همچنان که در یک ساختمان، صرفا سوار شدن مصالح بر روی هم و بالا رفتن بنا، مایه دوام و استحکام نیست و دهها نکته اصولی از آغاز تا پایان به کار گرفته میشود تا «بنای مستحکم» پدید آید، در «بنای یک خانواده» نیز، کار تنها با عقد ازدواج و تشکیل
خانواده و آوردن فرزند تمام نمیشود.
زلزلهها و طوفانهای فراوانی در راه زندگی قرار میگیرد که اگر بنای خانواده، از شالوده محکم و چفت و بند استوار و نکات ایمنسازی برخوردار نباشد، به سرعت از هم میپاشد و متلاشی میشود.
نگاهی گذرا به برخی از این عوامل استحکام، میتواند مفید باشد:
الف ـ ازدواج عقلانی
انگیزههای ازدواج متفاوت است. برخی تنها برای هوسرانی و کامجویی ازدواج میکنند و هوس، از مهمترین انگیزههای آنان است. روشن است که چنین خانوادههایی بنیان محکمی پیدا نمیکنند. عقلانیت در ازدواج و محاسبه جوانب، پیامدها، مسئولیتها، هزینهها، حقوق و وظایف متقابل و به دوش گرفتن «بار زندگی» و با چشم و گوش باز و آگاهانه ازدواج کردن، میتواند عاملی برای تداوم این بنیان باشد.
ب ـ شناخت پیش از ازدواج
وقتی بناست دو نفر یک عمر با یکدیگر زندگی مشترک داشته باشند، باید دیدگاههای مشترک، سلیقههای متناسب با هم و افکار و اخلاق و روحیاتی که به یکدیگر بخورد و حساسیتهای خانوادگی از دو سوی، مورد توجه باشد.
مگر نه اینکه «ناسازگاریهای اخلاقی» اغلب پس از ازدواج و برآورده نشدن برخی توقعات متقابل یا ناهنجاریهای رفتاری زوجین یا فامیلهای آنان بروز میکند؟ شناخت قبلی و پرس و جوهای پیش از عقد و کسب آگاهی از ویژگیها و مشاوره با دیگران، راهی برای پیشگیری از بروز اختلافات است. حتی شناختِ طرف ازدواج به چهره، از نظر اسلام مورد توجه است، تا بعدا ادعا نشود که ندیدم و اگر دیده بودم، سراغش نمیرفتم!
در حدیث است که پیامبر اسلام، به کسی که زنی را خواستگاری کرده بود، فرمود: «لَوْ نَظَرْتَ اِلیها، فانّه اَحری اَنْ یَدُومَ بینکما؛(1) کاش پیش از ازدواج، به او نگاه میکردی، چرا که این نگاه، مناسبتر است برای تداوم زندگی بین شما!»
ج ـ صداقت در برخورد
چه پیش از ازدواج و چه پس از آن، عدم صداقت در ابراز نظر یا ارائه وضعیت خویش از نظر مالی، شغلی، خانواده، جسم و ... مایه بروز اختلافات بعدی میشود. صداقت در برخورد اولیه و مسائل بعدی، مانع بروز کشمکشهایی میشود که گاهی تا مرز طلاق و جدایی هم پیش میرود. اگر سنّ واقعی دختر، یا میزان تحصیلات و درآمد پسر، یا وضع خانه و مسکن، سلامتی یا بیماری جسمی و روحی و ... واقعی طرح نشود و بعدا خلاف آن آشکار گردد، مشکلساز خواهد بود. اینکه تدلیس و مخفی کردن عیوب مرد و زن یا نیرنگ حرام شمرده شده، برای پیشگیری از فروپاشی خانوادههاست.
مهریه، یک بدهی شرعی و قانونی بر عهده شوهر است. از اینرو برخورد عاقلانه و متین و صادقانه با آن ضروری است. اینکه «کی داده، کی گرفته» گفته شود و سکههایی به عدد نجومی، مهریه قرار گیرد و با بروز اولین نقطه اختلاف، کار به شکایت و دادگاه و زندان و ... کشیده شود، عوارض همان عدم صداقت است.
د ـ احترام به فامیلهای طرف مقابل
چنین نیست که اگر دختر و پسری با هم ازدواج کردند، دیگر کاری به کار فامیل یکدیگر نداشته باشند و بیاعتنا به اصول معاشرت و مسئله صله رحم و دید و بازدیدهای فامیلی و آداب و سنن خانوادگی و محلی و عرف اجتماعی، از همه بریده و سر در لاک خویش ببرند. ازدواج، مایه وصلت دو دودمان است و گسترش دایره خویشاوندان و افزایش روابط و توسعه پیوندها و بدون الفت خانوادگی، «زندگی شیرین» فراهم نمیآید.
بیاعتنایی به فامیل همسر، یا بیحرمتی و عیبجویی و ناسزاگویی، بذر فتنه است که وقتی بارور شد، میوه تلخ آن، اختلافات و قهرها و جداییها و عذاب وجدان و شومی و تلخی زندگی است. باید بنا را بر حفظ احترام متقابل، تقویت روابط فامیلی، صمیمیت و محبت بین افراد دو دودمان، رفت و آمدهای خانوادگی گذاشت و هر چه بیشتر رشتههای الفت را قویتر ساخت. اینها موجب استوار شدن چفت و بستِ روابطی است که با ازدواج پدید آمده است.
البته دخالتهای بیجا در زندگی «زوجین جوان»، از سوی فامیل هر دو طرف، ناپسند و غلط است، ولی دلسوزیهای صادقانه و اظهارنظرهای دلسوزانه و از سر صدق و خیرخواهی، نه دو به هم زنی و انتقامگیری و تلافی کردن و ... لازم و کارساز است و خلاء «کمبود تجربه» را در زندگیهای مشترکی که تازه پا گرفته است، پر میکند.
دیدارهای فامیلی را باید به رنگ «صله رحم» در آورد، تا ثواب و رضای الهی را هم داشته باشد.
سختگیریهای بیمورد نسبت به رفت و آمد همسر با فامیل خودش یا تحمیلِ داشتن رفت و آمد با بستگان شوهر، در شرایطی که علاقهای در بین نیست، مسئلهساز است. باید با تدبیر و دقت و متانت مشکل را حل کرد، نه با قلدرمآبی یا مردسالاری قهرآمیز و تحکمهای یک جانبه.
اگر مدتها بگذرد و پدر و مادری علاقهمند باشند که به خانه پسر یا دخترشان بروند، ولی به دلیلِ راضی نبودن و مخالفت کردن عروس و داماد، این حسرت بر دلهایشان بماند، معلوم نیست که خورشید سعادت بر این خانواده بتابد و خدا از آنان راضی باشد. یا اگر زنی دوست داشته باشد که به دیدار والدین یا خواهرها و برادرها و بستگانش برود، اما شوهرش، بیدلیل و از روی یکدندگی و لجاجت، از این گونه رفت و آمدها جلوگیری کند، معلوم نیست آنان خیری از این زندگی ببینند.
«صله رحم»، به تعبیر حضرت باقر(ع)، هم عملهای انسان را پاک و بالنده میسازد، هم مایه رشد و برکت مال میشود، هم حسابرسی خدا را در قیامت آسان میسازد، هم بلاها را از انسان و خانواده دور میسازد، هم مایه طول عمر میشود و اجل را به تأخیر میاندازد.(2)
در حدیثی حضرت رسول(ص) فرموده است:
«صلة الرحم تَعْمُرُ الدّیارَ و تَزیدُ فی الأعْمارِ؛(3)
صله رحم، آبادیها را آبادان و عمرها را طولانی میسازد.»
اگر یک طرف قطع رابطه کرد و به سنت اسلامی «صله رحم» عمل نکرد، طرف دیگر باید به این آیین الفتبخش پایبند باشد، تا یخهای بیمهری آب شود و سردیها به گرمی بگراید.
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «صِلُوا اَرْحامَکُم و ان قَطَعُوکم؛(4) با خویشاوندانتان پیوند داشته باشید و صله رحم کنید، هر چند آنان با شما قطع رابطه کنند.»
برای رسیدن به این نقطه آرمانی، گذشت و بزرگواری لازم است و به دل نگرفتنِ رفتار نامناسب دیگران.
یک نمونه
سیره پیشوایان، همیشه الگو بوده است. در این زمینه هم نمونهای از رفتار کریمانه و الفتآفرین امام صادق(ع) با یکی از بستگان میتواند سرمشق ما باشد.
بین عبداللّه بنحسن و امام صادق(ع) بر سر مسئلهای گفتگو و بحث پیش آمد، تا آنجا که صدای آن دو بلند شد. مردم با شنیدن سر و صدای آنان گرد آمدند. مسئله به نحوی فیصله یافت و آن شب از هم جدا شدند. صفوان بنمهران (که راوی حدیث است) میگوید: صبح برای کاری از خانه بیرون آمدم، امام صادق(ع) را دیدم که درِ خانه عبداللّه بنحسن است، عبداللّه بنحسن به او میگفت: یا اباعبداللّه، چه عاملی سبب شده صبح زود به اینجا آمدهاید؟ حضرت فرمود: دیشب در تلاوت قرآن به آیهای برخوردم که مرا به فکر انداخت و ناراحتم کرد. گفت: کدام آیه؟ فرمود: این آیه شریفه که «آنان که با آنچه خداوند فرموده است تا وصل شود، پیوند برقرار میکنند (صله رحم) و از پروردگارشان و حساب سخت قیامت بیم دارند؛ وَ الّذین یَصِلون ما اَمَر اللّه بِهِ اَنْ یُوصَلَ وَ یَخْشَونَ رَبَّهم و یخافون سُوءَ الحِساب.»(5) آنگاه، هر دو دست در گردن هم انداخته و گریستند. عبداللّه بنحسن گفت: راست میگویی یا اباعبداللّه! گویا من تا کنون این آیه را نخوانده بودم.(6)
رفتاری چنین بزرگوارانه، آن هم از سوی شخصیتی چون حضرت صادق(ع)، درسی بزرگ برای خانوادههای شیعی و پیروان مکتب تربیتی و اخلاقی خاندان رسالت است. انسان هر چه هم ثروت و فرزند داشته باشد، بینیاز از خویشان و بستگان نیست. آنان بال و پر و بازو و پنجه انسانند، حمایت و همدلی آنان در مشکلات و شداید و مصیبتها، کمکی ارجمند و مهم است. آنکه با خویشاوندانش قطع رابطه میکند، گویا یکی از دو دست خود را بسته یا بریده است. مگر نه اینکه کارآیی یک دست، بسی اندک است؟
هنر در گسستن از خویشان نیست، بلکه در پیوستن و تحکیم رابطههاست و این، ایثار و گذشت و کرامت و روح بزرگ میطلبد. آنکه رابطهها را میگسلد، منابع خیر فراوانی را به روی خود میبندد. «الفت خانوادگی»، موهبت و نعمتی است که باید پاسش داشت و در تقویتش کوشید.
پی نوشتها:
1 ـ وسائل الشیعه، ج14، ص61.
2 ـ بحارالانوار، ج71، ص100.
3 ـ همان، ص94.
4 ـ همان، ص92.
5 ـ رعد، آیه 21.
6 ـ بحارالانوار، ج71، ص98.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید