آنها که نام سوسنگرد را مي شنوند چه مي دانند که تو چه بودي و چه کردي؟ آنها که در نقشه خوزستان و در کنار مرز در جستجوي منطقه دشت آزادگان هستند، چگونه مي توانند تصور کنند که روزي مرداني از جنس کوه، در اين ديار، با دستان خالي، در مقابل دشمني ايستادند و او را تا پشت مرزهاي مردانگي ايران بزرگ راندند که، به نمايندگي از دنياي ظلم ستم و با کمک 36 کشورآمده بود تا در چند روز نام کهن و با قدمت 7000ساله ي ايران را از نقشه ي جغرافياي زمين و زمان محو کند.
فياي زمين و زمان محو کند.
به راستي پس از سال ها چگونه مي توان صلابت تو را در برابر تهمت هاي گروهک هاي معاند و مسلح ترسيم کرد؟ چگونه مي توان از همت شبانه روزي ات در رساندن پيام هاي حضرت امام (ره) در اوج روزهاي قيام و خون، در سال هاي 1357 - 1356 حکايت کرد؟ چگونه مي توان عشق تو را به مردم مسلمان و محروم سوسنگرد توصيف کرد؟ همان مردمي که سال ها با پرورش جوانان آنها در مسجد و مدرسه، به سوي حق و رستگاري راهنماييشان کردي.
تو که تقوا سر لوحه اعمالت بود و اخلاص چشمه اي که از آن سيراب مي شدي. رهايي از دنيا خواهي در زندگيت آشکار بود و آن را دستاويز محکمي براي عبوراز کژي ها و پليدي ها مي دانستي .
اعتقادت اين بود: " حب الدنيا رأس کل خطيئه "
با اولين شليک گلوله دشمن متجاوز، با لباس سبز سپاه بر خواستي . فرماندهي پاسداران سبز پوش سوسنگرد با تو بود، آنان که محبت و مهر تو را در دل داشتند با تو پيمان بستند و تا آخرين لحظه دست از دفاع بر نداشتند.
پيمان تو استقامت را به آنها مي آموخت و رشادت تو بي باکي را در پيش چشمانشان به تصوير مي کشيد. سردار شجاعت ها، کدام شبيخون به دشمن بود که تو پيش گام آن نبودي . کدام شب را مي توان نام برد که تو در ظلمت آن، مطمئن و چابک به سنگرهاي دشمن نفوذ نکردي و متجاوزان را به هلاکت نرساندي؟
وقتي که از رزم باز مي گشتي وضو مي ساختي و به نماز مي پرداختي، قنوت هاي سر شاراز اشک و سجده هاي لبريز از استغاثه ات ديدني بود.
سردار گمنام، از نخستين روز تجاوزدشمن ساعتي آرامش نداشتي و لحظه اي از پا ننشستي، چه بسا هفته ها که مادر صبورت تو را نديد، با شوق به سپاه مي آمد و پاسخ مي شنيد که حبيب در جبهه است و بي تاب تر از هميشه به خانه بر مي گشت.
وقتي طوفان تجاوز وزيد و متجاوزين، سرزمين پاک ايران و نخلستان هاي شاداب خوزستان را با گام هاي خود لگد کردند، شمال سوسنگرد به تصرف دشمن در آمد و در بخش شرقي، پل زدند و به سوي جاده اهواز در حرکت کردند، تو لحظه اي آرام نبودي. به قلب دشمن زدي و در محاصره افتادي .
خدايا زندگي در اين دنيا را نمي خواهم، چون امام علي (ع) آن را سه طلاقه کرد، پس من که شيعه او هستم چگونه آرزوي ماندن و زندگي کردن در اين دنيا را داشته باشم.
خدايا توفيق شهادت را نصيبم کن...
همسرت هم به اسارت در آمد، از همه سو گلوله مي باريد و تنها قامت استوار تو بود که زخم ها را به خود مي خريد، با بدني پر از جراحت به زمين افتادي. عوامل مزدور يعني ستون پنجم تو را به عنوان فرمانده سپاه منطقه معرفي کردند و پاسدار بودنت رعب و وحشت را بر سربازان دشمن حاکم کرد، کم کم و با احتياط به سمت تو آمدند و دستگيرت کردند.
پاسدار خميني بودنت موجب شد تا با وجود بدن مجروح که خون فراواني از آن رفته بود، تو را آزار و اذيت کنند اما کلام تو در پاسخ به پرسش هاي آنان که اطلاعات جبهه را از تو مي خواستند زمزمه آيات روح بخش کلام حق بود. پس از چند ساعت با آمبولانس از رودخانه هوفل عبورت دادند و تمام آن شب را در نزديکي کوه هاي الله اکبر به سر بردي، با فشار و شکنجه مي خواستند به رهبرت توهين کني اما مقاومت و استقامت تو آنها را به خشم واداشت و آنان آزار و اذيت را دو چندان کردند؛ نه تنها زخم هايت را پانسمان نکردند بلکه جرعه آبي هم به تو ننوشاندند. تو راضي بودي، چرا که پيرو امامي بودي که در غربت عاشورا با کام تشنه سر از بدنش جدا کردند.
اسرايي که در آن محل بودند از مقاومت تو حيرت زده شدند، آن شب با بدني خونين نماز گذاردي، نمازي چون عبادت مولايت امام حسين (ع )، در قتلگاه با زمزمه " الهي رضا برضائک تسليما لامرک لا معبود سواک يا غياث المستغيثين " صبح که فرا رسيد مجروح و عطشناک و در حالي که بي هوش بودي با آمبولانس به شهر العماره منتقل شدي و از آن ساعت به بعد، از مهر ماه 1359 خبري از تو نشد...
يک سال بعد همسرت آزاد شد اما تو پرستويي بودي که بر نگشتي و عاشقي بودي که سفري بي بازگشت رفتي...
ما مانده اييم و وصيت نامه ات؛ هر بار که آن را مي خوانيم مطلب تازه اي ياد مي گيريم, تو گفته اي که:
خدايا زندگي در اين دنيا را نمي خواهم، چون امام علي (ع) آن را سه طلاقه کرد، پس من که شيعه او هستم چگونه آرزوي ماندن و زندگي کردن در اين دنيا را داشته باشم.
خدايا توفيق شهادت را نصيبم کن...
هر چه تلاش کرديم نتوانستيم تصويري از اين شهيد پيدا کنيم.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید