نقش و جايگاه «عشق» و «آگاهي» در زندگي مشترک
راز خوشبختي و سعادت در چيست؟
عشق و شور زندگي يا آگاهي و دانش همسرداري؟
و يا مجموعهاي از هر دوي آنها؟
آيا جادوي عشق، بدون دانش همسرداري، ميتواند زندگي مشترک سعادتمندي را براي هميشه يا طولانيمدت تضمين کند؟
عشق واقعي را بايد شناخت، آنرا محترم شمرد و به آن اعتماد کرد. عشق، احساسي بسيار قوي، قدرتمند و سرشار از انرژي فراوان است که همچون آتشي وجود انسان را دربر گرفته و تمام ابعاد زندگي او را تحت تأثير خود قرارميدهد.
آيا بسياري از مردم قادرند بين عشق واقعي، عشق کاذب، مجازي و شيفتگي، تفاوت بگذارند و آنها را از هم تميز دهند؟
عشق راستين، صبور و بردبار است و بهدنبال شناخت بوده و با مرور زمان به وجود ميآيد بيشتر مردم، عشق را نميشناسند و جاذبه جنسي يا عشق کاذب و کور را با عشق و شور واقعي زندگي اشتباه ميگيرند؛ عشق هيجاني و احساسي، در قلب جاي دارد درحاليکه جاذبه هاي ظاهري مقطعي و کوتاه مدت مي باشد.
آيا مشکلات و مسائل زندگي مشترک بدون دانش همسرداري و کسب آگاهي و مهارتهاي لازم و رفع ديگر نيازها، فقط با عشق، قابل حل هستند؟ به عبارت ديگر، اگر پايه و اساس زندگي مشترک شما، بدون آگاهيهاي لازم و رفع ديگر نيازها، فقط عشق باشد ولي شناخت کافي به نيازهاي آشکار و پنهان خود و همسرتان نداشته باشيد و نتوانيد آن نيازها را بهصورت درست، ارزيابي کرده و برطرف سازيد، در طولانيمدت، آيا ميتوانيد پاسخهاي مثبتي از همسر خود دريافت کنيد و به پايداري و دوام عشق، اميد ببنديد؟
باورهاي عمومي بسياري از مردم جوامع مختلف اين است که: با عشق است که زن و شوهرها در کنار هم ميمانند... با عشق است که زوجين همديگر را خوشبخت ميکنند... با وجود اين همه مشکل، با عشق ميتوان شادمانه زندگي کرد... با عشق است که زن و شوهر يکي ميشوند... در زندگي زناشويي ايدهآل، هيچ مشکلي وجود ندارد... در حاليکه همين باورها و افسانههاي ازدواج اگر مبناي درستي نداشته باشند، انتظارات غيرواقعبينانه ايجاد کرده و خود باعث مشکلات فراوان ميشوند.
فلسفه اصلي ازدواجهاي امروزي، علاوه بر تداوم نسل، رفع نيازهاي احساسي و عاطفي، جنسي، مالي، حمايتي، استقلالي و... ميباشد. بهعبارت ساده، ازدواج و انتخاب همسر به منظور تشکيل زندگي مشترک، براي رفع نيازهاي فوقالذکر زن و مرد صورتميپذيرد. براي رفع اين نيازهاست که زن و مرد، به آگاهي و کسب مهارتهاي لازم همسرداري احتياج دارند. چون مهر، محبت و عشق، گل سرسبد احساس و عاطفه انسان است، بنابراين وقتي زوجها زندگي مشترک را شروع ميکنند، هرکدام از ديگري مهر، صميميت، وفاداري و عشق بيقيد و شرط ميخواهد و هريک بهصورت مستقيم يا غيرمستقيم انتظار دارد ديگر نيازهاي آشکار و نهانش نيز توسط همسرش برآورده شود. پرسش اين است: «آيا فقط عشق و علاقه ميتواند جايگزين آگاهي شده و پاسخگوي همه نيازها باشد؟»
چون مهر، محبت و عشق، گل سرسبد احساس و عاطفه انسان است، بنابراين وقتي زوجها زندگي مشترک را شروع ميکنند، هريک بهصورت مستقيم يا غيرمستقيم انتظار دارد ديگر نيازهاي آشکار و نهانش نيز توسط همسرش برآورده شود.
ازدواج زماني موفق بهحساب ميآيد که اصول همسرداري را بدانيم و آگاه باشيم که با همکاري دوطرف، نيازهاي زن توسط شوهر و نيازهاي شوهر توسط همسرش برطرف ميشود و اين امر فقط با کسب آگاهي و مهارتهاي لازم و برطرف کردن نيازهاي يکديگر (نيازهاي احساسي، عاطفي، جنسي، مالي، حمايتي و استقلالي و...) امکانپذير است. به دختران و پسران به اين علت توصيه ميشود که آگاهيهاي خود را براي همسرداري و زندگي مشترک، هرچه بيشتر بالا ببرند تا بتوانند در زندگي زناشويي، به رفع نيازهاي خود و همسرشان بهصورت درست بپردازند و بتوانند همسر و خود را در مسير آرامش، شادابي، پيشرفت، ترقي و خوشبختي واقعي قراردهند.
هماهنگيِ «عشق» و «آگاهي» و رفع نيازهاست که به زندگي مشترک شادابي، جذابيت و بالندگي ميبخشد. مهر، محبت و دلدادگي بدون آگاهي، بهطور معمول در کوتاهمدت، زيبايي و جذابيتهاي خاص خود را دارد ولي براي داشتن زندگي مشترک پرطراوات و غني در طولانيمدت، علاوهبر عشق، به دانش و آگاهي همسرداري نيز نياز مبرم است چراکه عشق، بخشي از نيازهاي يک زندگي مشترک موفق را تشکيل ميدهد و بهتنهايي نميتواند ديگر نيازهاي زناشويي را که بسيار گسترده هم هستند، جوابگو باشد. ميگويند: «عشق و آگاهي (دانش همسرداري)، همانند پيچ و مهره، آجر و ملات، لازم و ملزوم هم بوده و همانند دو بال يک پرنده هستند که بدون يکي، پرواز واقعي امکانپذير نميشود.»
بهطور معمول عشق، تحمل مشکلات و موانع را براي انسان آسان ميسازد و انگيزهاي قوي براي رفع آنها ميشود ولي نميتواند از بروز مسائل و مشکلات، جلوگيري بهعمل آورد. عشق، منبع قدرت، حرارت و نور زندگي است. عشق، محرک قدرتمندي است که زوجها تشکيل خانواده بدهند، يار و ياور هم باشند و احساس خوشبختي کنند و به آن تداوم بخشند. پرسش اين است که با وجود اين قدرت فائقه که انسان را به اوج آسمانها ميبرد، اگر زن و مرد عاشق، فاقد دانش کافي و مهارتهاي لازم همسرداري باشند و نتوانند نيازهاي خود و همسر را بهدرستي تشخيص داده و برطرف کنند، چگونه ميتوانند در حل مسائل و مشکلات زندگي مشترک و ايجاد روابط مؤثرتر، موفقيت بهدست آورند و به آن تداوم بخشند؟
بيشتر ازدواجها با شور، اشتياق، مثبتانديشي و مهر و محبت شروع ميشود و در آغاز زندگي مشترک، زوجين تصور ميکنند که ازدواج آنان متفاوت از ديگران است، روابطشان محکم، قوي و خلالناپذير است؛ عشق و مهر و محبتشان، جاودانه و مادامالعمر خواهد بود. درواقع شور و اشتياق و مثبتانديشي، همهچيز را در ابتداي امر، زيبا و آسان جلوه ميدهد و به زوجها کمک ميکند تا کارها را با احساس خوب و زيبا انجام دهند ولي مشکلات بعدها ظاهر ميشوند؛ چراکه عشق بدون آگاهي، بستر کافي و توانمندي براي حل تمام مشکلها و مسائل زندگي مشترک نيست؛ سوءتفاهمها، عدم شناختها، ناآگاهيها، نبود مهارتها و... ذره ذره پايههاي عشق را متزلزل ميسازند و تداوم آنها، عشق را بهآرامي به سوي بيتفاوتي، دشمني و حتي به نفرت و انزجار ميکشاند.
ازدواج زماني موفق بهحساب ميآيد که اصول همسرداري را بدانيم و آگاه باشيم که با همکاري دوطرف، نيازهاي زن توسط شوهر و نيازهاي شوهر توسط همسرش برطرف ميشود و اين امر فقط با کسب آگاهي و مهارتهاي لازم و برطرف کردن نيازهاي يکديگر امکانپذير است.
يکي از راههاي شناخت خود و همسر، گفت و شنود سازنده با همسر و داشتن پرسشهاي مثبت از همديگر است؛ چراکه گفتوگوهاي آرام و سازنده و پرسشهاي مثبت از خود و همسر، زن و مرد را به تفکر و تأمل وا ميدارد و توجه آنان را به نکتههاي جالب، ظريف و مثبت زندگي که تاکنون به آنها فکر نکرده و يا از انديشيدن به آنها واهمه داشتهاند، جلب ميکند.
پرسشهاي مثبت از خود و همسر، فکر و توجه ما را به تهيه پاسخهاي مثبت جلب ميکند. تکرار اينگونه پرسش و پاسخها، زن و شوهر را به سوي نکتههاي مثبت و همدلانه يکديگر ميکشاند و همسران را در ايجاد تفاهم بيشتر کمک ميکند، همسران را از سوءتفاهم و از رنج کنار هم بودنها نجات ميدهد و آنان را در مسير زندگي آرامتري قرارميدهد. گفت و شنودهاي آرام و پرسشهاي مثبت از خود و همسر، باعث ميشود که مسائل و موارد حاکم بر زندگي مشترک، با مثبتانديشي مورد بررسي قرارگيرند. بهعبارت ديگر، با افزايش دانش و آگاهي و کسب مهارتها همراه با چاشني مهر و محبت است که نکات مشترک، تفاهمها، تضادها، توانمنديها و ضعفها آشکار و کشف ميشوند و با آنها بهصورت درست و مثبت برخورد ميشود و عشق راستين، امکان ظهور يافته، بالنده و غني شده و گسترش مييابد
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید