1. مردمداري و فروتني: در قرآن ، در آيات بسياري بر فروتني و پرهيز از هر گونه تکبّر در سخن گفتن،1 راه رفتن،2 نگاه کردن3 و... سفارش و تأکيد فراوان شده است تا جايي که قرآن، به پيامبر(ص) سفارش ميکند که: «پيروان مؤمنت را زير بال و پَر بگير»4 و از رسول خدا روايت شده است: «هر که براي خدا [در مقابل مردم] فروتني کند ، خداوند ، او را بالا ميبرد و به او ميگويد: سرفراز باش! خدا او را سرافراز ميکند. پس در چشم مردم، بزرگ است و در نظر خودش، کوچک...».5
2. پرهيز از غيبت، تهمت، عيبجويي، مسخره کردن و...: قرآن، همان گونه که مسلمانان را به فضايل اخلاقي دعوت ميکند ، از رذايل اخلاقي نيز پرهيز ميدهد و در آيات بسياري، آنها را از ارتکاب چنين اعمالي بر حذر ميدارد: «و غيبت يکديگر را نکنيد. آيا کسي از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟...»6 و «و کساني که مردان و زنان مؤمن را بي آن که جرمي مرتکب شده باشند ، ميآزارند ، حقّا که متحمّل بهتان و گناهي آشکار شدهاند»7 و «واي بر هر عيبجو و بدگوي ديگران!».8
دوستي و محبّت، بايد بر محور اعتقاد و ارزشهاي اسلامي شکل گيرد.
3. دوستي با خوبان، بر پايه ارزشهاي خوب: دوستي و محبّت، بايد بر محور اعتقاد و ارزشهاي اسلامي شکل گيرد. به تعبير قرآن، مسلمانان بايد در دوستيابيهاي خود، اصل «تولّا» يعني «دوستي با خدا و دوستان او» را همواره مدّ نظر داشته باشند: «اي کساني که ايمان آوردهايد، دشمنِ من و دشمنِ خودتان را دوستانِ خود مگيريد...؛ [چرا که] چنين افرادي، شايسته دوستي و محبّت نيستند».9
قرآن، به نقش تأثيرگذار دوستيها در زندگي دنيوي و اخروي انسان، توجّه ميدهد و به حال کساني که افراد گناهکار و مفسد را به دوستي گرفتهاند (در قيامت)، اشاره ميکند، آن جا که ميگويند: «اي واي بر من! کاش فلاني را دوست نميگرفتم»23 و يا «اي کاش فاصله ميان من و تو، فاصله بين مشرق و مغرب بود!».10
خداوند ، همچنين به پايداري و دوام دوستيهايي که بر اساس اعتقاد به خداوند و ارزشهاي اسلامي شکل گرفتهاند، اشاره ميکند و ميفرمايد: «در آن روز، حتّي دوستان ، دشمن يکديگرند ، مگر پرهيزگاران».11
زندگي
4 . احترام به پدر و مادر: يکي از موضوعاتي که در قرآن، بسيار به آن سفارش شده است، احترام گذاشتن فرزندان به پدر و مادر و دستگيري نمودن از آنها در ايام ناتواني و پيري است: «و پروردگارت مقرّر کرد که جز او را نپرستيد و به پدر و مادر [خود]، نيکي کنيد. هر گاه تا تو زندهاي، هر دو يا يکي از آنان به کهنسالي رسند، به آنان اُفّ مگو و آنان را به درشتي خطاب مکن و با آنان به اکرام سخن بگوي».12 خداوند، بويژه به نقش اساسي مادران در رشد و پرورش انسان اشاره ميکند و ميفرمايد: «و ما انسان را درباره پدر و مادرش سفارش کرديم. مادرش او را [در شکم خود در ايام بارداري] در حال ضعف، حمل کرد وسپس از دو سال، از شيرش بازگرفت و سفارش کرديم که مرا و پدر و مادرت را سپاس بگزار، که بازگشت [همه] به سوي من است».13
5. دوري از تعصّب و لجاجت: «به ياد آوريد هنگامي که کافران، در دلهاي خود ، تعصّب و لجاجت و خشم و نخوت جاهليت داشتند و [در مقابل،] خداوند ، آرامش را بر رسول خود و مؤمنان نازل فرمود و آنها را به حقيقت تقوا مُلزَم کرد...».14
قرآن، علّت اصلي انحراف مشرکان را تقليد کورکورانه و تعصّب (وابستگي شديد فکري و عملي) و لجاجت معرّفي کرده است؛ زيرا اين صفات موجب ميشوند که درهاي معرفت و آگاهي، به روي انسان، بسته شود و او حق و حقيقت را انکار کند. امام علي(ع)، لجاجت را عامل تباهي انديشه و فکر15و بدنام شدن انسان16و بذر همه بديها17 و بلاها و گرفتاريها دانستهاند.18 ايشان ميفرمايد: «مبادا بر مرکب لجاجتْ سوار شوي که سرکش و بيمحابا، تو را به سوي هلاکت و نابودي ميبرد!».19
داستايوفسکي، معتقد است: «اگر خدا نباشد، هر کاري مجاز است».
6.کسب رضايت خداوند ، والاترين ارزش زندگي: شهروندي در جامعه اسلامي، ريشه و رويکردي خدايي دارد، به طوري که هر شهروند، زندگي و عبادتش براي خداوند است و در راستاي تحقّق راه و رسم دين خداوند در سرزمين خداوند ، کوشش ميکند و مبدأ الهي و مقصد الهي دارد. از اين رو، والاترين ارزش در زندگي مسلمانان، اعتقاد به وجود خداي يکتايي است که زندگي و مرگ و پيروزي و شکست و... در دست اوست و بدون اين اعتقاد، زندگي آنها پوچ و فاقد هر گونه ارزش و معنايي است: «به راستي، نماز و حج و زندگي و مرگم، از آنِ خداوند پروردگار جهانيان است که شريک و همراهي ندارد».20
داستايوفسکي، معتقد است: «اگر خدا نباشد، هر کاري مجاز است». با اعتقاد به خداوند است که زندگي، رنگ الهي به خود ميگيرد و همه ارزشها، در راستاي خشنودي معشوق حقيقي، معنا مييابد و اگر چنين شد، انسان، ديگر به هيچ چيز و هيچ کس نيازمند نيست؛ چون که تنها خدا براي او کفايت ميکند: «... و کسي که بر خدا توکّل کند، او برايش کافي است...».21
پينوشتها:
1. ر.ک: سوره لقمان، ايه19.
2. ر.ک: سوره اسراء، ايه37.
3. ر.ک: سوره لقمان، ايه18.
4. سوره شعراء، ايه215.
5. ميزان الحکمة، ج11، ص5096.
6. سوره حجرات، ايه 12.
7. سوره احزاب، ايه58.
8. سوره هُمزة، ايه1.
9. سوره ممتحنه، ايه1.
10. سوره فرقان، ايه28.
11. سوره زخرف، ايه37ـ38.
12. سوره زخرف، ايه67.
13. سوره اسراء، ايه23.
14. سوره لقمان، ايه14.
15. سوره فتح، ايه26.
16. ر.ک: غُرر الحکم، ج1، ص269.
17. ر.ک: همان، ص101.
18. ر.ک: همان، ص98.
19. ر.ک: همان، ج4، ص85.
20. نهج البلاغة، نامه 31.
21. سوره انعام، ايه162ـ163.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید