مرد فروشنده، جعبههاي رنگارنگ كوچك و بزرگي را كه حاوي خريدهاي زن و مرد بود، به كارگرش ميدهد تا آنها را به دقت در خودروي شيك و آخرين مدلشان جا بدهد و بعدش با چربزباني خاص خودش رو به زن ميگويد: «مبارك باشد؛ يك ميليون و سيصد هزار تومان، البته اصلا قابلتان را ندارد!» زن در حالي كه چكپولهاي خود را ميشمارد، صداي فروشنده را ميشنود كه رو به مرد جوان ميگويد: «واقعا مادر دستودلبازي داريد؛ قدرشان را بدانيد!» مرد جوان كه ديگر مدتهاست ديدن نگاههاي متعجب و پچپچهاي درگوشي برايش عادي شده، ترجيح ميدهد به روي خودش نياورد و سكوت کند اما باز هم اين زن است كه بلافاصله با گفتن اينكه: «ايشان همسرم هستند، نه پسرم»؛ فروشنده را از اشتباه درميآورد. براي لحظاتي سكوت بر فضا حاكم ميشود. فروشنده در حالي كه به سختي تعجب خود را پشت لبخند تصنعياش مخفي كرده و نميداند چطور بايد سر و ته قضيه را هم بياورد، ميگويد: «حالا چه فرقي ميكند؟ مهم اين است كه آدم در ازدواج شانس بياورد.» زن و مرد مغازه را ترك ميكنند. فروشنده همچنان با نگاهي متعجب بدرقهشان ميكند و آنها در حالي دور ميشوند كه ذهن هر كدامشان پر از هزاران اما و اگر ريز و درشت است كه همگي در نهايت به اين پرسش ميرسد: «آيا ما واقعا خوشبختيم؟» ...
عروسهايي که از دامادها بزرگترند
ازدواج پسران با دختراني بزرگتر از خودشان از پديدههاي نوظهور در جامعه است كه اگرچه هنوز عموميت پيدا نكرده؛ اما آمارهاي به دست آمده از مراجع قانوني همچون سازمان ثبت احوال، گوياي اين واقعيت است كه طي سالهاي اخير چنين ازدواجهايي هرچند با حركتي آرام؛ اما از روند روبه رشدي در جامعه برخوردار بوده است. امروزه كم نيستند دختراني كه در جواني، تب رفتن به دانشگاه و مستقل شدن در آنها داغ بوده و احساس ميكردند ازدواج، مانعي بر سر راه پيشرفتشان است و در نتيجه پيشنهادهاي ازدواج را رد كرده يا جواب منفي ميدادند؛ اما اكنون به سني رسيدهاند كه تنهايي آزارشان ميدهد و مردان كمتري خواهان ازدواج با آنها هستند، درنتيجه برخي از اين دختران حاضرند براي خلاص شدن از حرف و حديثهاي اطرافيان و نگاه جامعه، با پسراني كوچكتر از خودشان ازدواج كنند.
وقتي پول حرف اول را ميزند
گفتگو با برخي از زوجهايي كه به اين شيوه با يكديگر ازدواج كردهاند، گوياي اين است كه شرايط مناسب مالي و برخورداري از رفاه اقتصادي دختران يا زنان مطلقه، يكي از مهمترين دلايلي است كه پسران را به ازدواج با چنين دختراني ترغيب ميكند و در واقع موجب ميشود با وجودي كه شرايط سني چنين مرداني، اين امكان را به آنها ميدهد تا با دختراني به مراتب كمسن و سالتر از خودشان نيز ازدواج كنند؛ اما عدم برخورداري از شرايط مالي و شغلي مناسب در پسران موجب ميشود كه بهرغم تمام مشكلات و نگرش منفي خانواده و جامعه به چنين ازدواجهايي تن دهند، اگرچه نميتوان با قاطعيت گفت كه عشق و علاقه در چنين ازدواجهايي جايگاهي ندارد يا هيچگاه عشق و علاقه نميتواند دليل اصلي چنين پيوندهايي باشد؛ اما نبايد تاثير برخورداري از شرايط و امكانات مناسب مالي و اقتصادي در ازدواج پسران با دختراني بزرگتر از خودشان را ناديده گرفت.
زناني كه با مردان كوچكتر از خود ازدواج ميكنند، در حقيقت نهتنها نقش همسر بلكه نقش يك مادر را براي همسر جوان خود ايفا ميكنند و شوهران خود را مانند يك فرزند حمايت و تر و خشك ميكنند؛ تنها به اين قيمت كه در مقابل از حمايت روحي و رواني اين مردان بهعنوان يك همسر برخوردار شوند؛ اين در حالي است كه به دليل سابقه فرهنگي و كليشههاي سنتي در مورد اين نوع ازدواجها، گاهي زنان مجبور به تحمل فشارها، مشكلات ريز و درشت، حرف و حديثها و گوشه و كنايههاي اطرافيان و دوستان شده و به دليل نوع ازدواجشان مورد اتهام و حتي تمسخر قرار ميگيرند.
امروزه كم نيستند دختراني كه در جواني، تب رفتن به دانشگاه و مستقل شدن در آنها داغ بوده و احساس ميكردند ازدواج، مانعي بر سر راه پيشرفتشان است اما اكنون به سني رسيدهاند كه تنهايي آزارشان ميدهد
اينكه عرفشكنيهاي سني در ازدواج به ويژه از اين منظر كه مردان از زنان كوچكتر باشند، آيا ميتواند به يك بحران نگرانكننده تبديل شود و اين كه آيا چنين ازدواجهايي موانع ازدواج بر سر راه دختران و پسران مجرد را برطرف ميكند؟ آيا افزايش تمايل پسران مجرد به ازدواج با دختران يا زنان مجرد يا مطلقه سن بالا، راه ازدواج را براي دسته ديگري از دختران در آستانه ازدواج كه در گروه سني خود به دنبال همسر مناسبي ميگردند، ميبندد؟ اين پرسشها و هزاران اما و اگر ديگر احتمالهايي است كه هنوز از نگاه كارشناسان و صاحبنظران از حد يك فرضيه به مرحله اثبات قطعي نرسيده؛ اما واقعيت اين است كه نميتوان و نبايد از بحث تفاوت سني كه به عنوان يكي از فاكتورهاي اصلي در ازدواجهاي ناهمسان همواره از سوي كارشناسان و مشاوران خانواده روي آن تاكيد شده و ميتواند زمينه بروز اختلاف خانوادگي و در نهايت طلاق و فروپاشي زندگيهاي مشترك را فراهم كند، غافل شد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید