آيا حس ما عشق است يا نه؟
آيا تا به حال با اين سوال درگير شدهايد که «دوست داشتن چه شکلي است؟» شايد بگوييد دوست داشتن که شکل ندارد! شايد با کمترين احساس علاقه نسبت به همسرمان نام «دوست داشتن» روي آن بگذاريد و تمام! اما کم نيستند آدمهايي که مدام خودشان را با اين سوال درگير ميکنند که «آيا احساس من به فرد همسرم در چارچوب درستي از معناي دوست داشتن است؟ آيا او را واقعا دوست دارم يا در ذهن خود خيالي باطل از دوست داشتن را متصور شدهام؟!» بعضيها آن قدر پاپيچ اين سوالها ميشوند که وقتي به خودشان ميآيند فردي را که دوست داشتهاند از دست رفته ميبينند. برخلاف اين حالت هم ممکن است پيش بيايد. وقتي خيلي سريع و عجولانه با خودمان به اين نتيجه ميرسيم که فردي را واقعا دوست داريم و ميخواهيم با او از دنيا تجربهاي مشترک داشته باشيم؛ در حالي که اين حس ما حس درستي نيست. آنچه در ادامه ميآيد، نگاهي است به همين موضوع...
شما فکر ميکنيد که فرد خاص زندگيتان را پيدا کردهايد اما نميدانيد حستان درست است يا نه! سوالهايي وجود دارد که معمولا ميتوانند به شما در اين راه کمک کند. اگر جواب همه اين سوالها مثبت است ميتوان اميدوار بود که احساس شما درست است و در چارچوب دوست داشتن ميگنجد.
• آيا او جزو اولين کساني است که دوست داريد شادي و موفقيت خود را با او تقسيم کنيد؟
• اگر او را از دست بدهم، آيا احساس ميکنم تکهاي از وجودم را از دست دادهام؟
• اگر او را براي مدتي نبينم آيا احساسام نسبت به او شدت ميگيرد؟
گوشهايتان را تيز کنيد تا احساس خودتان را بشنويد و اجازه ندهيد باور و احساستان تحت تاثير منابع ديگر قرار گيرد.
احساس شخصيتان را بشناسيد
اين قلب و احساس شما است که تعيين ميکند چه احساسي داشته باشيد. پس کمي درون خودتان را بگرديد تا حس واقعيتان را پيدا کنيد.
احساستان را مقايسه نکنيد
خيلي سادهلوحانه است که احساس خود را با فيلم، داستان يا تجربهاي دور مقايسه کنيد. اگر اين مقايسه را انجام بدهيد بهطور يقين به اين نتيجه ميرسيد که خيلي هم احساس قوي نسبت به کسي نداريد و يا حتي طرف مقابلتان هم آن اندازه که بايد شما را دوست ندارد. پس دنبال ليلي و مجنون و فرهاد و شيرين در قرن 21 نگرديد چرا که آنها در زمان خودشان هم اسطورههايي بودهاند که به ندرت يافت ميشدند و به همين علت اسطوره شدهاند و در قالب داستان درآمدهاند. براي اينکه به احساس خودتان پي ببريد گوشهايتان را تيز کنيد تا احساس خودتان را بشنويد و اجازه ندهيد باور و احساستان تحت تاثير منابع ديگر قرار گيرد.
زماني را به دوري و تنهايي اختصاص دهيد
يک راه خوب براي سنجيدن احساسهاي خودتان اين است که مقداري از زمانتان را جدا از همسرتان که دوستاش داريد يا احساس ميکنيد که او را دوست داريد، بگذرانيد. اگر احساستان نسبت به اين شخص کمتر شد، بايد بدانيد اين مساله علامت خوبي نيست اما اگر شديدا احساس کمبود و خلأ حضور او را کرديد ميتوان يک امتياز مثبت به حساب وجود داشتن علاقه و عشق منظور کرد.شايد ضرب المثل دوري و دوستي هم مصداق همين امر باشد نه انکه لازم باشد براي دوست داشتن از شخص مقابل دور بود بلکه براي درک و فهم احساسمان به دوري از او نياز داريم.
خودتان را محکوم به عشق ندانيد
عشق و دوستي از روابط سالم بيرون ميآيد و منعکس ميشود و چيزي نيست که کاملا آگاهانه و بر اساس تصميم قبلي به وجود آمده باشد. مثلا شما نميتوانيد بگوييد من از فردا ميخواهم عاشق فلاني باشم، چنين چيزي امکانپذير نيست. اگر شما هيچ وقت عشق را در رابطه با همسرتان تجربه نکردهايد شايد به اين خاطر است که احساسهاي اصليتان را سرکوب کردهايد، اما اگر دريچه قلبتان را باز کنيد، طولي نميکشد که هر چيزي حتي عشق امکانپذير ميشود، پس خودتان را فريب ندهيد و اگر در رابطهاي که با همسرتان داريد احساس عشق و دوستي نميکنيد، تجديدنظر کنيد و با پيدا کردن علل آن عشق را باز گردانيد.
عشق را از عادت تفکيک کنيد
گاه انقدر در رابطه خود با همسر غرق و درگير مي شويم که به نوعي عادت بدل مي شود در حالي که گمان مي کنيم به او علاقمنديم و دوستش داريم و ناتواني در جدايي به دليل دوست داشتن است و اين در حالي است که ما تنها به يکديگر عادت نموده ايم. لذا در اين حين لازم است احساس خود را واکاوي کنيم و بشناسيم و در صورت نياز آن را از نو بسازيم و ترميم کنيم.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید