ یا به خاطر جابه جایی در جبهه، و یا در زمانهای قبل و بعد از عملیات، تا مدتی به دلایل امنیتی، نمی شد که نشانی داده شود.
هنگام عملیات خیبر، فهیمه و علی، یک «محمد»چند ماهه نیز داشتند، علی عکس محمد را برداشت و به سوی جبهه شتافت. این سفر جهادی، پیش از چهار ماه طول کشید و بیشترین و شوقناک ترین نامه ها و نیز بلند ترین و کوتاه ترین آنها، در این سفر نوشته شد. مثلا یکی از نامه های کوتاه که ازجزیره مجنون – که تازه فتح شده بود و آتش و آهن، ازهر سو به شدت بر آن می بارید – نوشته شد، چنین بود:
به نام خدای مجاهدان و شهیدان
فهیمه جان! سلام. قربانت من زنده ام.
همه را سلام برسان، محمد جانمان را به جای من ببوس.
خدا نگهدارت. همسرت: علی.
و پس از عملیات که وضعیت عادی شد و فراقتی حاصل گشت. علی نامه های هفت، هشت صفحه ای نیز برای همسرش می نوشت. درسفرهای غیر جبهه ای و نیز پس از جنگ، تبادل نامه ها همچنان ادامه یافت.
فهیمه و علی، نامه های هم را نگه می داشتند و هراز گاهی و به هر بهانه ای، آنها را می خواندند و می خواندند. نامه های جمع شده هرکدامشان، اندازه کتاب پر برگ شده بود و چونان گنجینه ای فرخنده از دوره های گونه گون حیات محسوب می شد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید