ازدواج را شوخي نگير!
انديشمندان اجتماعي، نهاد خانواده را سنگ بناي زندگي اجتماعي دانسته و بر نقش بيبديل آن در جامعهپذير کردن اعضا تأکيد دارند. خانواده، اوّلين مدرسهاي است که انسان در آن، با الفباي زندگي اجتماعي آشنا شده، راه و رسم زيستن با جمع را ميآموزد. خانواده، افزون بر نقش اجتماعيکردن انسانها، نقشهاي مهمّ ديگري را نيز بر عهده دارد که از آن ميان ميتوان به تنظيم رفتار جنسي و توليد مثل و مراقبت از کودکان و سالمندان و ناتوانان و فراهم آوردن امنيت اقتصادي و تثبيت جايگاه و منزلت اجتماعي اعضا اشاره کرد.1خانواده نابهسامان، سُستبنيان و ناپايدار، هرگز نميتواند نقشهاي مورد انتظار را به خوبي ايفا کند. اين گونه خانوادهها را ميتوان به « خانه عنکبوت » تشبيه کرد که سُستترين خانههاست.2 در اين مقاله و مقاله ي بعد ، در پي آن هستيم که در حدّ گنجايش، به عوامل مؤثّر در ناپايداري و نابهساماني خانواده بپردازيم.
تعريف خانواده
براي واژه خانواده، تعريفهاي زيادي بيان شده است و هر انديشمندي در تعريف آن، بر بُعدي از ابعاد آن ـ که از نگاه خودش مهمتر بوده ـ تأکيد کرده است. شايد اين تعريفي که ما بيان ميکنيم، به نوعي، دربردارنده همه آن تعريفها باشد: «خانواده، از گروهي از آدمها ترکيب ميشود که از راه خون، زناشويي و يا فرزندپذيري، با يکديگر ارتباط مييابند و طي يک دوره زماني نامشخّص، با هم زندگي ميکنند».3
به اعتقاد صاحبنظران، يکي از عوامل مهمّ سقوط جايگاه خانواده در غرب، فرايند عُرفي شدن يا تقدّسزدايي از آن بوده است.
عوامل ناپايداري خانواده
يکي از پرسشهاي مهمّي که ذهن هر انسان ژرفانديش و کنجکاو را به خود مشغول ميدارد ، اين است که چگونه ميشود زندگي مشترکي که بر اساس عشق و ديگرخواهي شديد بنا ميشود ، دير زماني نميپايد و پايههاي رؤيايياش سُست ميشود و پس از مدّتي فرو ميپاشد؟
1 . نوع نگاه به پيوند زناشويي: به عقيده انديشمندان، نوع بينش انسانها و نگاه آنان به هستي و پديدهها، در گرايش آنها به سمت و سويي خاص و گرفتن تصميمهاي معين، تأثيرگذار است. تشکيل خانواده و تلاش براي ثبات و استحکام آن نيز از اين قاعده، مستثنا نيست. از جمله عواملي که در سوقيابي به ازدواج، دوري گزيدن از جايگزينهاي احتمالي و ايجاد آمادگي درجهت مقابله با آسيبهاي احتمالي پيوند ازدواج و درنتيجه، حفظ و تثبيت خانواده، نقشي تعيينکننده دارد، تلقّي ارزشي از پيوند زناشويي و به عبارت ديگر، قداست داشتن آن است.
به اعتقاد صاحبنظران، يکي از عوامل مهمّ سقوط جايگاه خانواده در غرب، فرايند عُرفي شدن يا تقدّسزدايي از آن بوده است. در نتيجه اين فرايند ، ازدواج ـ که پيشتر، کاري مقدّس و ديني تلقّي ميشدـ، رفتهرفته، قداست خود را از دست داد و به يک «قرارداد اجتماعي» صِرف، مبدّل شد. وُلتر در فرهنگنامه خود مينويسد: «... ازدواج، عبارت است از قراردادي که بين افراد بشر منعقد ميشود و کليساي کاتوليک، آن را اقدامي متبرّک قلمداد کرده است؛ امّا بين قرارداد و تبرّک و قداست، تفاوتي بارز وجود دارد. قرارداد، اقدامي است حاوي آثار مدني، در حالي که تقدّس، به منزله برکتي است که کليسا به فرد اعطا ميکند».5
روشن است کسي که تشکيل خانواده را يک قرارداد تلقّي ميکند ، با اندک ناملايمتي ، تصميم ميگيرد که اين قراردادِ رنجآور و ملالانگيز را برهم زند تا خود را از سختي برهاند؛ امّا کسي که اين پيوند را امري مقدّس ميشمرد و آن را سنّتي الهي قلمداد ميکند و همسر خود را امانتي الهي ميداند ، قطعاً به هنگام بروز دشواريها تمام تلاش خود را صَرف ميکند تا اين بناي الهي را از گزند آسيبها حفظ کند و بر ثبات و استحکام آن بيفزايد. در نگاه قدسي به خانواده: «در نزد خداوند ، هيچ چيز از خانهاي که به واسطه طلاق از هم بپاشد ، مبغوضتر نيست».6 در نتيجه، نوع نگاه به خانه و خانواده، در ثبات يا بيثباتي آن، تأثيرگذار است.
2 . انتخاب همسر، بدون آگاهي: انجام دادن هر کاري و يا انتخاب هر چيزي، آگاهي و شناختي لازم و کافي را طلب ميکند. تکاپوي غيرآگاهانه براي رسيدن به چيزي، تلاشي بيحاصل است. يکي از مهمترين مراحلي که نقش بسيار زيادي در سرنوشت خانواده و پايداري و يا ناپايداري آن دارد ، مرحله انتخاب همسر است. به عقيده کارشناسان امور خانواده، بسياري از مشکلات و اختلافات خانوادگي از شتابزدگي و عدم انجام دادن مطالعات دقيق در مرحله گزينش، جدّي نگرفتن برخي نقطه ضعفهاي مهم يا توجيه آنها، بزرگنمايي برخي ويژگيهاي غير مهم و کمتوجّهي به اوصاف بايسته و در مواردي، فريبکاري آگاهانه، سرچشمه ميگيرد.7
جواناني که بدون شناخت از استعدادها، علاقهها، سليقهها و ذائقههاي يکديگر، خانهاي را بنيان مينهند، با فروکش کردن رؤياهاي عاشقانه و با وزيدن تندباد حوادث، عنان از کف ميدهند و بنيان خانواده خود را بيثبات ميبينند.
براي اطمينان از استحکام و ثبات آينده خانواده، در مرحله گزينش همسر بايد محکم و بادقّت گام برداشت. در اين راه بايد با تحقيق و مشورت با دوستان و بزرگترها و گفتگوي مستقيم دختر و پسر و يا بهرهمندي از سيستمهاي مددکاري و مشاوره و راهنمايي و نيز انجام دادن برخي آزمايشهاي جسمي و روحي در مرحله قبل از انعقاد پيمان زناشويي، سود جست.
اسلام براي جلوگيري از اين آسيب که آينده پايدار خانواده را به خطر مياندازد ، تدابيري انديشيده است. نخست اين که راههايي را که باعث شناخت دختران و پسران از همديگر ميشوند ، با رعايت حدود و شرايطي ، مجاز شمرده است ، مانند ملاقات خصوصي و آگاهي از خصوصيات فيزيکي طرف مقابل. از سوي ديگر، استفاده هر دو طرف از هر شيوهاي که موجب تحريف واقعيت يا فريبکاري باشد را تحت عنوان (فريبکاري) ممنوع کرده است. افزون بر آن، با توجه به محدوديت نسبي دختران در کسب آگاهيهاي لازم، اسلام، با هدف بالارفتن ضريب اطمينان دختر در انتخاب همسر، ازدواج او را علاوه بر رضايت خودش، به اجازه ولي (پدر و جدّ پدري) که در بيشتر موارد، براي اين کار مورد اعتماد هستند ، مشروط ساخته است.
3 . اجباري بودن ازدواج: ازدواج و تشکيل خانواده، بر عشق و مودّت و رحمتْ استوار است. اگر عشق و علاقهاي که خداوند در نهاد انسانها قرار داده است نبود، هيچ انساني به ديگري تمايل پيدا نميکرد و در پي جذب ديگران نبود. از سوي ديگر، اين عشق و تمايل، امري روحي و رواني و به تعبيري فطري است و امور روحي و رواني، اجباربردار نيستند. شايد بتوان با شکنجه جسمي، فردي را به تسليم واداشت، امّا روح و روان و علاقه و عشق او را نميتوان به زنجير کشيد. دو انساني که بدون علاقه به يکديگر و يا بدون درک و فهم از همديگر، به اجبار در کنار هم قرار ميگيرند، شايد بتوانند مدّتي را در کنار هم بمانند و همديگر را به ناچار تحمّل کنند؛ امّا فلسفه وجودي ازدواج که مودّت و رحمت و سکونت و آرامش است، بهوجود نخواهد آمد و در نتيجه، استحکام و ثبات زندگي ـ که لازمه تشکيل يک خانواده سالم است ـ به خطر خواهد افتاد. اگر دختر يا پسري، بر خلاف ميل و رضايت دروني خود به ازدواج وادار شوند، احتمال بروز ناسازگاري و کشمکش و تنش در چنين خانوادهاي، بسيار بالا خواهد بود و تشکيل چنين خانهاي که بايد نمادي از بهشت جوانان باشد، به نمودي از جهنّم سوزانْ تبديل خواهد شد. دين اسلام، باتوجّه به اين مسئله مهم، رضايت قلبي دختر و پسر را شرط دانسته، آنها را داراي حق انتخاب و اختيار ميداند.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید