بزرگترين آرزوي والدين اين است که دختر و پسر خود را در لباس عروس و دامادي ببينند و آنها را با خوبي و خوشي و دعاي خير به خانه بخت بفرستند. جوانان نيز اميد و آرزو دارند که با ازدواج، اين پيوند مقدس آسماني، کانون گرم و پرمحبت براي خود تشکيل دهند و دعاي خير پدر و مادر و بزرگترها بدرقه راهشان باشد. اما گاهي اوقات والدين و يا حتي پدربزرگها و مادربزرگها، حق انتخاب را از جوانان سلب و آنان را مجبور به ازدواج با فرد مورد نظر خود ميکنند که اين مسئله باعث بروز مشکلاتي بين پدر و مادر و فرزندان ميگردد و حتي خوشبختي و سعادت زندگي آينده آنها را به مخاطره مياندازد.
«سوده»، يکي از دوستان جوانمان که دانشجوي سال دوم رشته علوم سياسي دانشگاه اصفهان ميباشد، با بخش «سنگ صبور» دختران بهار اين طور درد دل ميکند:
«پنج سال بيشتر نداشتم که پدرم را از دست دادم. در اين سالها مادرم به سختي و زحمت وسايل رفاه من و برادرم را تأمين کرده است. مادرم با خياطي در يک توليدي (به صورت دو شيفت) کاري کرد که من و برادرم هيچ وقت کمبود پدرمان را احساس نکنيم و از نظر مادي هيچ چيز از دوستانمان کم نداشته باشيم. الان من به لطف خدا و کمکهاي دلسوزانه مادرم دانشجوي سال دوم هستم. اخيرا يکي از همکلاسيهايم که فرزند شهيد ميباشد و فرد کاملاً محجوب و متين و باايماني است، توسط مادرش از من خواستگاري کرده است. مادرم جهت احترام و مشورت، موضوع را با پدربزرگم (پدر پدرم) در ميان گذاشته است. اما پدربزرگم که در اين چند سال چندان احوالي از ما نميپرسيد و از اوضاع و امور مادي خانه ما و سختيهايي که مادرم متحمل شده است، خبري نداشت؛ به شدت با اين قضيه مخالفت کرده و گفته که من را براي پسرعمويم در نظر دارد و به خاطر همين، پدربزرگم، عمويم را فورا از کرج براي خواستگاري به خانه ما فرستاده است. من هيچ امتياز مثبتي در پسرعمويم نميبينم. يک فرد کاملاً بيمسئوليت و بياراده که تمام دلخوشياش به دارايي و ثروت پدرش ميباشد. الان من ماندهام که چه کار بکنم. مادرم مرا در انتخاب آزاد گذاشته ولي پدربزرگم ميگويد که ازدواج مرا با فرد ديگري غير از پسرعمويت تأييد نميکنم.»
اسلام ازدواج را پيوندي مقدس و آسماني براي جوانان ميداند، اما اين مسئله را نيز در نظر دارد که در ازدواج نبايد طرفين را مجبور به اين امر مهم کرد چرا که از ديدگاه اسلام و معصومين(ع) ما توافق، شرط اساسي ازدواج است.
امام صادق(ع) به مردي که اظهار داشت کسي را براي ازدواج در نظر گرفته و پدر و مادرش شخص ديگري را براي او در نظر دارند، فرمود: «تزوّج التي هَوَيْتَ و اترکِ الّتي هوي ابواک؛ با آن کسي که خودت دوست ميداري ازدواج کن و آن کس را که پدر و مادرت خواستهاند رها کن.» (مکارمالاخلاق طبرسي)
اما طبق قانون، دختري که به سن بلوغ ميرسد و ميخواهد ازدواج کند، بايد اجازه پدر يا جد پدري (پدرِ پدر) را کسب کند، ولي در صورتي که پدر يا جد پدري با اين قضيه مخالفت کردند، چه بايد کرد؟ متأسفانه اکثر دختران در برخورد با اين مسئله فکر ميکنند که ديگر دنيا به آخر رسيده و همه چيز براي آنها تمام شده است. حتي گاهي فکر خودکشي، فرار از خانه و يا قهر و ستيز با والدين را در سر ميپرورانند. بعضي از آنها هم سعي ميکنند با برخوردهاي غير منطقي و تند و فيزيکي مسئله را فيصله بدهند.
در اين موارد بهترين راه اين ميباشد که، جوانان سعي کنند ابتدا با ايجاد رابطهاي دوستانه و محبتآميز بين خود و والدين، علت اصلي مخالفت آنها را با فرد مورد نظرشان جويا شوند و سپس هدف خود و علت انتخاب فرد مورد نظر را براي والدين بازگو نمايند و از آنها صلاحديد و مشورت بخواهند. اگر به تنهايي در اين زمينه موفق نشدند از بزرگترها و افراد بانفوذ فاميل کمک بگيرند. نهايتا اگر پدر و يا جد پدري لجاجت بيهوده و غير منطقي به خرج دادند، با توسل به قانون و دادگاه براي ازدواج خود اقدام نمايند.
طبق قانون، اگر پدر يا جد پدري زنده باشند ولي بيدليل يا با دلايل نامعقول نسبت به ازدواج دختر با پسر مورد نظر وي مخالفت کنند، دختر ميتواند با معرفي خواستگارش و اثبات اينکه علت مخالفت پدر و يا جد پدري ناموجه ميباشد؛ با بيان شرايط و موقعيت فرد مورد نظر و مهريه تعيين شده از دادگاه خانواده، اجازه ازدواج کسب کند.
اين مسئله در موردي هم که پدر يا جد پدري زنده باشند ولي از مکان حضور آنها اطلاعي در دست نباشد و يا دريافت اجازه در موقع ازدواج دختر ممکن نباشد، نيز حاکم است.
به هر حال مصلحت قانون ما و دين اسلام با استقلال حقوقي دختر بالغه رشيده و قايل شدن شخصيت بيشتري براي او، سازگارتر است. مثلاً در جايي که پدر يا جد پدري بيجهت با ازدواج دختر مخالفت کند، شرط اجازه او ساقط ميشود؛ اما اگر علت مخالفت آنها فساد و بيبند و باري، بيکاري، اعتياد مرد و يا امثال آن باشد دادگاه اين علتها را موجه تشخيص ميدهد که اين امر نيز به مصلحت دختر و سعادت و خوشبختي آينده وي ختم ميشود.
از طرفي اصل ولايت پدر و جد پدري در امر ازدواج دختران به اين لحاظ ميباشد که دختران پشتوانهاي محکم و قابل اعتماد داشته باشند. دختران جوان بايد به والدين خويش حق بدهند که نگران آينده و زندگي آنها باشند. در جامعه ما تجربه و اطلاعات دختران اغلب از پسران کمتر است و از اينرو ممکن است دختران جوان و بيتجربه فريب ظاهر متين و موقّر افراد را خورده و دستخوش هوسبازي مردان ناپاک بشوند و يا بدون انديشه کافي و بررسي، بر خلاف مصلحت خود اقدام به ازدواجي نامناسب بکنند. لذا قانونگذار به حمايت آنها شتافته و اجازه پدر يا جد پدري را در مورد نکاح دختري که براي بار اول ازدواج ميکند، لازم شمرده است.
با توجه به اين موارد در مورد خواهر خوبمان «سوده» نيز ميتوان گفت اگر چه قانون اين راه را براي دختري که در امر ازدواج با مخالفت پدر يا جد پدري روبهرو است، پيشبيني کرده، اما فرهنگ جامعه سنتي و اسلامي ما چندان ظرفيت پذيرش اين گونه مسائل را ندارد. از طرفي در شأن و شايستگي شما نميباشد که رو در روي جد پدري بايستيد و احترام که حق طبيعي ايشان ميباشد را در پناه و توسل به الفاظ قانون به باد فراموشي بسپاريد. پس توصيه ميشود که شما خواهر خوب به اتفاق مادرتان نزد پدربزرگتان برويد و از باب احترام و مشورتخواهي نظرشان را شخصا جويا شويد. خصوصيات مثبت فرد مورد نظر را براي وي بازگو کنيد و از او در مورد خصوصيات مثبت يک انتخاب بپرسيد. از او راهنمايي بخواهيد و ابراز داريد که در آغاز اين راه نيازمند محبت و دعاي خير ايشان ميباشيد و ... مسلما برخوردي چنين شايسته و متين پدربزرگ شما را براي رضايت به امر ازدواج متقاعد خواهد ساخت. ان شاءاللّه. البته اگر ايشان رضايت به ازدواج با فرد مورد نظرتان را ندهد و شما نيز نخواهيد بر اساس اجازه دادگاه اقدام کنيد، ولي به هيچ وجه مجبور نيستيد فرد مورد نظر ايشان را (در اينجا پسرعمويتان) بپذيريد و طبعا اگر فرد مورد نظر پدربزرگتان، از نظر شما شايسته نباشد و يا به او علاقهاي نداشته باشيد آن را نخواهيد پذيرفت و کسي نيز نميتواند شما را مجبور به پذيرش کند.
به اميد يک زندگي شيرين و سرشار از موفقيت براي شما و همه جوانان عزيز.
پديدآورنده:زهره دهخدا،
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید