روش هايي براي کاهش فشار رواني ( قسمت دوم)
هر کدام از ما با تغييرات و عوامل استرس زا به صورت خاصي برخورد مي کنيم، اين نحوه ي برخورد به عواملي چون زمينه ي قبلي، نحوه ي رشد و پرورش و شرايط فعلي ما بستگي دارد. ممکن است ما خيلي بهتر از همسايه يا همکار خود با تغييرات و عوامل استرس زا مواجه شويم. برخي از افراد از بدو تولد داراي قدرت انعطاف پذيري زيادتري هستند که به آنان اين امکان را مي دهد تا در مقابل سختي ها از خود مقاومت بيشتري نشان بدهند.
والديني که همه ي کارهاي کودکان خود را انجام مي دهند ، در حقيقت به آنان اجازه نمي دهند که مستقل باشند و در نتيجه آنها نمي توانند توانايي هاي خود را براي مقابله با مسائل زندگي آينده شان ارزيابي کنند. روش هاي تربيتي محدود کننده و دست و پاگير نهايتاً به خشم، طغيان و ترس کودکان نسبت به آينده شان منجر خواهد شد.
علاوه بر قدرت انعطاف پذيري و سازگاري، ما از بدو تولد داراي خلق و خوي خاصي هستيم. کسي که چند فرزند دارد، تأييد مي کند که کودکان از همان ابتدا با هم تفاوت دارند. کودکي آرام و ساکت است و تمام شب را با آرامش مي خوابد ، در حالي که کودک ديگر در طول شب مرتب بيدار مي شود و تحريک پذير (EXCITABLE ) است. کودکي با خوشحالي به تنهايي با خود بازي مي کند، در حالي که براي رضايت کودک ديگر بايد به سرگرمي هاي زيادي متوسل شد. خلق و خوي اوليه همراه با شيوه ي تعليم و تربيت والدين، تيپ شخصيتي خاصي را در فرد به وجود مي آورد، که برخي از اين تيپ هاي شخصيتي در مقابل استرس آسيب پذيرتر هستند.
اگر انتقاد دائماً به روش غيرسازنده اِعمال شود، برخي از کودکان به منظور اجتناب از تحقير خود را از برخورد با مسائل کنار مي کشند و نمي توانند تمام توانايي هاي خود را نشان دهند. آنها از دست زدن به کارهاي جديد خودداري مي کنند و اغلب مضطرب هستند و نسبت به توانايي هاي خود اطمينان ندارند، لذا اين افراد براي حفظ عزت نفس خويش در زندگي ، سعي در خوشحال نمودن و جلب رضايت ديگران دارند.
تيپ مضطرب
افراد مضطرب فاقد اعتماد به نفس هستند و نسبت به توانايي هاي خود مطمئن نيستند، حتي اگر ديگران در اين موارد به آنها اطمينان دهند. افراد مضطرب تمايلي به بيان عواطف منفي خود ندارند و حتي قادر نيستند در مقابل تقاضاهاي غيرمنطقي ديگران جواب منفي بدهند. بي ميلي حاصل از عدم اعتماد به نفس و ترس از اين که نتوانند روي پاي خود بايستند، ريشه در احساس مسئوليت مخدوش آنها دارد (که اين خود مي تواند نتيجه ي تلقينات دوران کودکي آنها باشد) و يا اين باور در آنها تقويت شده که اگر آنها به خواسته هاي ديگران جواب منفي بدهند، افرادي غير اجتماعي و مطرود خواهند بود. اگرچه افراد مضطرب تمايل به توافق با ديگران دارند، اما چون اين توافق علي رغم ميل باطني آنان است، لذا همواره در خود نسبت به افرادي که اين خواست ها را به آنان تحميل مي کنند احساس رنجش و آزردگي دارند.
الدين و معلماني که دائماً کودکان را براي نيل به نتايج مطلوب تحت فشار قرار مي دهند و عشق و تأييد را زماني به آنها ابراز مي دارند که موفق شده باشند، اين رفتارها براي برخي از کودکان دروني شده و آنان زندگي خود را براساس همين شرايط بنا مي کنند. ارزش فردي اصولاً وابسته به پيشرفت مي شود. وقتي اين کودکان پيشرفتي نداشته باشند احساس پوچي مي کنند و کسي براي آنها احترام قايل نمي شود.
مشکلات استرس در تيپ مضطرب
افراد مضطرب انجام دادن کارهاي بي دردسر را ترجيح مي دهند تا بتوانند بر مشکلات آنها بدون ناکامي و خستگي فايق آيند، اگر بر اثر پيشرفت کاري مسئوليت بيشتري بر آنها تحميل شود به سادگي به بحث و مشاجره مي پردازند و اگر حجم کارشان زياد شود اغلب تلافي نارضايتي خود را بر سر ديگران خالي مي کنند.
تيپ کمال گرا
افراد کمال گرا دوست دارند هر چيزي در زمان و مکان خاص خود انجام پذيرد، از نظر آنها نظم بسيار مهم است، «جزئيات» بسيار با اهميت هستند و اشتباهات قابل گذشت نمي باشند. براي مثال، اگر دست نوشته اي غلط املايي يا خط خوردگي داشته باشد آنها دوست دارند آن را دوباره بنويسند. به کارگيري اين روش يکنواخت براي مقابله با مسائل زندگي تا زماني کارايي دارد که تمام کارها ثابت و قابل پيش بيني باشد. افراد کمال گرا معمولاً اشخاصي سخت کوش و قابل اعتماد هستند، اما براي مقابله با تغييرات و شرايط غير منتظره، قدرت تصميم گيري به موقع را ندارند.
مشکلات استرس در تيپ کمال گرا
بزرگترين مشکل افراد کمال گرا سازگاري با تغييرات است. آنها کمترين تمايلي به از دست دادن نظم عادي زندگي خود ندارند، و اگر خللي در امور روزمره ي زندگي خود مشاهده کنند، دچار استرس مي شوند. توجه بيش از حد آنها به جزئيات باعث بروز استرس مي شود، اگر آنها اولويت ها را در نظر گرفته و بي طرفانه به بررسي امور بپردازند، در نتيجه به امورِ کم اهميت کمتر بها خواهند داد و از اوقات خود بهتر استفاده خواهند کرد.
تيپ محرک خواه
افراد اين گروه هميشه تمايل به ريسک کردن و انجام اعمال مخاطره آميز دارند؛ که اين امر مربوط به ترشح بيش از حد هورمون آدرنالين در آنان است. گرچه دامنه ي توجه آنها به امور محدود است، اما اين افراد به قول معروف براي انجام امور سر نترس دارند و اصولاً امور محوله را خواه در زمينه هاي ورزشي و يا تجاري به نحو احسن انجام مي دهند. هنگامي که هيجان و کشش در زمينه ي خاصي وجود نداشته باشد، بلافاصله به امور ديگر مي پردازند. آنها به جزئيات اهميت نمي دهند و سعي در انجام کارهاي بزرگ دارند و انجام امور کوچک و جزيي را به افراد ديگر مي سپارند. افراد محرک خواه دنبال مشاغلي مي روند که امکان ريسک زياد براي به دست آوردن پول و شهرت در آنها بيشتر باشد.
افراد مضطرب فاقد اعتماد به نفس هستند و نسبت به توانايي هاي خود مطمئن نيستند، حتي اگر ديگران در اين موارد به آنها اطمينان دهند. افراد مضطرب تمايلي به بيان عواطف منفي خود ندارند و حتي قادر نيستند در مقابل تقاضاهاي غيرمنطقي ديگران جواب منفي بدهند.
مشکلات استرس در تيپ محرک خواه
افراد محرک خواه اصولاً در نتيجه ي انجام امور مخاطره آميز بيشتر دچار استرس مي شوند. آنها بيشتر به جاي يأس و نااميدي به رقابت و استفاده ي بهتر از امکانات مي انديشند و در نتيجه اعتياد به سيگار و مشروب در آنها بيشتر ديده مي شود، استفاده ي بيش از حد از اين مواد (سيگار و مشروب) و تأثيرات جانبي منفي آنها باعث مي شود که بيماري هاي جسمي روحي در افراد محرک خواه بيشتر شود.
تيپ جاه طلب (THE AMBITIONS TYPE ) (تيپ A)
افراد اين گروه، پرخاشگر و خشن هستند و تمام انرژي خود را صرف انجام کارشان مي کنند. آنها وقتي براي تفريح و سرگرمي ندارند و تمام فکر و ذکرشان کار است. آنها در محول کردن مسئوليت به ديگران با مشکل مواجه هستند؛ زيرا از خود و ديگران بسيار انتقاد مي کنند و از اين که کارها پيشرفت خوبي ندارند عصباني و ناآرام مي شوند. آنها نمي توانند ساکت و آرام در جايي بنشينند و کاري انجام ندهند؛ مثلاً، آنها در حال نشسته پاي خود را تکان مي دهند و با انگشتان خود به چيزي ضربه مي زنند و بايد دائماً در حرکت باشند. زماني که اين افراد دچار استرس مي شوند تمايل دارند چندين کار را در آن واحد انجام دهند. براي افراد اين گروه مشکل است که تمام حواس خود را متوجه گفتگويي کنند که نتيجه ي آن برايشان روشن است، لذا در هنگام گفتگو بيشتر به کاري که بعداً مي خواهند انجام دهند فکر مي کنند. نوع شخصيت افراد با تيپ A از انواعي است که در طبقه بندي مشاغل مربوط به استرس بر روي آنها مطالعات بسيار گسترده اي انجام گرفته است. افراد اين گروه نه تنها به مشاغل سطح بالا و حساس دست يافته اند، بلکه در تمام قشرهاي مختلف جامعه نيز کماکان ديده مي شوند.
مشکلات استرس در تيپ A
تلاش افراد اين گروه در جهت کنترل همه چيز و همه کس در اطرافشان باعث مي شود که اين افراد از لحاظ جسمي و روحي تحت فشار قرار گيرند. آنها از درک دقيق ميزان توانايي هاي خود عاجزند و لذا عموماً از ناراحتي فشارخون رنج مي برند. افراد با مشخصات گروه (A) مستعد ابتلاي به زخم معده و ناراحتي قلبي (تصلب شرائين) هستند.
عامل مشترک در تمام انواع شخصيت هاي مستعد استرس، «ترس» است. ترس فرد مضطرب اين است که از جامعه طرد شده و مفيد نباشد. فرد کمال گرا از اين مي ترسد که فقط به عنوان يک انسان مطرح باشد.فرد محرک خواه از يکنواختي مي ترسد و ترس افراد با شخصيت هاي مطرح در گروه (A) اين است که موفقيت آنها ناديده گرفته شود. اگرچه ويژگي هاي شخصيتي خاصي مي تواند فرد را مستعد داشتن اين ترس ها کند، اما نوع تربيت فرد نيز در کسب اين ترس ها نقش بسزايي دارد. حال عواملي را مورد بررسي قرار مي دهيم که مي توانند افراد با شخصيت هاي متفاوت را نسبت به استرس آسيب پذيرتر سازند.
تحت فشار قرار دادن براي کسب موفقيتوقتي والدين و معلمان دائماً کودکان را براي نيل به نتايج مطلوب تحت فشار قرار مي دهند و عشق و تأييد را زماني به آنها ابراز مي دارند که موفق شده باشند، اين رفتارها براي برخي از کودکان دروني شده و آنان زندگي خود را براساس همين شرايط بنا مي کنند. ارزش فردي اصولاً وابسته به پيشرفت مي شود. وقتي اين کودکان پيشرفتي نداشته باشند احساس پوچي مي کنند و کسي براي آنها احترام قايل نمي شود.
انتقاد
اگر انتقاد دائماً به روش غيرسازنده اِعمال شود، برخي از کودکان به منظور اجتناب از تحقير خود را از برخورد با مسائل کنار مي کشند و نمي توانند تمام توانايي هاي خود را نشان دهند. آنها از دست زدن به کارهاي جديد خودداري مي کنند و اغلب مضطرب هستند و نسبت به توانايي هاي خود اطمينان ندارند، لذا اين افراد براي حفظ عزت نفس (SELF STEEM ) خويش در زندگي ، سعي در خوشحال نمودن و جلب رضايت ديگران دارند.
افراد پرخاشگر و خشن تمام انرژي خود را صرف انجام کارشان مي کنند. آنها وقتي براي تفريح و سرگرمي ندارند و تمام فکر و ذکرشان کار است. آنها در محول کردن مسئوليت به ديگران با مشکل مواجه هستند؛ زيرا از خود و ديگران بسيار انتقاد مي کنند و از اين که کارها پيشرفت خوبي ندارند عصباني و ناآرام مي شوند. آنها نمي توانند ساکت و آرام در جايي بنشينند و کاري انجام ندهند؛
تنهايي
وقتي به کودکان کم توجهي و بي علاقگي نشان داده شود، آنها اعتماد به نفس و احساس ارزش فردي خود را از دست مي دهند و نسبت به آينده ي خود به عنوان يک فرد اطمينان نخواهند داشت. در نتيجه هنگامي که مي خواهند پا به دنياي بزرگسالان و محيط کاري بگذارند هميشه از اين احساس تنهايي و بي ارزشي دروني خود فرار مي کنند. آنها براي تأييد و توجيه وجود خود سعي مي کنند خود را در کار غرق کنند.
حمايت بيش از اندازه
والديني که همه ي کارهاي کودکان خود را انجام مي دهند ، در حقيقت به آنان اجازه نمي دهند که مستقل باشند و در نتيجه آنها نمي توانند توانايي هاي خود را براي مقابله با مسائل زندگي آينده شان ارزيابي کنند. روش هاي تربيتي محدود کننده و دست و پاگير نهايتاً به خشم، طغيان و ترس کودکان نسبت به آينده شان منجر خواهد شد. کودکاني که با روش «حمايت بيش از اندازه» تربيت مي شوند دچار يک حالت دوگانگي و ترديد مي گردند به اين معنا که از يک طرف تمايل به استقلال و جدال با مشکلات در آنها زبانه مي کشد و از طرف ديگر از اين که فردي مستقل و آزاد باشند در هراس هستند.
ادامه دارد ...
منبع : روش هايي براي کاهش فشار رواني - مترجم : سياوش جمالفر – مهرنوش انصاري
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید