بسياري از محققان و متخصصان، ريشه ي اصلي کمرويي را در ترس يا اضطراب اجتماعي ( SOCIAL ANXIETY) مي دانند. بنابراين لازم است اشاره ي مختصري به اضطراب و اضطراب اجتماعي داشته باشيم.
اضطراب
اضطراب از نظر روان شناسي و روان پزشکي يعني «ناآرامي، هراس و ترس ناخوشايند و فراگير با احساس خطر قريب الوقوع که منبع آن قابل شناختن نيست» به سخن ديگر اضطراب يک پاسخ طبيعي در مقابل هر نوع تهديد يا فرآيندي آگاه کننده و اخطاري به فرد درباره ي يک خطر يا موقعيت ضربه آميز است. الگوي پديدآيي اضطراب در موجود زنده امري است کاملاً فطري و در حد متعادل آن نيروي محرکي براي بسياري از اعمال و رفتار انسان و ضرورتي براي بقاي حيات و صيانت نفس، تلاش و حرکت و آمادگي براي مقابله با تهديدها و خطرهاي طبيعي و اجتماعي به شمار مي رود. اما زماني که نگراني هاي فرد نسبت به مسايل مختلف به طور فراگير فزوني يابد، به تدريج شاهد بروز اضطراب مرضي خواهيم بود. ريشه اضطراب دروني و رواني است و در مراحل رشد شخصيت پديدار مي شود و همان گونه که ذکر شد پاسخي براي تهديدي ناشناخته و نامشخص و داراي جنبه ي تعارضي و غالباً مزمن است.
اضطراب اجتماعي نتيجه اي است از احتمال يا وقوع نوعي ارزيابي شخصي در موقعيت هاي مختلف اجتماعي. به ديگر سخن ، فردي که دچار اضطراب اجتماعي است هيچ گونه تمايلي به آغاز ارتباط با ديگران ندارد و با احساسي از ترس و پايداري غير معقول، از هر موقعيتي که ممکن است در معرض داوري ديگران قرار گيرد، اجتناب مي ورزد. برداشت يا تصور شخص از موقعيت هاي اجتماعي که احتمال دارد شخصيت او مورد سنجش و ارزشيابي قرار گيرد، مي تواند واقعي يا خيالي باشد. در واقع شخصي که به شدت دچار اضطراب اجتماعي است، تصور مي کند در هر موقعيت يا شرايط اجتماعي فرد يا افرادي به محض مواجه شدن با او رفتار و شخصيتش را مورد نقادي و ارزيابي قرار خواهند داد و يا ممکن است طوري رفتار کند که مورد تحقير ديگران واقع شود و در فشار و مخمصه قرار گيرد.
هنگامي که چنين اضطرابي بر وجود فرد مستولي شود، اعتماد به نفس کاهش مي يابد، قدرت نگرش واقع بينانه و برقراري ارتباط متقابل با ديگران به حداقل مي رسد و احساس تنش يا ناتواني در تنش زدايي، افسردگي ، ناآرامي و بيقراري، گريز از ارتباطات معمول اجتماعي و دل مشغولي هاي مفرط، شخصيت فرد را فرا مي گيرد.
در تعديل اضطراب، عوامل بسياري از جمله نحوه ي نگرش يا بازخورد فرد، باورهاي قلبي، ارزش ها و اعتقادات ديني و تربيت خانوادگي و اجتماعي تأثير دارد.
اضطراب اجتماعي
اضطراب اجتماعي نتيجه اي است از احتمال يا وقوع نوعي ارزيابي شخصي در موقعيت هاي مختلف اجتماعي. به ديگر سخن ، فردي که دچار اضطراب اجتماعي است هيچ گونه تمايلي به آغاز ارتباط با ديگران ندارد و با احساسي از ترس و پايداري غير معقول، از هر موقعيتي که ممکن است در معرض داوري ديگران قرار گيرد، اجتناب مي ورزد. برداشت يا تصور شخص از موقعيت هاي اجتماعي که احتمال دارد شخصيت او مورد سنجش و ارزشيابي قرار گيرد، مي تواند واقعي يا خيالي باشد. در واقع شخصي که به شدت دچار اضطراب اجتماعي است، تصور مي کند در هر موقعيت يا شرايط اجتماعي فرد يا افرادي به محض مواجه شدن با او رفتار و شخصيتش را مورد نقادي و ارزيابي قرار خواهند داد و يا ممکن است طوري رفتار کند که مورد تحقير ديگران واقع شود و در فشار و مخمصه قرار گيرد.
با اذعان به اين که همه ي انسان ها از کوچک تا بزرگ اساساً تشويق پذير و تنبيه گريز هستند و دوست ندارند که بخشي از رفتار يا جنبه هاي مختلف شخصيت شان به توسط ديگران مورد ارزيابي و نقادي قرار گيرد و چنين شرايط يا صحنه هاي امتحاني برايشان خوشايند نيست؛ اما آن دسته از کودکان، نوجوانان و بزرگسالاني که به طور غيرعادي دچار ترس يا اضطراب اجتماعي هستند، کمترين تمايلي براي حضور در موقعيت هاي اجتماعي و ارتباط با ديگران ندارند، چرا که همه موقعيت هاي اجتماعي و تعامل بين فردي را صحنه هاي ارزيابي و انتقاد تلقي مي کنند. في المثل حضور در جلسات مصاحبه و گزينش تحصيلي و شغلي، ديدار با فردي مسئول يا مقتدر براي اولين بار، صحبت، سخنراني و ارائه ي گزارش در حضور مخاطبان برجسته، مصاحبه در برنامه ي پخش مستقيم تلويزيون يا راديو، ورود به اطاقي مملو از آدم هاي غريبه و موقعيت هايي از اين قبيل تقريباً همه ي افراد را تا حدودي مضطراب مي کند، لکن بعضي از کودکان، جوانان و بزرگسالان غالباً در هر موقعيت اجتماعي که ممکن است رفتار ايشان مورد ارزيابي قرار گيرد، دچار اضطراب شديد مي شوند. براي اين قبيل افراد ، اضطراب يک ويژگي شخصيتي محسوب مي شود و نه يک وضعيت گذرا.
بايد توجه داشت که صرف احساس تنهايي به معناي کمرويي يا ناتواني و معلوليت اجتماعي نمي تواند باشد. همچنين احساس تنهايي لزوماً هميشه به معناي «تنها بودن» نيست.
اضطراب اجتماعي در شرايط زير بيشتر مشاهده مي شود
1. ترس از عدم تأييد يا انتقاد توسط ديگران.
2. ترس از قرار گرفتن در موقعيتي که مي بايست مصمم و قاطع جواب داد يا اظهار نظر کرد.
3. ترس از مقابله کردن با شرايط خاص اجتماعي، عصبانيت ها و پرخاشگري ها.
4. ترس از مواجه شدن و همکلامي با جنس مخالف.
5. ترس از ناتواني در برقراري و حفظ روابط بسيار صميمي بين فردي.
6. ترس از بروز جدي تعارض و دوگانگي احساس در خانواده و طرد شدن توسط والدين.
7. ترس از طرد شدن و از دست دادن روابط بين فردي.
کمرويي و احساس تنهايي
تنهايي يک واکنش هيجاني است. فردي که قادر به برقراري ارتباط با ديگران نيست، احساس مي کند که از دوستان و نزديکان جداست و به طور قابل ملاحظه اي کمتر از ديگران از روابط اجتماعي بهره مي برد. چنين فردي نمي تواند احساسات خوشايند يا ناخوشايند، ترس ها و نگراني ها و آرزوها و اميدهايش را با نزديکان و دوستانش در ميان بگذارد و پاسخ ها و عکس العمل هاي ايشان را دريافت کند. احساس تنهايي نيز همانند کمرويي نوعي ناتواني اجتماعي است و هر کدام از ما در يک موقعيت يا شرايط خاص ممکن است احساس کنيم که تنها هستيم. افرادي که دچار احساس « تنهايي » مي شوند و اين احساس با شدت و مداومت افکار و رفتار ايشان را فرا مي گيرد، به تدريج از تمايلات اجتماعي و ارتباطات بين فردي شان کاسته مي شود تا به حداقل مي رسد، و از اين نظر بعضي از ويژگي هاي افراد کمرو را پيدا مي کنند. کمرويي ناتواني و معلوليت فرد در برقراري ارتباط است و «تنهايي» مشکل انسان در اثر فقر ارتباطي است.
بايد توجه داشت که صرف احساس تنهايي به معناي کمرويي يا ناتواني و معلوليت اجتماعي نمي تواند باشد. همچنين احساس تنهايي لزوماً هميشه به معناي «تنها بودن» نيست. ممکن است يک نفر در جمع آشنايان و دوستان و در حين حضور در جشن ازدواج يکي از بستگان احساس کند که تنهاست و برعکس شخصي ممکن است در يک محيط و مکان کاملاً دور از خانواده و دوستان واقعاً تنها باشد، بدون اين که احساس تنهايي کند. شايان ذکر است که به دليل ويژگي ها و نيازهاي خاص رواني – اجتماعي نوجوانان ، ظهور پديده ي تنهايي (احساس تنهايي) در بين آنها به طور فوق العاده اي بيشتر از شيوع اين احساس در ميان بزرگسالان است. به همين خاطر در طول يک هفته، لحظاتي که نوجوانان احساس تنهايي مي کنند به مراتب بيش از بزرگسالان است.
بنابراين احساس تنهايي ممکن است کاملاً گذرا و موقتي باشد و فرد دوباره نشاط زندگي و تمايل به فعاليت اجتماعي را بازيابد. اما هرگاه چنين احساسي به علل گوناگون، از جمله ناکامي هاي مکرر، نگراني و اضطراب شديد، رفتار تبعيض آميز و بي عدالتي، فشارهاي خانوادگي و اجتماعي، سرخوردگي و توسعه نگرش و بازخورد منفي نسبت به رفتار ناخوشايند و واکنش هاي منفي اطرافيان، فقر انگيزشي و قطع اميد از پيوندهاي عاطفي عزيزان، تقويت گردد با شدت هرچه بيشتر فراگير شود و فرد مبتلا عميقاً احساس تنهايي کند، نه تنها همانند افراد کمرو دچار ناتواني يا معلوليت اجتماعي مي شود، بلکه اضطراب و احساس تنهايي زمينه ي افسردگي جدي را در وي به وجود مي آورد و ممکن است دست به اقدامات غيرعادي نظير گريز و فرار از خانه و محل زندگي و کار، بعضي کژروي هاي اجتماعي، اعتياد و خودکشي بزند. درصد قابل توجهي از کساني که خودکشي کرده اند يا اقدام به خودکشي مي کنند، تجارب فراواني از احساس تنهايي و رها شدگي از طرف صميمي ترين نزديکان و دوستان خود داشته اند.
بنابراين مي بايست به طور خيلي جدي به اين پديده توجه داشت و افراد مبتلا به آن را با اتخاذ روش هاي اصلاحي و درماني مناسب، مورد درمان و توان بخشي اجتماعي قرار داد.
بدون ترديد در دنياي پيچيده ي امروز، فراواني ناراحتي ها و رنج هاي ناشي از مشکلات ارتباطي و سازگاري اجتماعي، نظير: اضطراب، افسردگي، کمرويي و احساس تنهايي و ... به مراتب بيش از بيماري هاي قلبي است! در واقع در بسياري از موارد ناراحتي هاي قلبي خود نتيجه ي فشارهاي عاطفي و رواني و روابط ناسالم يا ناموفق بين فردي است .
منابع:
روان شناسي کمرويي و روش هاي درمان آن – تأليف غلامعلي افروز
روان شناسي و تربيت کودک و نوجوان - تأليف غلامعلي افروز
خود درمانگري در لکنت زبان - تأليف غلامعلي افروز
روان شناسي تربيتي کاربردي – تأليف غلامعلي افروز
مباحث عمده در روان پزشکي – ترجمه جواد وهاب زاده
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید