اغلب مردم تقريباً به همان اندازه اي شاد هستند که انتظارش را دارند. در واقع آنچه که در زندگي براي ما رخ مي دهد آنقدر تعيين کننده شادي ما نيست، بلکه بيشتر نوع واکنش ما نسبت به آن رخدادهاست که نقش تعيين کننده دارد.فردي که تازه کارش را از دست داده است ممکن است اين پيشامد را به فال نيک بگيرد. پيشامدي که مي تواند منجر به بروز موقعيتي تازه براي يک تجربه شغلي جديد، کشف قابليتهاي تازه و محک زدن استقلال او در محيط کار گردد. در شرايط مشابه ممکن است تصميم بگيرد که خود را از يک ساختمان بيست طبقه پايين بيندازد و مشکل را تمام کند. بنابراين در برابر يک موقعيت يکسان يکي ممکن است به وجد بيايد و ديگري اقدام به خودکشي کند. يکي بدبختي و فلاکت را مي بيند و ديگري موقعيتها و فرصتهاي تازه را.
شايد در اينجا مساله را کمي بيش از اندازه ساده فرض کرده باشيم اما به هر حال اين واقعيت به قوت خود باقيست که ما خود تصميم مي گيريم که در زندگي چگونه تحت تاثيرقرار بگيريم. حتي اغلب کساني که کنترل رواني خود را از دست مي دهند باز هم تصميم به اين امر مي گيرند در واقع اين افراد به خود مي گويند: مثل اينکه زندگي کمي بيش از اندازه براي من دشوار شده است شايد بهتر باشد براي مدتي کنترل ذهنم را از دست بدهم.
اما شاد بودن هميشه آسان نيست. شاد بودن مي تواند يکي از بزرگترين مبارزات ما در صحنه زندگي باشد و گاه مي تواند تمام پافشاري ها، انضباط فردي و تصميماتي را که براي خود فراهم آورده ايم مخدوش کند. معناي بلوغ، قبول مسئوليت شادي خويش و تمرکز بر داشته ها بجاي نداشته ها ست. از آن جايي که انسان افکار و انديشه هاي خود را بر مي گزيند الزاماً تعيين کننده ميزان شادي هاي خويش است. براي شاد بودن بايد بر افکار شاد تمرکز کنيم اما ما غالباً بر عکس عمل مي کنيم. اغلب تعريف ها و تمجيدها را ناشنيده مي گيريم اما حرفهاي ناخوشايند را مدتها در ذهن نگه کي داريم.
اگر اجازه بدهيد که يک تجربه يا يک حرف رکيک ذهن شما را به خود مشغول کند خود شما از عواقب آن رنج خواهيد برد. يادتان باشد که شما زير سلطه ذهن خود هستيد. آنها مانند آشغال جمع کن هايي هستند که هنوز توهيني را که بيست سال پيش به آنها شده است با خود حمل مي کنند.
اغلب مردم تعريف ها و تمجيدها را ظرف چند دقيقه فراموش مي کنند اما يک اهانت را سالها بخاطر مي سپارند
مثلاً مريم مي گويد: من هنوز يادم هست که در سال 1340 او چطور به من گفت که چاق و احمق هستم. احتمالاً مريم حتي تعريف و تمجيداتي را که ديروز از او شده است بخاطر نمي آورد اما هنوز سطل زباله 30 سال پيش را به اين طرف و آن طرف مي کشد. يک مطالعه که به تازگي انجام شده نشان مي دهد که انسان به راستي مي تواند کنترل اين احساس را در اختيار بگيرد و با انجام برخي اعمال خاص، شادي بيشتري را تجربه کند.
فردي مي گويد: يادم مي آيد بيست و پنج ساله بودم که يک روز صبح از خواب بيدار شدم و به خود گفتم: تا امروز به اندازه کافي گرفته و غمگين بوده اي، اگر تصميم داري که روزي در زندگي آدم واقعاً شادي بشوي چرا از همين حالا شروع نمي کني؟ تصميم گرفتم که آن روز بسيار شادتر از گذشته باشم و اين تصميم واقعاً کارساز شد. بعدها از آدمهاي شاد ديگر پرسيدم: شما چطور به اين شاديها رسيديد؟ در تمام موارد جوابهاي آنها دقيقاً بازتاب تجربه خود من بود. مي گفتند: ما به اندازه کافي بيچارگي و درد و رنج و تنهايي کشيده بوديم و تصميم گرفتيم که اين وضعيت را تغيير بدهيم.
مواظب باش خوشي دلتو نزنه
برخي از دانشمندان مي گويند که « احساس شادي» به ميزان زيادي تحت تاثير عوامل مختلف از جمله ژنتيک ، سلامت و ساير عواملي که بيشتر خارج از کنترل انسان است، ايجاد مي شود. دانشمندان دانشگاه کاليفرنيا، در اين زمينه مطالعه اي را انجام دادند. در اين مطالعات، تلاش براي افزايش شادي از طريق انواع مختلفي از تفکر مثبت ارزيابي شد و نشان داده شد که اين شيوه ها مي تواند به ميزان قابل توجهي شادي بيشتري در انسان بوجود بياورد . اين مطالعه نشان داد که رعايت پنج نکته مي تواند موجب افزايش شادي شود.
اولين مورد سپاسگزار بودن است. در اين مطالعه از برخي افراد خواسته شد تا به افرادي که به طريقي به آنها کمک کرده بودند، نامه سپاسگزاري بنويسند.اين مطالعه نشان داد که اين افراد بعد از نوشتن اين نامه گزارش دادند که هفته ها و حتي تا ماهها شادي پايدار داشته اند.نکته حيرت انگيزتر ديگر اين بود که براي ايجاد احساس شادي، ارسال نامه ضرورتي نداشت. در اين مطالعه ديده شد حتي زماني که اين افراد نامه هاي خود را پست نکردند، بازهم پس از نوشتن اين نامه ها ، احساس بهتري را گزارش دادند.
دومين مورد خوشبين بودن است . تفکر خوشبينانه اقدام ديگري است که به نظر مي رسد به شاد شدن کمک مي کند.
در اين مطالعه از افراد خواسته شد تا يک آينده مطلوب را تجسم کنند- براي مثال زندگي با يک شريک پشتيبان و دوست داشتني يا يافتن يک شغل رضايت بخش- و آن را توصيف کنند.اين افراد نيز پس از چند هفته که اين کار انجام دادند از احساس خوشي بيشتري خبر دادند.
سومين مورد شمارش موهبت ها است. در اين مطالعه از افراد خواسته شد تا هر هفته سه اتفاق خوبي را که براي آنها رخ داده ، يادداشت کنند. اين مطالعه نشان داد که پس از انجام اين کار احساس شادي بيشتري در اين افراد پديدار شد.به نظر مي رسد که تمرکز بر روي اتفاقات مثبت به افراد کمک مي کند تا دلايلي براي شاد بودن را بياد آورند.
چهارمين مورد شناسايي بزرگترين نيروها در وجود خود و استفاده از نيروها در راههاي جديد است. براي مثال افرادي که مي گويند از حس خوب شوخ طبعي برخوردارند مي توانند براي رفع فضاي سنگين نشست هاي کاري و يا خوشحال کردن دوستان غمگين، لطيفه تعريف کنند، به نظر مي رسد اين کار نيز مي تواند شادي بخش باشد؛ و سرانجام لطف و مهرباني کردن به ديگران است به نظر مي رسد که کمک کردن به ديگران در واقع به خود انسان کمک مي کند.افرادي که وقت و سرمايه خود را در اختيار موسسه هاي خيريه قرار مي دهند و يا با از خود گذشتگي و ايثار به نيازمندان کمک مي کنند، شادي و نشاط بيشتري پيدا مي کنند.
لازمه شاد زيستن، جستجوي زيباييها و خوبيهاست. يکي زيبايي منظره را مي بيند، ديگري کثيفي پنجره را. اين شما هستيد که انتخاب مي کنيد چه چيز را ببينيد و به چه چيز بينديشيد. قلم و رنگ در اختيار شماست. بهشت را نقاشي کنيد و بعد، وارد آن شويد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید