چه کنيم تا فضاي خانه ديني شود؟
گاهي شنيده شده که برخي افراد مي گويند: دلم مي خواهد ديگر دروغ نگويم يا فلان رفتار را تکرار نکنم اما نمي شود!
راستي چرا نمي شود؟
در پاسخ به اين دل خواستن ها که به ظاهر آرزويي، دست نيافتني بيش نيست بايد گفت: جاي دل خواستن و آرزوهاي بي پشتوانه را با خواستن و پشتکار و جديت بايد عوض کرد.اين اولين گامي است که انسان بايد بردارد.
خواستن، يعني بخواهيم تا فضاي خانه ديني شود ، اگر اين ضرورت احساس شد حتماً به دنبال ساز و کار آن خواهيم رفت، مقدمات آن را فراهم کرده، تا فضاي ديني در خانه حکمفرما شود.
اما در گامهاي بعدي بايد چه کرد که خانه ما سايه ساري از معنويت و دين داشته باشد ؟
خواستن، يعني بخواهيم تا فضاي خانه ديني شود ، اگر اين ضرورت احساس شد حتماً به دنبال ساز و کار آن خواهيم رفت.
گام بعدي : دين باوري
علت اصلي دين گريزي در خانواده ها را مي توان در فقدان دين باوري جستجو کرد، محتواي ديني ذهن ما بيشتر آگاهي ها و دانستني هايي است که چه بسا، بسياري از امثال ما حقيقت آن را باور نداريم، صرفاً داده هايي است که خلوتي از ذهن ما را به خود مشغول کرده است، بنابراين نمي توانيم فضاي خانه را بر روي آنچه به آن باور نداريم استوار سازيم، پس گام اول باور است. بدانيم که دين متکفل سعادت دنيا و آخرت ماست و آموزه هاي آن تنها راه نجات بخش و دسترسي به حيات طيبة است و آنگاه که خود به مرتبه يقين و باور رسيديم ، گرچه، يقين و باور ما، در درجات داني و پايين آن باشد.
رابطه صميمي بين پدر و مادر ، براي ايجاد فضاي معنوي در خانه ، بسيار مفيد و موثر است و چنانچه جريان انتقال باورهاي ديني بر پايه عطوفت و مهرباني استوار شود تا اهل خانه با درک خوشايندي از دانش و آگاهي ديني، آنها را در وجود خود به باور تبديل نمايند.
و سپس بايد بدانيم که اين باور را چگونه به اهل خانه انتقال دهيم، چرا که رفتارهاي ديني در بستر باورهاي ديني شکل مي گيرد. اولياء خانه ، يعني پدران و مادران، بايد بکوشند تا باورهاي ديني را پرورانده ، ميانه و معتدل و والا عرضه نمايند تا اهل خانه زودتر پذيراي آن باشند.
خصوصياتي که ذکر شد بيانگر مفاهيمي است که چنانچه همراه باور ديني نباشد، موجب کندي جريان فضاسازي ديني در بستر خانه خواهد بود، مثلاً باور ديني پرورده شده ، يعني اينکه باور را بايد مطابق ظرفيت اهل خانه القاء نمود که القاء ممکن است ، دفعي صورت گرفته و يا براي آن زمان بيشتري نياز باشد، که بايد به تدريج صورت پذيرد، طبيعتاً بسياري از مفاهيم ديني قابل طرح براي بسياري از افراد نيست! چرا که ناباوري و وازدگي ايجاد کرده و ممکن است القاء يکباره آن، عدم پذيرش قاطع ، از سوي اهل خانه را به همراه داشته باشد.
اولياء خانه ، يعني پدران و مادران، بايد بکوشند تا باورهاي ديني را پرورانده ، ميانه و معتدل و والا عرضه نمايند تا اهل خانه زودتر پذيراي آن باشند.
خصوصيت دومي که باور ديني بايد همراه خود داشته باشد اين است که ميانه و متعادل بوده و با عرضه معتدلي صورت گيرد، بنابراين بايد سعي شود باورهاي ديني با ابزار قهرآميز همراه نباشد و نبايد از خشونت براي القاء آن استفاده شود و برعکس القاء باورهاي ديني بايد همراه با عطوفت و مهرباني بوده و با رابطه اي صميمي بين پدران و ماردان و اهل خانه همراه باشد.
رابطه صميمي بين پدر و مادر ، براي ايجاد فضاي معنوي در خانه ، بسيار مفيد و موثر است و چنانچه جريان انتقال باورهاي ديني بر پايه عطوفت و مهرباني استوار شود تا اهل خانه با درک خوشايندي از دانش و آگاهي ديني، آنها را در وجود خود به باور تبديل نمايند، شتاب ديني شدن محيط خانه، بيشتر خواهد شد و اکنون بسياري از معضلاتي که در خانواده ها ملاحظه مي شود حاکي از عدم توازن باورهاي ديني و دانستني هاي آن در انتقال و القاء آن است و نتيجه آن حجاب سفت و سخت مادر و بي تفاوتي دختر در حفظ حجاب است يعني مادر نتوانسته اين باور ديني را به دختر خويش انتقال دهد.
محور سومي که بدان اشاره شد بحث والايي باورهاي ديني است، طبيعتاً همه باورهاي ديني مي تواند والا و متعالي باشند، اما بحث آن است که بتوانيم به اهل خانه القاء نمائيم که دين اسلام بهترين آئين براي سعادت دنيوي و اخروي بشر است و به عبارت بهتر مبلغ اين آيه شريفه باشيم که "الاسلام يعلو و لايعلي عليه" يعني برترين دين؛ اسلام است.
نتيجه گيري
بنابرآنچه گذشت ، اين نتيجه حاصل مي آيد که اهل خانه چنانچه فاقد باور ريشه دار باشند، پشتوانه اي از انگيزه و عشق را همراه خود ندارند و رخدادهاي روز واپسين نيز او را نگران نمي کند تا به اداي تکليف بپردازد پس اهتمامي نسبت به امور ديني از خود نشان نمي دهد جالب است که براي تلطيف خاطر شما به روايتي اشاره نمايم ، اميرمومنان عليه السلام در نهج البلاغه در تقسيم عبادت و پرستش عابدان چنين فرموده است: "ان قوماً عبدوالله رغبة فتلک عباده التجار و ان قوماً عبدوالله رهبة فتلک عباده العبيد و ان قوماً عبدوالله شکراً فتلک عبادة الاحرار" ترجمه اين کلام درر بار چنين است: جماعتي هستند که خدا را بخاطر بدست آوردن نعمت هاي فراوان در دنيا و نيل به بهشت، پرستش مي کنند آن گونه پرستش، پرستش بازرگانان است.
گروهي ديگر خدا را از روي ترس مي پرستند از ترس جهنم و يا خوف عذابهاي دنيوي، آن گونه پرستش، پرستش بندگان است.
اما عده اي خدا را از روي سپاسگزاري مي پرستند، پرستش آنان ، پرستش آزادگان است.
دو هدف را در طرح اين حديث، دنبال مي کنيم هدف اول آنکه معلوم مي شود باور و يقين داراي مراتب بوده و به گونه هاي مختلف نقش مي گيرد يعني باور شدت و ضعف داشته و ممکن است با عوامل مختلفي ايجاد گردد، بنابراين يقيني که اميرمومنان دارد از همه يقين ها بالاتر است حتي از عبادت احرار، چرا که مي فرمايد چنانچه مرا به آتش عذابت گرفتار سازي «صبرت علي عذابک» بر شکنجه ات شکيبايم، ليکن کيف اصبر علي فراقک؟ چگونه مي توانم بر هجرانت شکيبا باشم، شايد بتوان اين عبادت را عبادت الاحباب نامگذاري کرد.
مطلب دومي که در طرح اين روايت لازم است ياد شود بحث مطلوبيت عبادت و باور هر سه گروه است اما عبادت عده اي برتر از عبادت دو گروه ديگر است، يعني در حقيقت ، مقام عبوديت و پرستش، مقامي است که هر کس را ياراي رسيدن به آن نيست. و چنانچه حقايق هستي و وجود عالم غيب ، برزخ و قيامت و تاثير اراده خدا در حدوث و بقاء عالم، باور بندگان شود، بندگان از بندگي سرنمي تابند و عشق و نشاط بر وجودشان مستولي شده و اينچنين خانواده اي دين محور، مهربان و باشور برپا مي شود.
پس باورها را بايد که ساخت و ساخته ها را بايد تقويت نمود.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید