در سطحي بالاتر نياز هاي اجتماعي مد نظر است. .همه افراد نياز به حضور در جمع و همراه بودن با ديگران دارند . انسان ها تمايل دارند زمان خود را با شخص ديگري سپري کنند . اگر چه هر انسان گاه نياز به تنهايي احساس مي کند اما در غالب اوقات حضور در کنار ديگران مي تواند دوست داشتني تر باشد . ريشه اين اجتماعي شدن اين است که افراد مي خواهند از طرف ديگران محبت دريافت کنند و اين احساس را داشته باشند که به جمع يا گروهي تعلق دارند . اين علاقه و وابستگي در حد اعتدال، نسبت به همسر و خانواده ضرورت بيشتري دارد. طرفين بايد احتياج به حس وابستگي به خانواده را در همسر خود حمايت کنند و اين باور را به وجود آورند که متعلق به يک خانواده بوده و اين حس با پذيرش وحمايت طرف مقابل امکان پذير بوده و هويت او را تکميل مي کند.
وقتي در محيط خانه افراد احساس کاميابي و رضايت داشته باشند مسئوليت پذيري بالاتري را نيز تجربه مي کنند .
در سطحي ديگر نياز به احترام در هر فرد ضروري است .احترام فقط مختص به روزهاي ابتدايي ازدواج نيست. حتي در اوج اختلاف و مشاجره نيز اگر احترام در ميان افراد حاکم باشد خيلي سريع تر مي توانند به نتيجه برسند و موانع را بر طرف کنند . احترام مي تواند زن و شوهر را در نظر يکديگر و ديگران دوست داشتني تر و محبوب تر نمايان کند . احترام ظرفيت پذيرش و گذشت را در افراد افزايش مي دهد . احترام هاله اي از آرامش را در محيط خانواده ايجاد مي کند و طرفين را مطمئن مي کند که عزت نفسشان همچنان باقي مي ماند . و به عنوان يک انسان داراي حقوق خاص خود هستند . وقتي در محيط خانه افراد احساس کاميابي و رضايت داشته باشند مسئوليت پذيري بالاتري را نيز تجربه مي کنند .
در سطوح آخر نياز هاي انساني ، رسيدن به خود شکوفايي مد نظر است . زن و شوهر هر يک نياز دارند تا در کنار مسئوليت هاي خانوادگي به تعالي و ارتقاء و کمال همسر خود کمک کنند . ازدواج هايي که در آن با بهانه هاي مختلف سعي مي شود تا ديگري را ثابت نگه دارند و هر گونه پيشرفت و رشد را در او سد مي کنند رشد را براي هر دو از بين مي برند . زن و شوهرهايي که مي دانند لازمه رشد آنها و فرزندانشان در گرو رشد و کمال همسرشان است هيچ گاه زمينه هاي پيشرفت را منحل نکرده و بالعکس ديگري را براي هر گونه يادگيري و ترقي تشويق مي کنند .
احترام در روابط مي تواند زن و شوهر را در نظر يکديگر و ديگران دوست داشتني تر و محبوب تر نمايان کند .
همسران بايد به يکديگر کمک کنند تا خود را بشناسند و هدف خود را در زندگي به صورت دقيق تر دنبال کنند . در واقع در اين زمان است که فرد مي رسد به آنچه بايد برسد و در همين حس مثبت است که شخص مي تواند با خلاقيت بالا کيفيت زندگي مشترک را بهبود بخشد و احساس رضايت خاطر را از زندگي و عملکردش داشته باشد . انسان خود شکوفا در نهايت خاطري آرام مي تواند عشق را نيز تجربه کند . با همدلي خواسته هاي طرف مقابل را در ک کند . در سايه خودآگاهي و ديگر آگاهي و روابطي همراه با همدلي و هم احساسي هيچ گاه تفکر رابطه تجديد نظر براي اي جديد نيز به ذهن افراد خطور نمي کند . ارکان اين رابطه که زن و شوهر هستند علاقمندند تا تمام زندگي خود را در جهت همين علاقمندي تنظيم و سپري کنند .
علاوه بر اين مطالب همسران بايد بدانند که ابراز علاقه در قالب کلام مي تواند نيروي شفابخشي را براي ادامه رابطه به وجود آورد. اين موضوع نکته اي است که کليه روان شناسان به آن اقرار مي کنند و در حالي که بسياري از همسران از آن ابا دارند و بر اهميت آن واقف نيستند.
مسئله خطر آفرين ديگر صرف زمان زياد به کارهاي متفرقه و يا مسئوليت هاي شخصي در حضور همسر است. آقايي که تمام زندگي خود را در کار خود خلاصه مي کند و يا خانمي که تفريح و سرگرمي خود را در معاشرت با دوستان، ارتباطات تلفني طولاني مدت، خريد و انتظارات بالا مي داند سردي و انجماد عاطفي را دامن مي زند.
خيانت به همسر ممکن است در هر دو جنسيت صورت بگيرد. اما زن و مرد خوب است بدانند که تنها راه مفيدي که مي تواند دوباره همسرشان را به زندگي بازگرداند محبت و توجه بيش از پيش است. اگرچه قلب شما در اثر اين بي وفايي شکسته و ديگر انرژي لازم را براي ارتباط با همسرتان نداريد اما بايد با تلاشي افزون تر و با هدف گرم شدن دوباره خانواده عشق خود را مضاعف کنند. در ميان گذاشتن اين موضوع با افراد خانواده مي تواند کينه ها را براي مدت زمان بيشتري نگه دارد و شرايط را بدتر کند. لذا در رابطه زناشويي خود تجديد نظر کنيد. و فراموش نکنيد که پيشگيري بهتر از درمان است.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید