فوبيا؛ وامانده از خود
کمتر پيش مي آيد که رفتارها و حساسيت هاي افراد در زندگي روزمره را بيماري بدانيم. اما زماني كه اين حساسيت ها زندگي فردي و اجتماعي افراد را مختل مي سازد آدمي را وامي دارد كه در حل آن كوشا باشد. لابد بارها اين صحنه را ديده ايد كه اشخاص حاضرند از ده ها پله بالا روند اما از آسانسور استفاده نكنند. آيا كودكي را ديده ايد كه به دنبال سوسكي مي دود، اما مادر از ترس مفرط فرياد مي كشد و ده ها نمونه بارز ديگر كه هر روز مشاهده مي كنيم.
«هراس» ها جزء شايع ترين اختلالات رواني محسوب مي شوند. هراس (فوبي) ترس غيرمنطقي است كه به اجتناب هشيارانه از شيء، فعاليت يا موقعيت ترس آور منجر مي شود و عملكرد فرد را براي زندگي مؤثر و راحت مختل مي سازد. هراس مي تواند به صورت مشخص و خاص يا به صورت اجتماعي متجلي شود. ترس آشكار و مستمر از اشياء يا موقعيت هاي قابل مشاهده و محدود است كه در معرض محرك هراس آور تقريباً هميشه بلافاصله منجر به واكنش اضطرابي مي شود. اگرچه نوجوانان و بزرگسالان مبتلا از افراط و غيرمنطقي بودن ترس خود آگاهند، اما اين امر ممكن است در مورد كودكان صادق نباشد و اگرچه فرد از محرك هراس آور اجتناب مي كند ولي گاهي نيز آن را همراه با وحشت و اضطراب متحمل مي شود. اين تشخيص تنها زماني رواست كه اجتناب، ترس يا انتظار توأم با اضطراب براي رويارويي با محرك هراس آور، به طور قابل ملاحظه اي با فعاليت هاي روزمره، كاركرد شغلي يا زندگي اجتماعي شخص تداخل كند يا موجب پريشاني شود. فرد مبتلا، در موقع حضور يا انتظار رويارويي با يك شيء يا موقعيت مشخص، دچار ترس قابل ملاحظه، مستمر، مفرط و نامعقول مي شود و كانون اين ترس ممكن است انتظار آسيب يا صدمه ديدن از يك شيء يا موقعيت باشد. مثلاً از سگ بترسد، چرا كه مي ترسد او را گاز بگيرد. اين ترس و اضطراب تقريباً هميشه بلافاصله در مواجهه با محرك ترس آور احساس مي شود. به همين دليل فرد مبتلا از اين گونه موقعيت ها اجتناب مي ورزد. هر چند ترس از اشياء يا موقعيت هاي معين به ويژه در كودكان بسيار متداول است، اما بايد توجه داشت كه اگر اين ترس ها به طور قابل ملاحظه اي مزاحم كاركردهاي فرد نباشد يا منجر به پريشاني آشكار نشوند، لزومي براي اين تشخيص مطرح نمي شود. مثلاً در مورد فردي كه به شدت از مار مي ترسد و در عين حال در منطقه خالي از مار زندگي مي كند، و در اثر ترس از مار فعاليت هايش محدود نمي شود، و از داشتن ترس از مارها ناراحت نيست، تشخيص هراس مشخصي لزومي نمي يابد. از طرف ديگر مسئله سن در نوع ترس عادي يا غيرعادي دانستن آن، نقشي اساسي در تشخيص ايفا مي كند. به همين دليل بيشتر متخصصان ترس هايي را كه با سن كودك تناسب دارد، جزء هراس هاي كودكي به حساب نمي آورند، مگر همان گونه كه گفته شد اين ترس ها بسيار شديد باشند، يا پس از سني انتظار نمي رود ادامه يابند چرا كه از يك طرف بسياري از ترس ها ناپايدارند و مربوط به سن خاصي است و از طرف ديگر دگرگوني هاي ناشي از رشد ادراك كودكان نيز در فهم ما از ترس هاي آنان مؤثر است. مثلاً آشكار شدن اختلاف بين واقعيت هاي دروني و واقعيت هاي عيني مي تواند به توجيه اين موضوع كمك كند كه چرا كودك خردسال از هيولا مي ترسد، حال آنكه كودكان بزرگتر به ترس هاي واقعي تر دچارند.
اين اختلال براساس تقسيم بندي كانون ترس يا اجتناب پنج طبقه دارد:
1 - نوع حيواني 2 - نوع محيط طبيعي 3 - نوع خون و تزريق - آسيب 4 - نوع موقعيتي 5 - ساير انواع.
نوع حيواني: معمولاً در كودكي شروع مي شود و طي آن كودك از حيوانات و حشرات مي ترسد. معمول ترين اين ترس ها ترس از مار، موش، قورباغه، مارمولك، سگ، گربه، اسب و حشرات است.
نوع محيط طبيعي: اين هراس هم معمولاً در دوران كودكي شروع مي شود. در اين گونه كودك مبتلا از اشياء يا رخدادهاي موجود در محيط طبيعي مانند توفان ، گردباد، سيل ، زلزله ، رعد و برق ، تاريكي، آب و همانند آنها در هراس است. تقريباً ترس هاي ديگر نظير ترس از رودخانه، ارتفاع، آتش، تنهايي، موجودات فضايي، هيولا و نظاير اينها جزء اين دسته از فوبياها است.
نوع خون - تزريق - آسيب: عمدتاً خانوادگي است و در دوران كودكي شروع مي شود. اغلب براساس واكنش شديد عصب واگ مشخص مي شود و در واقع ترسي است كه كانون آن ديدن خون يا زخم و ساير تدابير دردناك پزشكي است.
نوع موقعيتي: در اين نوع از اختلال هراس كه يك مرحله از اوج آن در كودكي و ديگري در اواسط دهه سوم زندگي است فرد مبتلا از يك موقعيت خاص همچون مسافرت با وسايل عمومي، تونل، آسانسور، پرواز، رانندگي، فضاي بسته، توالت، اشكاف و نظاير آنها هراس دارد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید