آيا تا به حال به اين موضوع فكر كردهايد كه چطور ميتوان با ديگران ارتباط بهتري برقرار كرد؟
از آنجايي كه هريك از ما در دنيايي زندگي ميكنيم كه داشتن ارتباط مطلوب ميتواند هم براي خود ما و هم براي اطرافيانمان بسيار تأثيرگذار باشد، يافتنراهكارهايي مناسب در اين خصوص بسيار تأثيرگذار خواهد بود. در واقع اگر روابط خود را براساس زندگي توأم با آرامش و شاديبخش با ديگران قرار دادهايد، زندگي شما در مسيري است كه ميتوان آن را زندگي «هدفمند» ناميد.
حالت مطلوب را در روابط خود با ديگران در نظر مجسم كنيد و اجازه ندهيد چيزي روي آن تأثير بگذارد. دوست داريد روابط شما با همكار، همسر، دوست يا فرزندانتان چگونه باشد؟ آيا تمايل داريد احساس كنيد ديگران شما را دوست دارند و فرد مهمي هستيد؟
آيا ترجيح ميدهيد روابط شما بيشتر بر پايه احترام متقابل باشد يا دوستداشتن صرف؟
آيا دوست داريد كساني كه براي آنان كار ميكنيد به قابليتهاي شما اعتماد كامل داشته باشند و بتوانيد احترام و صميميتشان را جلب كنيد؟
درباره روابط خود با هر كس ديگري كه در دنياي شما زندگي ميكند، چه نظري داريد؟ افرادي كه هر روز از كنارشان عبور ميكنيد، كساني كه در اتوبوس يا هواپيما در كنارشان مينشينيد. اگر ميتوانستيد خودتان روابط با ديگران را كاملا در اختيار بگيريد و تنظيمشان كنيد، ترجيح ميداديد اين روابط چگونه باشد؟ فراموش نكنيد قابليت و توانايي برقراري ارتباط صحيح در زندگيتان از خود شما آغاز ميشود و با خود شما هم پايان ميپذيرد.
بنابراين اگر خواستار آن هستيد كه اين حق را از خودتان دريغ نكنيد و واقعا از روابط خود لذت ببريد، بايد مسئوليت كامل نحوه روابط خود را با ديگران بپذيريد.
نكته مهم اين است كه اگر بخواهيد اين ارتباط صحيح و لذتبخش در روابط شما تحقق يابد، اين وظيفه ديگران نيست كه خود را تغيير دهند.
كساني كه شريك زندگي شما هستند، فرزندانتان، خانواده، بستگان و حتي افرادي كه در سياره ديگري زندگي ميكنند، با حسي كه قابل بيان نيست، همگي در افكارتان قرار ميگيرند و به نوعي افكار شما را تشكيل ميدهند
كليد اصلي ارتباط
اكنون اين عبارت بسيار مهم را مرور كنيد و به خاطر بسپاريد: «شما همانگونه خواهيد بود كه فكر ميكنيد!» از آنجا كه نميتوانيد از نظر جسمي فرد ديگري باشيد بنابراين تنها ميتوانيد ديگران را در فكر خود احساس و بررسي كنيد. در نتيجه تمام افراد در زندگي شما افكاري هستند كه در ضمير شما وجود دارند، بنابراين روابط شما، نحوه تفكر شما در مورد ديگران است. احساسي كه شما در مورد مردم داريد، تنها در ذهن شماست و احساسي كه در مورد اطرافيان داريد از افكارتان ناشي ميشود. مثلا ممكن است آنان به گونهاي رفتار كنند كه از نظر شما ناخوشايند باشد اما روابط شما با آنان هنگامي كه رفتار بدي دارند با رفتار خود آنها تعيين نميشود بلكه تنها با برداشت شما از آن رفتار تعيين ميشود. رفتار آنان مربوط به خودشان است و شما نميتوانيد رفتار آنها را در ضمير خود تغيير دهيد.
كساني كه شريك زندگي شما هستند، فرزندانتان، خانواده، بستگان و حتي افرادي كه در سياره ديگري زندگي ميكنند، با حسي كه قابل بيان نيست، همگي در افكارتان قرار ميگيرند و به نوعي افكار شما را تشكيل ميدهند. وقتي در آن سوي دنيا، هواپيمايي سقوط ميكند، شما در مورد قربانيان آن حادثه احساس خاصي داريد؟ آنچه احساس ميكنيد و شما را به آنان مرتبط ميسازد، افكار شماست. اما خود آنان هم در افكار شما جاي ميگيرند بنابراين شما بدون آنكه خود اين افراد را ببينيد، تنها با افكارتان با آنان مرتبط ميشويد. بدينترتيب ميتوانيد به قدرت و عظمت افكار خود پي ببريد و اين همان كليد اصلي برقراري ارتباط است؛ ضمير، ذهن و افكار خود شما.
از افكارتان بهره بگيريد
حال زمان آن رسيده است كه از خودتان بپرسيد «در مورد كساني كه با آنان در ارتباط هستيد، چگونه فكر ميكنيد؟» به خاطر داشته باشيد آنچه فكر ميكنيد همان تحقق مييابد و شما منشأ آن فكر هستيد. اگر فكر ميكنيد كسي كه دوستش داريد اخلاق بدي دارد، اين نگرش شما درباره آن شخص بر روابطتان تأثير ميگذارد و شما در شرايطي قرار ميگيريد كه از او بيزار ميشويد.
وقتي فردي رفتار خاصي دارد، آيا آن رفتار را منفي تلقي ميكنيد و با خودتان ميگوييد: «وقتي او اين كار را ميكند، من از او ناراحت ميشوم»؟ در واقع واكنش منفي، به دلخوري، ناراحتي و منفيگرايي بيشتر ميانجامدزيرا رفتار شما تنها تابع افكارتان است. بنابراين در چنين شرايطي كه واكنش شما منفي است، تنها براساس منفيگرايي عمل ميكنيد. به جاي بررسي رفتار ديگران و آنگونه قضاوتكردن، ميتوانيد رفتار خود را تغيير دهيد. به خاطر داشته باشد كه او اين رابطه بد را به وجود نميآورد بلكه شما با نحوه تفكرتان، باعث ايجاد روابط نامطلوب ميشويد.
شما ميتوانستيد به جاي عبارت يادشده بگوييد «او راه خود را ميرود و الان هم همان گونه عمل ميكند كه بايد ميكرد. اما او ويژگيهاي قابل توجه ديگري هم دارد كه من آنها را دوست دارم، بايد توجه خود را بر آنها متمركز كنم».
سعي كنيد زياد از ديگران انتقاد نكنيد. واقعيت اين است كه ديگران با قضاوتهاي شما تعريف نميشوند بلكه شما خود را فردي نشان ميدهيد كه از همه انتقاد ميكند. ديگران براساس افكار خودشان و رفتار حاصل از آن شناخته ميشوند. پس آنچه شما بايد انجام دهيد اين است كه تلاش كنيد در مورد ديگران افكاري را در ضمير خود جاي دهيد كه با نوع روابطي كه ميخواهيد داشته باشيد هماهنگ باشد، بنابراين همانگونه كه شما همانچيزي ميشويد كه در سراسر روز فكر ميكنيد، روابط شما نيز همان ميشود كه در مورد آن ميانديشيد.
آنچه در درون داريد حاصل افكار شماست. اگر نفرت را در درونتان ميپرورانيد، چيزي كه عرضه ميكنيد نفرت است. اگر در درونتان دچار كمبود اعتماد به نفس هستيد، تحقير و توهين چيزي است كه به ديگران ميبخشيد. اما اگر در درون خود عشق و همدلي ميپرورانيد، عشق و همدلي به ديگران خواهيد بخشيد
روابطتان را هدفمند كنيد
به طور كلي كيفيت زندگي ما ارتباط مستقيمي با كيفيت روابط ما با مردم دارد. در ضمن بايد افزود كه نحوه روابط ما با ديگران بيانگر نوع روابط ما با خودمان است؛ بله روابط ما با خودمان.
شما رابطهاي ثابت و دائم با ضمير و جسم خود داريد. وقتي ميگوييد:«من با خودم گفتم»، به 2موجود اشاره ميكنيد؛«من» اشاره به خود نامشهود(ضمير) شما دارد و «خودم» به وجودي مادي اشاره ميكند كه داراي نام، نشاني و شمارهشناسنامه است.
وقتي «شما»،«خودت» را سرزنش ميكنيد، خود نامرئي شماست كه در مورد خود مرئي شما قضاوت ميكند. اين رابطهاي است كه شما هر روز با خودتان داريد. اگر تصور ميكنيد انساني متزلزل هستيد، اين انديشه شما باعث ميشود در عمل نيز همينگونه باشيد و غير از اين ممكن نيست. اگر خود را فردي مقتدر، با نفوذ و مهربان ميبينيد كه ممكن است مرتكب اشتباه هم بشود، اينگونه هم عمل خواهيد كرد. اگر به خود علاقهمنديد، عشق يا دوست داشتن چيزي است كه داريد و به ديگران منتقل ميكنيد. صرفنظر از اينكه ديگران با شما چه برخوردي دارند، شما ميتوانيد تنها چيزي را كه داريد، ببخشيد.
آنچه در درون داريد حاصل افكار شماست. اگر نفرت را در درونتان ميپرورانيد، چيزي كه عرضه ميكنيد نفرت است. اگر در درونتان دچار كمبود اعتماد به نفس هستيد، تحقير و توهين چيزي است كه به ديگران ميبخشيد. اما اگر در درون خود عشق و همدلي ميپرورانيد، عشق و همدلي به ديگران خواهيد بخشيد. روابط شما در همان مسيري قرار ميگيرند كه شما در زندگي انتخاب ميكنيد. اگر مسير شما از طريق تحمل درد و رنج است و همواره ميپرسيد چرا مشكلات حل نميشوند، در اين صورت روابط شما هم با درد و رنج توأم است. اگر به دنبال نتيجه گرفتن هستيد و همواره ميخواهيد درسهايي از زندگي بگيريد، روابط شما هم همين خط سير را دنبال ميكند اما اگر در پي هدف هستيد و زندگيتان هدفمند است، روابط شما هم اين موقعيت را در زندگيتان نشان ميدهد. در اين صورت، شما در زندگي چيزهايي را كسب ميكنيد اما نميتوانيد هيچچيز را براي خود نگهداريد.
برخورد شما با ديگران در مراحل مختلف زندگي بايد به گونهاي باشد كه انتظار داريد در همان مراحل با شما همانگونه برخورد شود. اين تمام چيزي است كه ميتوان در مورد ارتباط صحيح گفت. هدف اين است كه به جاي انتقاد و قضاوت، ارتباط مناسبي داشته باشيد. اگر پاسخ نفرت را با نفرت يا خشم بدهيد، به اين دليل نيست كه شما در شرايطي مجبور به اين كار شدهايد بلكه علت آن همان چيزي است كه درون خود شماست. اگر در درون خود فقط عشق و محبت داشته باشيد، هراندازه هم كه تحت فشار باشيد، نميتوانيد نفرت بروز دهيد.
اگر انسان هدفمندي شويد، خواهيد ديد كه برخورد شما با ديگران به طور كلي تغيير ميكند و شيوهاي جديد در پيش خواهيد گرفت؛ شيوهاي كه ديگران را به شما نزديكتر ميكند، در حالي كه در گذشته كه سعي ميكرديد ديگران را به رفتاركردن مطابق ميل خودتان واداريد، نميتوانستيد چنين نتيجهاي را بگيريد؛ در واقع هرچه بيشتر ايثار كنيد بيشتر هم نتيجه ميبينيد اما اگر سعي كنيد به زور منافعي را به دست آوريد، كمتر نتيجه ميگيريد و كمتر هم لذت ميبريد.
محبت فرايندي دروني است كه بايد آن را وارد روابط خود كنيد. اساس رابطه هدفمند عشق و ايثار است. اين عنصر مهم عشق كه در حد ايثار تجلي پيدا ميكند، چگونگي هدف را تعريف ميكند و در ايجاد روابط صحيح و مناسب مهم است.
محبت؛ اساس رابطه هدفمند
اساس روابط هدفمند محبت است. اما محبت تنها اين نيست كه به كسي بگوييم دوستش داريم زيرا اين كلمات ممكن است به هر كس گفته شود. محبت واقعي يعني ايثاركردن، بيتوجه به آنكه چه چيزي نصيب شما ميشود. محبت فرايندي دروني است كه بايد آن را وارد روابط خود كنيد. اساس رابطه هدفمند عشق و ايثار است. اين عنصر مهم عشق كه در حد ايثار تجلي پيدا ميكند، چگونگي هدف را تعريف ميكند و در ايجاد روابط صحيح و مناسب مهم است.
سعي كنيد افراد را برحسب كارهايشان نسنجيد بلكه در وراي بخش نامرئي آنان روحي را كه در آن جسم كوچك قراردارد ببينيد. اگر با آن روح با مهرباني برخورد كنيد و اين محبت را در عمل به آنها نشان دهيد، آنها هم در مقابل با محبت پاسخ ميدهند. بدينترتيب شما با ديگران روابط مهرآميز خواهيد داشت زيرا محبت را در دل خود جاي دادهايد؛ نه آنكه آن را در وجود ديگران جستوجو كنيد.
اگر با بعضي افراد خانوادهتان مدتي مشكل داشتهايد، آنان ديگر عامل نفرت نيستند، ديگر عصبانيت و منفيگرايي شما از بين رفته و به جاي آن عشق بدون انتقاد قرار گرفته است. اين كار به سالهاي طولاني روان درماني و استفاده از انواع داروهاي گياهي و شيميايي نيازي ندارد بلكه شما بايد دگرگون شويد. جالب آنكه وقتي بدينگونه رفتار كنيد، خيلي چيزها را كه در زندگي از دست داده بوديد يا اصلا نداشتيد به دست خواهيد آورد.
افرادي كه قبلا بسيار تحملناپذير به نظر ميرسيدند، ديگر مورد انتقاد شما قرار نميگيرند، شما به آنان محبت ميكنيد و با وجود آنچه در حافظه خود در موردشان داريد، آنان را ميبخشيد و به خود يادآوري ميكنيد كه آنان باتوجه به شرايطي كه در آن قرار گرفته بودند، عمل كردهاند. كسي نميتواند بيش از اين از كسي انتظار داشته باشد. شما به آنان محبت ميكنيد و با نگاهي به گذشته كه از آنان انتقاد ميكرديد، درخواهيد يافت كه امروز روابط شما با آنان بهگونهاي صحيح و انرژيبخش متحول شده است.
سعي كنيد روي اهداف اصلي خود ايستادگي و پافشاري كنيد. فراموش نكنيد كه شما براي خدمت به اين دنيا آمدهايد. اگر با مشكلي روبهرو شديد، فقط از خود بپرسيد:«من در اين شرايط چه خدمتي ميتوانم بكنم؟» و كاملا گوش دهيد تا بالاخره راهحل را بيابيد. غرور و خودخواهي را هم كنار بگذاريد و محبت كنيد.
روابط محكم و قوي هنگامي به وجود ميآيند كه 2نفر خود را متعهد ببينند كه بدون هيچگونه قيد و شرطي يكديگر را دوست بدارند و با تمام توان موجب رشد و پيشرفت يكديگر باشند. هر دو طرف، بدون هيچگونه خودخواهي و بدون اينكه بخواهند شكل خاصي به روابط خود بدهند، آزاد بينديشند. وقتي ما يكديگر را كاملا باور داشته باشيم، هيچگونه حد و مرزي هم براي آن وجود نخواهد داشت.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید