1) ازدواج به دليل دوري از خانواده و پدر و مادر:
وقتي وضعيت در خانه ي پدري، شوم و اندوه بار باشد، ازدواج يک راه گريز محسوب مي شود.
تعجبي ندارد که خيلي ها اين راه گريز را انتخاب مي کنند؛ اما به طور معمول، اين مسيري است که شما را از چاله درآورده و به چاه مي اندازد.
يکي دو سال ديگر در خانه ي پدر و مادر ماندن، بهتر از آن است که با نخستين پيشنهاد ازدواج، تن به تاهل دهيد، چون آن وقت ممکن است شريک زندگي تان تا آخر عمر سبب رنجش و آزار شما گردد.
2) ازدواج به دليل نگرش يک جانبه ي پدر و مادر شما به شخص مورد نظر:
البته جاي تعجب دارد که پدر و مادر شما به طور واقعي، همسر آينده ي شما را دوست بدارند؛ اما دوست داشتن اين فرد از سوي آنان، دليل کافي براي مدنظر قرار دادن ازدواج با آن فرد نيست. سال هاي آينده، زماني که (بعد از 120 سال ) از ميان شما رفتند، شما کماکان بايد اسير فرد روياهاي آنان باشيد؛ فردي که شايد مرد يا زن روياهاي شما نباشد.
3) ازدواج فقط به دليل پول و ثروت:
اگر شما شيفته ي فردي هستيد که ثروتمند است و فقط به همين دليل حاضريد با او ازدواج کنيد و به ديگر ابعاد توجه نمي کنيد، اين ملاک مناسبي نمي باشد.
ايده ي ازدواج کردن با يک فرد، بدون توجه به احساس و عاطفه ي قلبي و فقط از روي نگاه مادي گرايانه، به طور يقين، عقلاني نيست و اشتباه مي باشد.
4) ازدواج به دليل ترحم و دل سوزي به يک فرد:
گاهي انگيزه ي فرد براي ازدواج، نجات دادن شخص مقابل از تنهايي، فشارهاي زندگي، مشکل هاي اقتصادي و اجتماعي و دليل هاي ديگر است.
براي نمونه، دختري که به پسري وابستگي شديد دارد، مسووليت زندگي او از جمله کار، مسکن و مسائل مادي را مي پذيرد. چنين انگيزه هايي بعد از مدتي کوتاه، رو به خاموشي مي رود و در نهايت، زندگي مشترک را با بحران مواجه مي سازد.
5) ازدواج به دليل خو گرفتن به ارتباط در طي زمان طولاني:
هنگامي که دو نفر پس از آشنايي، تصميم به ازدواج با يکديگر مي گيرند، اشکالي ندارد؛ اما موقعي اجبار به دليل «عادت محض» خطرناک مي شود که دو نفر که با هم ازدواج کرده اند و بعد، از يکديگر طلاق گرفته و به هم عادت کرده اند، تصميم بگيرند دوباره شانس خود را امتحان کنند؛ مطمئن باشيد هرگاه بار نخست، کارساز نبوده باشد، بار دوم نيز، کارساز نخواهد بود.
6) فردي که براي رسيدن به شما از همسرش جدا مي شود:
به طور معمول، اين گونه ازدواج ها، زياد دوام نخواهد آورد و پايه اي براي يک رابطه ي درازمدت نخواهد بود. فردي که به خاطر شخصي حاضر است به همسر يا نامزد خود خيانت کند، به طور مسلم رابطه ي آنان، استحکامي نخواهد داشت؛ زيرا کسي که توسط شما به فرد ديگري خيانت کرده، روزي نيز به خود شما خيانت خواهد کرد.
7) ازدواج، ابزاري براي دست يابي به خواسته هاي ديگر:
گاهي انگيزه ي اصلي در تشکيل زندگي مشترک، عشق به فرد مقابل و نياز روان شناختي به زيستن با فرد مقابل نيست؛ بلکه او وسيله اي براي رسيدن به هدف هاي ديگر مي شود.
براي نمونه، خانمي که دوست دارد در خارج از کشور زندگي کند، ممکن است با پيشنهاد فردي جهت ادامه ي زندگي مشترک در خارج با او ازدواج کند؛ ولي مسائل فرهنگي، استرس هاي متعددي را به دنبال داشته است؛ بنابراين گاهي ازدواج به خاطر ترس از تنهايي، از دست دادن زيبايي، از دست دادن پدر و مادر، کاهش شور زندگي و ... صورت مي گيرد. در چنين فضايي، امکان سازگاري با مشکل هاي زندگي، ضعيف بوده و در نهايت، ضريب ريسک اين ازدواج ها، بالا مي باشد.
8) ازدواج به دليل عشق سطحي و زودگذر:
گاهي دو نفر، چنان علاقه اي به يکديگر پيدا مي کنند که گمان مي برند به راستي، عاشق هم هستند. وقتي هيجان با سرعت چشمگيري در رابطه ها پيش برود، شناخت يکديگر به روال عادي و تدريجي خود، پيش نمي رود؛ زيرا وقت کافي براي اين امر وجود نداشته است.
صراحت، صداقت و اعتمادي که لازمه ي يک رابطه ي محکم است، احتياج به زمان دارد. يک آشنايي سريع، هر چه قدر هم که هيجان آور باشد، تنها يک صميميت ظاهري به بار مي آورد که به آساني با نزديکي و صميميت واقعي، اشتباه مي شود. به همين دليل، ازدواج هايي که در کوتاه مدت اتفاق مي افتند، ممکن است خطرهايي را به دنبال خواهند داشت.
9) ازدواج فقط به دليل پدر و مادر شدن:
بدون شک، يکي از مهم ترين عامل هاي تحريک کننده براي ازدواج، اين است که فرد، خود را پدر يا مادر ببيند و دوست داشته باشد که صاحب فرزندي شود؛ اما آيا به اين موضوع آگاهي داريد که قادر هستيد از لحاظ تربيتي، عاطفي، اخلاقي و مادي، شرايطي را براي هرچه بهتر تربيت شدن فرزندتان فراهم کنيد؟ بي شک روزگار سپري مي شود؛ بچه ها بزرگ مي شوند؛ ازدواج مي کنند و به دنبال زندگي خويش مي روند.
آنگاه است که احساس مي کنيد باز شما هستيد و تنهايي. پس فردي را انتخاب کنيد که فقط در فکر اين نباشيد که با او صاحب فرزند شويد؛ بلکه شخصي باشد که در تمام مراحل زندگي، پا به پاي شما، گام بردارد و مونس و همدم واقعي تان باشد.
10) ازدواج فقط به دليل پايان دادن به دوران نامزدي:
دوران نامزدي دست کم، شرايطي را براي آگاهي زوجين از هم فراهم مي آورد. تعدادي از افراد در اين دوران، متوجه تفاوت هاي بسياري بين خود و فرد مقابل مي شوند يا در اين دوران، متوجه ناراحتي و يا مبتلا بودن فرد به يک اختلال رواني يا وابستگي او به مواد مخدر مي شوند؛ اما با وجود آگاهي به اين مسائل، بنا به دليل هاي فرهنگي از جمله اينکه به هم خوردن نامزدي را مساوي با بي آبرويي و از دست دادن حيثيت خود، قلمداد مي کنند، تن به ازدواج مي دهند.
چنين تجربه هايي در زندگي مشترک، بسيار بحران زا بوده و احتمال جدايي آنان قابل پيش بيني است.
11) ازدواج فقط به دليل زيبايي ظاهري:
اهميت جذابيت جسماني، به عنوان يک عامل مهم در دوستي ها و مناسب هاي اجتماعي، غيرقابل انکار است. به نظر مي رسد افرادي که جذابيت ظاهري دارند، رفتارهاي پسنديده تر و ويژگي هاي شخصيتي زيباتري هم داشته باشند. به خاطر چنين تصوري، تعداد زيادي از دختران و پسران، مجذوب جذابيت جسماني هم مي شوند، زماني که اهميت اين عامل در معيارهاي افراد براي تشکيل زندگي مشترک، بدون توجه به عامل هاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و شخصيتي افراد لحاظ مي شود، ضريب خطر پذيري چنين ازدواج هايي نيز به طور طبيعي، بالا خواهد رفت.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید