زن انتظار دارد که شوهرش همیشه از او در مواقع بروز بحران روحی حمایت کند, وقت شناس باشد و از همه مهمتر به او عشق بورزد. در غیر این صورت دلتنگی و اختلاف به زودی به سایر جنبه های زندگی سرایت می کند. زن به حالت قهر, سردی را بر زندگی حکمفرما می کند و مردان با نگرش سیاه و سفید به انتقاد از همسر خود می نشینند.
با مشاجره های داغ تمام مسائل را حل نشده باقی می گذارند.از جمله معماهای جامعه ما این است که چرا عشقی که با ازدواج می تواند به اوج برسد تنزل می کند و در ورای ابری از نومیدی و دلتنگی پنهان می شود. چه بسا زوجهایی که زندگی زناشویی سعادتمندانه ای را انتظار داشتند و کارشان به ملامت کشیده است.
اغلب زوجهای جوان در شروع معتقدند که روابط آنان متفاوت از دیگران است. خود را سوار بر امواج عشق می بینند و گمان می کنند که این عشق با این شدت برای همه چیز کافی است.
خانمها فرض می کنند که همسرشان برای همیشه شیدا و از خود گذشته خواهد بود.
اما به تدریج با حقیقت زندگی روبرو می شوند. و تجربه روبرو شدن با این حقایق را نیز ندارند. تنشها آغاز می شود و به زودی با نومیدی و دلتنگی آشنا می شوند.
چیزی که یک زن را به زندگی جدید پیوند می دهد خود به خود به وجود نمی آید بلکه با آگاهی در رفتار مرد امکان پذیر است.
یک دختر جوان در اوایل زندگی تحت تاثیر عشق شدید؛ جنبه های مثبت طرف مقابل را بیش از آن چه که واقعا هست, می بیند. اما با کاهش عشق اولیه و نداشتن تجربه به این نتیجه می رسد که آنچه فکر می کرده توهمی بیش نبوده و تنها دو راه حل را پیش روی خود می بیند؛ تحمل یا طلاق.
بسیاری از مشکلات در اصل عدم تفاهم خلاصه می شود و روابط یک زن با همسرش بیش از هر رابطه در معرض سوء تفاهم قرار دارد. با اولین برخورد زوج جوان, آنچنان رو در روی هم می ایستند و جبهه گیری می کنند که عشق سرکوب و لگد مال می شود. یکی از روشهای موثر برای جلوگیری از سوء تفاهم درک وضعیت یک خانم تازه ازدواج کرده, بدون تجربه و آگاهی لازم جهت حفظ و تداوم یک زندگی نو می باشد. متقابلا درک شرایط و روحیات جدید مرد و دادن فرصت از طرف همسرش است.
از جمله موثرترین راه های ایجاد امنیت و آرامش روحی این است که زن احساس کند که در زندگی جدید نقش مهمی ایفا می کند و در همه موارد می تواند موثر و کارآمد باشد. او شدیدا نیاز دارد که همسرش حق تصمیم گیری, اعتماد به نفس و آزادیهای فردی او را که همیشه از آنان برخوردار بوده رعایت کند. بسیاری از زنان بعد از ازدواج تحت تاثیر عوض شدن محل و نوع زندگی دچار یک نوع افسردگی می شوند که حتی با نگاه کردن به نگاه خسته شوهر که شاید ناشی از کار زیاد باشد نتیجه می گیرند که او از من خسته شده و یا اگر کمی دیر کند مضطرب می شوند که شاید سرگرمی جدیدی پیدا کرده است.
● وظایف عاطفی مردان :
عواطف و احساسات در زندگی هرگز مستقیما منتقل نمی شوند. بلکه توسط کلمات, لحن صدا ,اشارات صورت و رفتار ما انتقال پیدا می کند. مدتی پس از ازدواج آقایان فراموش می کنند با کسی که زندگی می کنند دارای روحی حساس و شکننده است و ضمنا بسیار نیازمند محبت. آنان بزودی آنقدر سرگرم و گرفتار گذر زندگی می شوند که زن را نیز وسیله و ابزار زندگی می بینند. پس از ازدواج زن و مرد هر کدام انتظارات خفته ای داشتند که بیدار شده است.
زن انتظار دارد که شوهرش همیشه از او در مواقع بروز بحران روحی حمایت کند, وقت شناس باشد و از همه مهمتر به او عشق بورزد. در غیر این صورت دلتنگی و اختلاف به زودی به سایر جنبه های زندگی سرایت می کند.
زن به حالت قهر, سردی را بر زندگی حکمفرما می کند و مردان با نگرش سیاه و سفید به انتقاد از همسر خود می نشینند. با مشاجره های داغ تمام مسائل را حل نشده باقی می گذارند.
بعد از شیدایی اوایل ازدواج و پس از آنکه عشق شدید در مردان فروکش می کند زن همچنان به عشق وابسته است. سالهاست که زنان در دوران تجرد خود تحت تاثیر نگرشی اجتماعی با این دید به ازدواج نگریسته اند که ازدواج به شما پاداشهای ارزشمندی می دهد.
دوست داشتن ,صمیمیت, رسیدگی به یکدیگر و امنیت عاطفی. پس در حالی که آنان همیشه همسرشان را مانند یک دوست صمیمی مورد حمایت قرار می دهند انتظار ندارند پس از چند صباحی به صورت کالایی تکراری در آیند که حتی گفتن کلمه ای محبت آمیز به آنان فراموش شود.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید