نتايج پژوهش روانشناسي به نام باتسون نشان داده است که اغلب مردم مهرباني را يکي از مهمترين صفات انسانهاي خوب ميدانند. روانشناسان مهرباني را توجهکردن و ارزشدادن به ديگران و ياري دادن آنها بدون در نظرگرفتن منفعت شخصي تعريف کردهاند. زمينه عاطفي و احساسي مهرباني آن را از احترامگذاشتن به ديگران برحسب وظيفه متمايز ميكند. انتظار ميرود که اين حالتهاي عاطفي در موقعيتهايي که امکان مقابله به مثل يا منفعت شخصي وجود ندارد افزايش بيابد و به شکل رفتارهاي ياريگرانه بروز پيدا کند. باتسون عقيده دارد که مهرباني از ترکيب سه ويژگي همدردي، قضاوت اخلاقي و مسئوليت اجتماعي حاصل ميشود. در ادامه، شرح مختصري از اين ويژگيها ارائه ميشود.
همدردي: همدردي نوعي جهتگيري عاطفي معطوف به ديگران است که غالباً به صورت؛ توانايي تجربه موقعيت عاطفي فرد ديگر يا داشتن احساس ناراحتي از توجه به گرفتاري فرد ديگر تعريف ميشود. اگر شما با فرد ديگري همدردي کنيد، بدون توجه به سود و زيان شخصي، به او کمک خواهيد کرد. در غير اينصورت، تنها زماني به فرد موردنظر کمک ميکنيد که اين کار براي شما سودي داشته باشد و يا جلوي زياني را بگيرد.
استدلال اخلاقي: افرادي که به مرحله استدلال اخلاقي رسيدهاند در مورد هر موقعيت بر اساس ارزشها و هنجارهاي اخلاقي قضاوت ميکنند و از آنجايي که مهرباني يکي از اصول اخلاقي اوليه است، احتمال عمل مشفقانه آنها بيشتر از افراد ديگر است. بهعلاوه، همانطور که پيشتر ذکر شد، اين افراد بر اساس قواعد اخلاقي استدلال ميکنند و بنابراين، سود و زيانهاي شخصي در محاسبات آنها اهميت چنداني ندارد و اين امر نيز احتمال مهرباني با ديگران را افزايش ميدهد.
افرادي که منبع کنترل دروني دارند خود را مسئول وقايع و اتفاقاتي ميدانند که برايشان رخ ميدهد و به شانس اعتقادي ندارند. اين افراد از اعتمادبهنفس مطلوبي برخوردارند، اشتباهات خود را ميپذيرند و از آنها درس ميگيرند.
مسئوليت اجتماعي: يکي ديگر از صفات تشکيلدهنده مهرباني مسئوليت اجتماعي است. افرادي که مسئوليت اجتماعي بالايي دارند بر اين باورند که افراد بايد براي کمک به ديگران حداکثر تلاش خود را به کار ببرند. اين صفت بهويژه هنگام رخدادن پديده تماشاگري اهميت مييابد. پديده تماشاگري هنگامي روي ميدهد که اتفاق بدي براي شخصي رخ ميدهد، اما هيچکدام از افرادي که ناظر اين ماجرا هستند براي کمک پيشقدم نميشوند، زيرا با خود فکر ميکنند که حتماً شخص ديگري اين کار را انجام خواهد داد. البته عکس اين قضيه نيز مصداق دارد. يعني عمل مشفقانه و کمک به ديگران احتمال انجام گرفتن اين کار توسط اشخاص ديگري را که در آن محل حضور دارند افزايش ميدهد.
منبع کنترل دروني و مهرباني
افرادي که منبع کنترل دروني دارند خود را مسئول وقايع و اتفاقاتي ميدانند که برايشان رخ ميدهد و به شانس اعتقادي ندارند. اين افراد از اعتمادبهنفس مطلوبي برخوردارند، اشتباهات خود را ميپذيرند و از آنها درس ميگيرند. افراد داراي منبع کنترل دروني ميدانند که تنها از طريق عمل سنجيده و به موقع ميتوان مسائل را حل کرد؛ بنابراين، بدون فوت وقت به ياري نيازمندان ميشتابند و به آنها در حل مشکلاتشان ياري ميرسانند. زماني که با صرف وقت و انرژي به شخص ديگري کمک ميکنيم، خود ما بيش از هر فرد ديگري احساس رضايت و خشنودي ميکنيم. همچنين، برخورداري از اين صفت به ميزان زياد سبب از بينرفتن بعضي صفات منفي از جمله خودخواهي، تنگنظري و حسادت در فرد ميشود. از آنجايي که لازمه مهرباني نوعدوستي است، فرد مهربان نميتواند در عينحال خودخواه، تنگنظر و حسود باشد. بنابراين، با رشد بيشتر مهرباني در فرد، اين ويژگيهاي منفي در وي تضعيف ميشود.
شما احتمالاً از افرادي که به ميزان زيادي اين ويژگي را دارند اين قبيل جملهها را ميشنويد:
• ديگران هم به اندازه من مهمند.
• همه انسانها با هم برابرند.
• محبتکردن به ديگران باعث خوشحالي آنها ميشود.
• بخشيدن مهمتر از گرفتن است.
• مهربانيکردن در حق ديگران بهترين شيوه زندگي است.
• من مرکز دنيا نيستم، بلکه يک آدم معمولي هستم.
• کساني که رنج ميبرند به محبت نياز دارند.
• انسان بايد به همه مردم کمک کند، نه فقط به دوستان و آشنايان.
افرادي که به مرحله استدلال اخلاقي رسيدهاند در مورد هر موقعيت بر اساس ارزشها و هنجارهاي اخلاقي قضاوت ميکنند و از آنجايي که مهرباني يکي از اصول اخلاقي اوليه است، احتمال عمل مشفقانه آنها بيشتر از افراد ديگر است.
پژوهشهاي متعدد نشان دادهاند که افراد مهربان بيشتر به فعاليتهاي داوطلبانه ميپردازند و انجام دادن فعاليتهاي داوطلبانه و خيرخواهانه که يکي از پيامدهاي مهرباني است، سبب افزايش سلامت جسماني و رواني افراد ميشود. اين مطلب بهويژه در مورد افراد ميانسال و سالمند صادق است.
در کتاب ها آمده است که پيامبر اکرم (ص) در خانواده مهربان بود . نسبت به همسران خود هيچگونه خشونتي نمي کرد . بد زباني برخي از همسران خويش را تحمل مي کرد تا آنجا که ديگران از اينهمه تحمل رنج مي بردند .او با فرزندان و فرزندزادگان خود فوق العاده عطوفت و مهربان بود ؛ به آنها محبت مي کرد ؛ آنها را روي دامن خويش مي نشاند ؛ به دوش خويش سوار مي کرد ؛ آنها را مي بوسيد و اينها همه بر خلاف خلق وخوي رايج آن زمان بود. چنانچه مي فرمود:«من لا يرحم لايرحم»[1]کسي که مهرباني نکند رحمت خدا شامل حالش نمي شود .
پي نوشت:
1. الفقيه ، ج 4/ ص 272
سپيده دانايي - زهره قرباني
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید