بازخواني وصيتنامه مداح اهلبيت(ع)، شهيد رحيم جباري
هم حضرت امام(ره) و هم مقام معظم رهبري بارها تأکيد کردهاند که وصيتنامههاي شهدا را بخوانيد. بهراستي چه سري در اين جملهها نهفته است؟... آنچه در پي ميخوانيد متن کامل وصيتنامه يک شهيد است که فرازهاي عجيب و تکاندهندهاي دارد. شما را دعوت ميکنيم به خواندن آن...
اعوذ بالله من الشيطانالرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
و قل رب انزلني منزلا مبارکا و انت خير المنزلين. مومنون/29
و بگو پرودگارا! مرا به منزل مبارک و جايگاه خير و برکت خود فرود آر که تو بهترين فرودآورندگاني.
الحمدالله الذي بابه مفتوح للطالبين و رحمه واسع للعالمين و مغفره شفاء للمذنبين.
اللهم الجعل غناي في نفسي واليقين في قلبي، والاخلاص في عملي
اللهم الجعل من الذين هديناه في سبيلک و وفقناهم به معرفتک، اللهم جعلني من الذين کسبوا نفسنا مطمئنه منک لک.
هر که حرفي زکتاب دل ما گوش کند
هرچه از هر که شنيدست فراموش کند
تا ابد از دو جهان بيخبر افتد مدهوش
هر که يک جرعه مي از ساغر ما نوش کند
الهي! راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر.
خدايا! اينک بندهاي تنها ار قعر ذلتها و سياهي ظلمتها و انبوه غربتها با تو سخن ميگويد.
خدايا! اکنون گنهکاري دروازه قلبش را به رويت باز ميکند و مشت چرکين و خروارها رسوايي را به اميدي بر تو ارزاني مي دارد.
بارالها! حال روسياهي از اندرون گرداب معصيت فرياد بلندي سازد و از اعماق زشتيها و پليديها به تو مسئلت مينمايد.
اي خدا! تو شاهدي که فراواني گناهانم و کثرت عصيانم و شدت طغيانم مرا چنان شرمنده ساخته که خويش را شايسته آن نميبينم که با تو سخن بگويم.
پروردگارا! تو خود گواهي که شرمسارم و پس از اين همه گناه، دوباره در خانهات را به صدا درآورم.
خدايا! از همه چيز و همه کس شرمندهتر منم.
خدايا! از آفتاب، از ماه، از ستارگان، از انس و جن و حتي از شيطان شرمندهترم که همه در کار خود استوارند و به آنچه که برايش آفريده شدهاند عمل ميکنند، ولي اين سستعهد چه ناپايدار است، چه پيمانها که با تو بستم و شکستم.
خدايا! شرمسارم، تو دستم بگير. خدايا! شيطان در تمام اعماق وجودم رخنه کرده و مرا از ياد تو بازداشته است.
خدايا! گاه در درياي گناهانم مينگرم؛ خويش را شقيترين مييابم و از خودم مأيوس ميشوم، آخر خدايا! کدام نماز را از اين غافل ميپذيري که دل به سوي کعبه داشتن چه سودي بخشد آن کس را که دل به سوي خداوند کعبه ندارد؟ و کدام دعا را از محجوب نفس اجابت ميکني؟ چه عذابي از حجاب سختتر؟
گفتم که روي خوبت از من چرا نهان است
گفتا تو خود حجابي ورنه رخم عيان است
خدايا! به حق خودت از جهنم حجابم برهان، وليکن خدايا! خدايا! اقيانوس بيکران رحمت تو مرا از نگاه به گناهانم باز ميدارد، به قول مولا علي(ع)، آن غريب ديار عشق که چه زيبا در مناجات شعبانيه ميفرمايد:«الهي! ان اخذتني بجرمي اخذتک بعفوک ان اخذتني بذنوبي اخذتک بمغفرتک»
خدايا! اگر مرا به گناهان و جرمهايم مؤاخذه کني تو را مؤاخذه ميکنم به عفو و مغفرتت. من نيز خدايا! تو را به عفو و کرمت ميگيرم. به حق خودت مرا از خود مران.
خدايا! افسوس که اين چند روز به معرفت تو نگذشت و عشق تو در دل جاي نگرفت، اما به هر حال اميدوارم که تا آخر از در زدن خانه تو خسته نشوم و اين خسران را به خواندن بر رحمانيتت جبران کنم.
فرياد خواهم زد: خدايا! من اولين بنده تو نيستم که عفو کني و چه بسيار گناهکاراني را که بخشودهاي.
خدايا! چه کنم که فقيرم و تو غني؟ از درگاهت کم نميشود اگر مرا لايق عفو و رحمت بگرداني. اي عزيز! اين بار گناه را به کجا بکشم و اين کوس رسوايي را بر کجا بزنم و اين قصه، که غصه را با که گويم که من يک وجود حقير و کثيف بودم. وجودم حضور گناه بود و هويتم، هويت عصيان، شيطان مرا به پستي کشانده بود و در حضور تو معصيتها ميکردم، ولي، ولي هر چه از تو ميرسيد، محبت و لطف و کرامت بود و دريافتن اين بنده از تو محبت بود و از من روي برگرداندن، از تو کرامت بود و از بندهات طغيان و چموشي.
اي خالق من! اي اقيانوس بيکران عفو و کرم! تو در اوج بزرگي و عظمت ملکوتيت به ضيافتها خوانديم و من در حضيض ذلت به تو دشمني کردم. آري، گويي اين جمله دعاي افتتاح، شرح احوال من است که: خدايا! تو دعوتم ميکني و من روي برميگردانم و تو محبتم ميورزي و من دشمني ميکنم.
خدايا! از آن لحظه که تو را شناختم عاشقت شدم و از هنگامي که طعم محبت را چشيدم ديوانهات، الهي وقتي که رحمتت را عيان ديدم، شيفتهات گشتم
اي مهربان! اي عطوف! وجود حقيرم تحمل اين همه خوبي و بزرگي تو را ندارد. تو چقدر خوبي که مرا در عين کوچکي و پستي که به تو پشت کرده بودم، فراموش نساختي و در بلنداي جبروتيات به انتظار اين آلودهدامان نشستي.
اي معبود من! اگر در آن حال، مشيت و کروبيتات بر مرگ من قرار ميگرفت و ندا ميآمد که رخت ديار دگر بند و ملکالموت از در اتاقم وارد ميشد، آه خدايا! چه حالي بود مرا؟ اي خداي بخشنده! مرا به بزرگيات بپذير و به گناهانم منگر و به پشيماني قلبم نگاه کن.
معبود! اين بنده را از خويش مران. با او به فضل و رحمت خود رفتار کن که «تحملنا به عدلک» الهي! در اين چند صباح عمر، عملي خالص و پربار نمييابم، اکنون خود را غريقي يافتهام که اميدش به توست.
خدايا! تو مرا در دنيا کمکها نمودي، بارالها! در آخرت در وقت حساب پرونده اعمال، به کمک تو محتاجم، مرا در آن لحظات قهر مگير.
الهي! ما همه بيچارهايم و تنها تو چارهاي، ما همه هيچکارهايم و تنها تو کارهاي، اينک من بيچارهاي هستم بيپناه، با انبوهي از گناه، ولي با قلبي شکسته که با دعوت خودت ديگر بار به سوي درگاهت کشيده ميشوم که قل يا عبادي الذين اسرفوا علي أنفسهم لاتقنطوا من رحمه الله، ان الله يغفر الذنوب جميعا، إنه هو الغفور الرحيم، اي رسول ما، به آن بندگانم که بر نفس خودشان اسراف کردند بگو: هرگز از رحمت خدا نااميد مباشيد، البته خدا همه گناهان را خواهد بخشيد و او خدايي بسيار آمرزنده و مهربان است. «الزمر/53»
خدايا! از آن لحظه که تو را شناختم عاشقت شدم و از هنگامي که طعم محبت را چشيدم ديوانهات، الهي وقتي که رحمتت را عيان ديدم، شيفتهات گشتم. يا رب! اي که چشم اميدم تنها به درگاه توست، به خويش که ميپردازم جز پوچي و هيچي نمي يابم و به تو که ميرسم همه چيز را ميبينم.
اي همه چيز، اي بالاتر از همه چيز، اين هيچ را به لطف خودت پذيرا باش. مهربانا! رخصت وصل تو را ميطلبم که در دل سنگ، آتش افکندهاي و شرار عشق تو را طالبم تا خويش را در پاي آن بسوزانم و به سوي لقايت پروازها کنم.
خدايا! هرکه آسودگي ميخواهد من آتش عشق ميطلبم و هر که عقل ميطلبد من ديوانگي، ديوانه توام عزيز. ديوانهترم کن.
خدايا! هر که دوا ميخواهد، من آرزوي درد دارم. بگذار لذتها نصيب بندگان حقيرت شوند. هر که آرامش ميخواهد، من عاشق بيتابيام. خدايا! تو ميداني که تاکنون چند بار در دعاي کميل فرياد زدهايم: اللهم اجعل قلبي بحبک متيما. خدايا قلب مرا به حب و عشق خودت، بيتاب فرما.
اي مقلبالقلوب! عشقت مرا آواره بيابانهاي جنوب و غرب ساخته است و يادت آرام از کفم ربوده، محبتت آرامش از خاطرم برده، نامت قلبم را شيداي خود کرده،اي منورالنور! مرا در اين حالات مستدامدار. اي محولالحوال! در درونم غوغا بهپا کردهاي، وجودم را آتش زدهاي، دلم را بيقرار کردهاي، روحم را در طلب لقايت به پرواز کشاندهاي، اي قدوس! اين حالم را احسن ساز. اي مجيبالدعوات! هر لحظهاي به صد خيال به دنبالت ميگردم، هر دم به صد مسير به جستوجويت برميخيزم، هرشب به آرزوها به خواب ميروم و هر سحر به شوق وصالت به دعا مينشينم. اي مهربان! دعايم را مستجاب کن، خودت را به من بنما که من بيتو کالبدي بيش نيستم. اين حبيب قلوبالصادقين! به من صداقت در ايمان و اخلاص درعمل عنايت کن و ياد خودت را در قلبم شعلهور ساز تا اين لحظه لحظههاي زندگيام را با آن گلکاري کنم.
اي معطيالمسئلات! به من قدرت استقرار بر خويش و پيروزي بر هوي و هوس عنايت کن و متاع بيچيز و فريبنده دنيا که مرا از تو باز ميدارد را در ديدهام حقير ساز. اي منجي المهلکات! به آن اميد رخ بر خاک درگاهت ميسايم که رحمتي از رحمان بيانتهايت برغضب و قهارييت پيشي گيرد و از ظلمات پوچي و تنهايي به نور هدايت و نورانيت اجابت و حلاوت عبادت بکشاندم.
يا غياثالمستغيثين! به دادم برس، مرا از اضطرابها برهان که همانا دلها به ياد تو آرام ميگيرد. خدايا، خدايا! من عشق و شهادت را از تو ميخواهم. من وصال ميجويم. من بهدنبال توام خدايا! کجايي؟ مرا پيش خودت ببر.
دوري از مهر رخت اي مه تابان تا کي؟
ريزم از دست غمت، اشک چو باران تا کي؟
نرسد دست به دامان وصالت تا چند؟
آخر اي صبح اميد، اين شب هجران تا کي؟
خدايا! من شهادت ميخواهم، خدايا! من عاشق توام کلمات و آثارت که اينقدر شيرين و دلنشيناند پس خودت چگونهاي، اگر بهشت شيرين است بهشت آخرين چگونه است؟ اي خدا! خوشا آندم که در تو گمم، فاصلهها از ميان رفتهاند، گويي در آغوش توام، خدايا چقدر فرياد بزنم؟ مرا از اين قفس آزاد کن، من مال توام، مرا پيش خودت ببر.
و اما تو اي پدر بزرگوارم! ميدانم که خيلي مشتاق بودي تا پدر شهيد شوي و اين مطلب را در نگاههايت خوانده بودم و ميدانم که صبرت زياد است و در مقابل امتحانات الهي صبرخواهي کرد، پدر عزيزم! انشاءالله در روز محشر با مولا حسينابنعلي محشور شوي. در دوران زندگيم از من بديهاي فراوان ديدي، اميدوارم که حقير را عفو نماييد تا خدا هم از من راضي شود.
مادر! ما از تمام انبيا، محمد را و از تمام رهبران علي را و از تمام مجاهدان حسين را و از تمام قصهها قيام را و از تمام کتابها، قرآن را برگزيدهايم
در خط ولايت فقيه قدم برداريد و شکرگزار خدا باشيد و شما برادران عزيزم! شما را سفارش ميکنم به تقوي و دوري از گناه و فرمانبري از دستورات دين مبين اسلام که الحمدلله همگي به اين امر مقيد ميباشيد و اما شما خواهرانم! شما را سفارش ميکنم به صبر و حجاب و پيروي از فاطمهالزهرا(س) الگوي همه زنهاي جهان و بدانيد که بزرگترين زينت براي زن مسلمان، حجاب است، حجاب است، حجاب.
و اما تو اي مادر عزيزم! با تو سخنها دارم، مادر اي کاش بودي و ميديدي جبهه که خانه عشق يار است، چه جلالي دارد، مادر! نميداني چه شبهايي پرخاطرهاي اينجا داشتيم. مادر! بر بچهها مکاشفات پيش ميآمد. مادر! بچهها شبها بهدنبال مهدي ميگشتند. مادر! کاش ميبودي و ميديدي که يارانم چگونه چون لالههاي سرخ به خون آغشته ميشدند. مادر! کاش بودي و ميديدي پاکترين فرزندان اين مرز و بوم چگونه لبيگگويان به ملا علي ميشتابند.
مادر! کاش بودي و حکايت حماسهها را به چشم خويش شاهد ميگشتي. مادر! ميدانم که هرلحظه که جاي خالي مرا در کنار سفرهات ميبيني ياد خاطرات شيرين و گذرانده گذشته ميافتي.
مادر! ميدانم که هر وقت دوستان مرا در کوچه و محله ميبيني، بياختيار ياد من هستي. مادر! ميدانم که هر وقت در مجلس عروسي قرار ميگيري، احساس غمي به ژرفاي آسمان برقلبت سنگيني ميکند.
مادر! ميدانم هرشب که سرت را بر بالين ميگذاري ياد من ميکني. مادر! ميدانم بعضي از شبها خواب مرا ميبيني که مثل هميشه از جبهه آمدهام و مرا در آغوش ميگيري. مادر! ميدانم که گاه نيمههاي شب زمزمههاي نماز شبت با صداي گريه عاشقانهات در هم ميآميزد. ولي مادر زمان رفتن است و هنگام کوچ کردن.
باوجود اينکه ميدانم چه سختيها و مشقتها برايم کشيدهاي که نتوانستم جبران کنم ولي اميدوارم مرا ببخشي و شيرت را حلالم کني. آري مادر! بايد رفت، ارزش ما به رفتن است، مگر حسين و يارانش نرفتند؟ مگر ديگر ائمه اطهار نرفتند؟ و من به تو نميگويم که گريه مکن زيرا گريه بر شهيد شرکت در حماسه اوست و ميدانم که فرزندت را يک عمر تربيت کردهاي و دوست داشتي که دامادياش را شاهد باشي. ولي مادر، مگر تو کربلا نميخواهي، مگر تو هميشه در عزاي حسين اشک نميريختي؟ پس بگذار ما برويم.
مادر! تا دستهايمان را برحلقههاي ضريح امام حسين حلقه نکنيم و عقدههاي ديرينه سينهمان را بيرون نريزيم دست برنخواهيم داشت. آه چه لذتي دارد آن لحظه هقهق گريههايمان که فضا را پرخواهد ساخت. حسين جان ميداني به چه قيمتي به آنجا خواهيم رسيد. کمکمان فرما، کمک، آري.
مادر! ما از تمام انبيا، محمد را و از تمام رهبران علي را و از تمام مجاهدان حسين را و از تمام قصهها قيام را و از تمام کتابها، قرآن را برگزيدهايم.
حقير رحيم جباري 5/12/66
ولادت: 31/4/1347 قزوين
شهادت: 8/5/1367 کوشک
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید