يکي از پيچيدهترين سوالهايي که جوامع امروز هنوز نتوانستهاند به آن پاسخ کافي دهند، اين است که چرا زنان و شوهراني که با بررسي همه جانبه و تفاهم کامل و بيشتر عاشقانه زندگي مشترک را شروع مي کنند ، پس از چند سال به يکنواختي رابطهها و نوعي بيتفاوتي ميرسند؟ بر سرآناني که با شيفتگي و دلدادگي آغاز زندگي خود را جشن ميگيرند، چه ميآيد که رو در روي يکديگر ميايستند و حاضر نميشوند يک قدم به نفع طرف مقابل عقب بنشينند؟
چرا گاهي از هم دلزده ميشوند و به جاي اينکه پايههاي عاطفي پيوندشان محکمتر شود، سستتر ميگردد؟؟؟
تحقيقات انجام شده به دلايل و شواهد زير به عنوان علل جدايي اشاره ميکند که البته هر چند کافي نيست ، ولي براي مطالعه و بررسي قابل توجه است:
1 - بي توجهي به رعايت اصول اوليه:
عدم توجه به آنچه موجب آغاز عاشقي و دلدادگي شده، مثل خوب لباس پوشيدن، منظم و مرتب بودن، خوب غذا خوردن، وقتشناسي، خوشي سخني، رعايت آداب اجتماعي، هديه خريدن، مهرباني کردن و...
هنگامي که اين مشخصههاي مثبت در زندگي مشترک جايش را به عدم رسيدگي به سرو وضع، بيتوجهي به اصلاح صورت يا آرايش چهره، وقتناشناسي، بدزباني، دروغگويي و نامهرباني ميدهد، آن وقت است که روياهاي طرف مقابل نقش بر آب ميشود.
2 - ايجاد شخصيت بدلي:
هنگامي که حقايق را به يکديگر نميگوئيم، اطلاعات غلط ميدهيم و داشتن مشخصههايي را ادعا ميکنيم که بعدها دروغ از آب در ميآيد، هنگامي که در نقش همسر آرماني ظاهر ميشويم و خود را خونسرد، بخشنده و مردم دار معرفي ميکنيم ، اما در عمل خلاف اينها از ما سر ميزند، بايد به همسرمان حق بدهيم چون گذشته به ما ننگرد .
وقتي پيش از ازدواج وعدههايي ميدهيم که از انجامشان عاجزيم ، بايد آماده باشيم فردا به چشم قهرمان به ما ننگرند و به نقش ضد قهرمان سقوط کنيم، وقتي خود را کدبانو، خانهدار و صرفهجو معرفي ميکنيم اما از انجام نقش آن ناتوانيم، بايد آماده باشيم همسرمان دلسرد شود.
3 - تفاوتهاي فکري:
ادامه تحصيل يکي و توقف ديگري، گرايش شديد يکي به مذهب، سياست، ايدئولوژي يا به طور کلي ارتقاء فکر و انديشهاش و در مقابل ايستايي ديگري، موجب ميشود زن و مرد از هم فاصله بگيرند .
4 - استفاده بيش از حد از مکانيسمهاي دفاعي:
انسان در طي روزهاي زندگي دچار فشارها و استرسهايي ميشود که يا ناشي از اشتباهات اوست يا دلايل خارجي ديگري دارد. اما براي اينکه در مقابل اين فشارها بيدفاع نباشد ، به سلاحي متوسل ميشود که اصطلاحا به آن مکانيسم دفاعي ميگويند. يکي از انواع رايج مکانيسمهاي دفاعي برون فکني است.
برون فکني يعني احساسات، افکار و حالات خود را به ديگران نسبت دادن.
به عبارت ديگر برون فکني يعني، تعارضهاي دروني و انگيزههاي خود را بيرون ريختن و آنها را بطور ناخودآگاه به ديگران نسبت دادن. بوسيله مکانيسمهاي دفاعي انسان ميتواند خود را از آثار غير قابل تحمل و آزاردهنده خلاص کند.
واقعيت اين است که در همه ما صفات ناخوشايندي وجود دارد که آنها را حتي از خودمان نيز پنهان ميکنيم . فرافکني در افراد عادي زياد به چشم ميخورد و موجب خطا در قضاوت ميشود. براي تعديل آن لازم است که فرد به انتقاد سالم از خود بپردازد (گنجي 1378.)
افرادي که دايما از ديگران عيبجويي ميکنند در واقع تمايلات دروني خود را به آنها نسبت ميدهند، مثلا زني که از شوهرش خوشش نميآيد، ميگويد: «همسرم از من متنفر است».
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید