بخشش و گذشت از واژههايي است كه در زندگي مشترك زياد به كار ميآيد. اما از نظر بسياري افراد نيز بخشيدن كاري دشوار و در مواردي غيرممكن است.
پس اگر بخشيدن سخت است فراموش كردن موضوع نيز محال خواهد بود.
اما در برخي از موارد بويژه در زندگي زناشويي مساله اصلي بخشش نيست بلكه مصالحه است و همين ميتواند براي آن دسته از افرادي كه تصور ميكنند قادر به بخشش و گذشت نيستند، انگيزه و محركي باشد. اما مزيت ديگر مصالحه اين است كه هر دو طرف از آن سود ميبرند و كسي چيزي از دست نميدهد.
چيزهايي كه گفتم از يك جلسه مشاوره ياد گرفتم. چند وقت قبل به جايي رسيده بودم كه فكر ميكردم ديگر نميتوانم به زندگي مشترك ادامه دهم.
ماجرا از اين قرار بود كه همسرم در يك شركت بزرگ خصوصي كار ميكرد. مدير او دختري جوان داشـت كه براي موفقيت در درسهاي سال اول دانشگاه معلم خصوصي ميخواست و مدير نيز همسر مرا معرفي كرد.
اوايل اوضاع بسيار عادي بود اما پس از چند هفته احساس كردم كه همسرم به من دروغ ميگويد. رفتارهايش مشكوك بود و نهايتا فهميدم كار همسرم از معلم خصوصي فراتر رفته و براي رسيدگي به كارهاي اداري و شخصي دختر مديرش نيز او را همراهي ميكند. اين قضيه با كش و قوسهاي فراوان در حدود 10 ماه ادامه داشت.
فهميدم كه دخترك به همسرم علاقهمند شده بوده و همسرم نيز مدتي جواب رد به او نداده تا پس از چندين ماه توانسته او را از زندگي خود بيرون كند.
مـن هـمـيـشـه فكر ميكردم كه زندگي مشترك بر مبناي صداقت است اما پس از اين اتفاق ديدم كه نياز به گذشت زيادي دارد و من در اين مورد چندان خوب نيستم.
زيرا همسرم حق نداشت چندين ماه اين رابطه را كش بدهد و فكر ميكنم دلش لرزيده وگرنه لزومي نداشت كه بيش از يك معلم عمل كند و به من هم دروغ بگويد كه مشغول تدريس است.
از آن به بعد من هرگز نتوانستم به او اعتماد كنم و احساس خوبي نسبت به وي داشته باشم. او به من در مورد رفتار گذشتهاش دروغ ميگويد و من احساس خشمم را سركوب ميكنم و فكر ميكنم كه روزي مانند بمب منفجر شوم. شايد اگر در مورد آن به من راسـت گـفـتـه بـود بـخـشش برايم سادهتر بود. اما در حال حاضر قادر به بخشش نيستم و ادامه اين زندگي نيز برايم مشكل است.
وقتي به توصيه يكي از دوستانم به جلسات مشاوره رفتم صحبتهاي جالبي شنيدم كه تاثير بسياري در آرام كردن من داشت. خلاصه صحبتهاي مشاور اين بود:
وقتي شما فردي را نميبخشيد مانند اين است كه تمام بديها را ميبلعيد و به درون خود ميريزيد. در اين حالت مانند اين است كه يك بطري سم قورت دادهايد. اين وضع اول از همه به سلامتي شما صدمه ميزند.
تعداد زيادي از همسراني كه در موارد مشابه با من مـشـاوره كـردهانـد پـس از بـخشش زندگي بهتري داشتهاند. چرا كه ايجاد مشكل و بخشودن موجب ميشود آنها لزوم يك رابطه موفق و محبتآميز را درك كنند و به همين دليل احتياط لازم را در جهت حفظ زندگي مشترك و جلوگيري از اشتباهات بعدي بنمايند. قابليتهاي عشقورزي يكديگر را محكزده و لذت با هم بودن را بچشند. اما آيا واقعا در تمام اين موارد طرفين يكديگر را بخشيدهاند؟ بله و خير!
شما با خود ميگوييد چگونه پس از اين همه ناراحتي كه برايم به وجود آورده او را ببخشم؟ او چگونه آن را جبران ميكند؟!
دقت داشته باشيد كه هر بار افراد تمايل چنداني به گذشت و مصالحه ندارند شرايط را وخيمتر ميكنند. حتي ممكن است طرف مقابل خواهان بخشودگي باشد. اما معني بخشودگي را اين ميداند كه ديگر در مورد آن مساله خاص صحبت نشود يا تغييري در رفتاري كه با او ميشود مشاهده كند. به عبارت ديگر طــرف خـاطـي خـواهـان نـاديـده انـگـاشـتـه شـدن و فراموش شدن اشتباهش است.
در مورد عدم اعتماد فقط ميتوان مصالحه كرد تا هم از بدتر شدن اوضاع جلوگيري شود و هم فرصتي براي ترميم رابطه از جانب طرف مقابل به او داده شود.
در اكـثـر مـوارد هـمـسـران بـخشيدن را احمقانه ميانگارند. اما ميتوان تنها مصالحه كرد. زيرا حالا با اين واكنش شما دريافته كه بايد مسووليت بيشتري در قبال رفتارش بپذيرد.
پـس اگـر مـصـالحه كنيد به اين معنا نيست كه همه چيز را فراموش كردهايد بلكه به معناي روابط صلحآميز و فرصت دادن به طرف مقابل با آرامش بيشتر است.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید