متاسفانه برخی مسائل، مانع وصلت و ازدواج جوانان میگردد. البته، برخی موانع واقعی بوده و برخی تصنعی و خیالی می باشد. در این قسمت، به برخی موانع ازدواج، که در جامعه رایج است، میپردازیم تجملات و توقعات نابجا از مهمترین موانع ازدواج، تجمل گرایی و توقعات زیاد و دست و پا گیر است؛ پیشنهاد مهریههای سنگین، توقع جهاز كامل و مفصل توقع برگزاری مراسم سنگین عقد و عروسی با جمعیت زیاد، توقع مسكن مستقل، انتظار شغل پردرآمد، و دهها خواسته ای که در خوشبختی و زندگی جوانان نقش ندارد، می تواند موانع ازدواج باشند.
از نگاه دین، هرکس باید به مقدار توانایی اش اقدام کند: آن کس که توانایی دارد، به اندازه توانش و آن کس که تنگدست است به اندازهی وسعش » (بقره ، ۲۳۶) در تعبیر دیگری خدای تعالی فرمودند: «خداوند هیچ کس را جز به اندازه توانایی اش تکلیف نمی کند.» (بقره، ۲۸۶) این فرهنگ صحیح ازدواج است که حضرت شعیب (ع) در خصوص ازدواج موسی (ع) با دخترش، به او میگوید: « من نمی خواهم که بر تو سخت گیرم.» (قصص،27)
باید خانوادهها، دید امتیازگیری از یکدیگر را کنار بگذارند و با گذشت و تفاهم ، در ایجاد پیوند میان دختر و پسر تلاش نمایند. البته، متولیان فرهنگی نیز سهم زیادی در برطرف کردن این مانع بزرگ فرهنگی دارند.
فقرا ترس از فقر
خداوند متعال، تأمین زندگی عروس و داماد را وعده داده و ازدواج را وسیله وسعت و برکت زندگی قرار داده است و به همه سفارش می کند بدون توجه به فقر و نداری، شرایط ازدواج افراد مجرد را فراهم بیاورید و از فقر نترسید
پسران و دختران بی همسر و غلامان و کنیزان شایسته (ازدواج) خود را همسر دهید. اگر تنگدست باشند، خداوند از فضل خود بی نیازشان می گرداند و خداوند، گشایشگر داناست.» (نور، ۳۲)| البته خانواده ها، نسبت به موضوع « فقره دو دسته اند ا
دسته اول که واقعا فقیرند و درآمدی ندارند با درآمدشان از حداقل زندگی کمتر است در اینگونه موارد، اگر فرد تلاش خود را برای ازدواج نمود و خانوادهای به خاطر فقر او به ازدواجش راضی نشد، باید تا فرا رسیدن گشایش، از خود عفت و تقوا نشان دهد و صبر نماید که قرآن می فرماید: « و کسانی که (وسیلهی) ازدواج نمی یابند، پاکدامنی و عفت پیشه کنند، تا آن که خداوند از کرم خویش، آنان را بینیاز نماید. (نور، ۳۳)
البته حکومت اسلامی و افراد خیر جامعه، مسئول رسیدگی به چنین جوانانی هستند؛ چرا که قرآن می فرماید؛ ثروتمندان جامعه باید برای چنین اموری به پا خیزند؛ (نور، ۳۳)
قرآن کریم، همان گونه که دختران و پسران را سفارش به ترك نگاه حرام و حفظ دامن میکند: «قل للمؤمنين يغضوا من أبصارهم ويحفظوا فژوجه به مردان مومن بگو: چشمان خود را از نگاه به نامحرم) فروگیرند. (نور، ۳۰) وقل للمؤمنات يغضضن من أبصارهن و میل وجه... به زنان با ایمان بگو: از برخی نگاه ها چشم پوشی کنند و دامن های خود را حفظ نمایند... (نور، ۳۱) خانواده و جامعه را مسئول ازدواج افراد بی همسر میداند
یکی از کارهایی که می تواند پشتوانه کار و ازدواج جوانان قرار گیرد، هدایت بخشی از زکات در این امر مقدس است. در آیه ای که مصارف هشتگانه زكات مطرح شده است، عبارت في سبيل المها به کار رفته که معنای آن این است که زکات را می توان در راه خدا مصرف کرد و راه خدا در هر زمان می تواند مصداق و جلوبای داشته باشد. گاهی مصداق راه خدا، تامين امكانات ازدواج برای افراد بی همسر است و گاهی ایجاد شغل برای افراد بیکار، گاهی هم فراهم کردن زمینه برای تحصیل افراد متعهد. بنابراین تأمین نیازهای واقعی فرد و جامعه از هر نوع که باشد، مصداق الا في سبيل الله» | به حساب مي آيد.
پسران و دختران بیهمسر و غلامان و کنیزان شایسته (ازدواج) را همسر دهید.» (نور، ۳۲)
اقدام خیرین برای ازدواج افراد بیهمسر، میتواند در قالب کمکهای بلاعوض با وام قرض الحسنه با در اختیار گذاشتن مسکن باشد
متولیان حکومت نیز در این خصوص، مسؤولیت دارند. در روایات آمده است: «مردی را نزد حضرت علی طلا آوردند که استمناء می نمود. حضرت چنان به دستش زد که سرخ شد. سپس مخارج ازدواج او را از بیت المال پرداخت کرد. آن حضرت به دختر فقیری فرمود: سرپرست داری؟ او برادرانش را نشان داد، حضرت از برادرانش پرسید: حرف مرا در مورد خواهرتان می پذیرید؟ گفتند: بله. حضرت فرمود: خداوند و حاضرین را شاهد می گیرم که این زن را در برابر چهارصد درهم مهریه به این پسر تزویج نمودم و مهریه از مال من باشد."
دسته دوم ، کسانی هستند که گرفتار فقر نیستند؛ شرایط ازدواج را دارند و میتوانند با تدبیر و قناعت زندگی کنند؛ اما از ترس فقره ازدواج نمی کنند، زیرا تصور می کنند زندگی مجردی، وسیله ای برای رشد سرمایه و پس انداز دارایی است و با ازدواج ، سرمایه شان کم می شود. در حقیقت ، أين افراد نه از « فقره، بلکه از ترس فقر ازدواج نمی کنند و ازدواج را عامل فقر می پندارند. رسول گرامی می فرمودند: کسی که از ترس تنگدستی ازدواج را
فرد خیری بناهای خیریه زیادی ساخته بود و بر سر در هر بیمارستان و مدرسه ای که ساخت و نام خودش را با کاشی کاری می نوشت، یک روز جوانی به او رسید و گفت: من به خاطر فقر نمی توانم ازدواج کنم و به گناه میافتم، از شما مقدار کمی پول به من بدهید، ازدواج می کنم. او هم در کنار خیابان چند هزار تومان به او می دهد. پس از مدتی مرد خبر از دنیا رفت، شخصي او را در خواب دید و پرسید: در این خانم چه خبر است؟ گفت: همه تامها پاک شد، ولی آن چند هزار تومان بی نام، به کار آمد.
ترك كند، به خداوند عزوجل سوء ظن برده است.
خداوند عزوجل می گوید: اگر تنگدست باشند، خداوند از فضل خود بی نیازشان می گرداند
قرآن کریم می فرماید: این شیطان است که انسان را از فقر میترساند: (بقره، ۲۶۸) أما خدای تعالی، به آنانی که برای رهایی از گناهان و جهت تبعیت از سنت نبوی، با تنگدستی ازدواج میکنند، آنان را از فضل خویش بهرهمند میسازد: (نور، ۳۲)
جالب است که در قرآن کریم، آنجا که سخن از قطع رابطه اقتصادی با کفار است، میفرماید؛ اگر به خاطر راندن کفار از مکه و قطع داد و ستد از فقر و تنگدستی می ترسید، پس به زودی خداوند اگر بخواهد از فضل خویش شما را بی نیاز خواهد کرد» (توبه، ۲۸) اما فرق این دو وعده الهی در این است که این آیه «شوق» دارد؛ یعنی من فقر شما را در آینده برطرف خواهم کرد. همچنین، « إن شاء الله و (اگر خدا بخواهد آورده است، یعنی ممکن است یك وقت خدا نخواهد. اما آیه ای که مربوط به ازدواج است، «سوف» و « إن شاء الله، ندارد، یعني قطعة شما را از فضل خود، از فقر نجات خواهد داد. آری، زوج های جوان باید بدانند آنچه سپهب رونق زندگی استه، سکه و ثروت نیست؛ بلکه ايمان و انسانیت است. حضرت خدیجه کبری ای که بانویی با اراده، عاقل و شریف بود، خواستگاران ثروتمنده سرشناس و مشهور داشت؛ اما به خاطر شرافت، امانت، صداقت و اخلاق پیامبر گرامی اسلام با ایشان که از جهت خلأهری فقیر بود و با یتیمی بزرگ شده بود، ازدواج کرد.
بدون توجه به مسائل مادی و زرق و برق ها، زندگی را با فرد با کمال و با جوهر که اراده از درونشان می جوشد، آغاز کرده و آگاهانه فقر را انتخاب نموده اند و به جای مسائل مادی، به سرمایه و داشته های معنوی توجه کرده و خدای تعالی به زندگی آنان برکت عنایت نموده است.
ادامه تحصیلات از موانع جدی و ازدواج » ، بهانه و تحصيل است. دنیای امروز دنیای علم آموزی است و اغلب پسران و دختران علاقه دارند تا افراد تحصیلکرده باشند؛ و از طرفی ازدواج را با تحصیل ناسازگار می دانند؛ زیرا ازدواج، برای پسران مسؤولیت آفرین است و أو شغل و درآمدی ندارد تا زندگی را اداره کند؛ ضمن این که تصورش این است که در دنیای مجردی، فکرش آزاد است و با ازدواج فرصت تحصیل را از دست می دهد. تصور دختران نیز این است که با ازدواج، باید شوهرداری کنند و فراغتی برای درس خواندن ندارند و با این کار، از هم سن و سالهای خود عقب می افتند.
به نظر می رسد که این گونه نگاه به ازدواج، نگاهی ناقص و یک طرفه است؛ زیرا نتیجه این گونه تفکر آن است که جوانان، تحت فشار غریزه جنسی، یا بسوزند و بسازند، تا تحصیلات خود را به سرانجام برسانند و یا در ارضای غریزه جنسی، راه خطایی را بپیمایند که نتیجه آن، مفاسد اخلاقی و انحرافات جنسی است.
نگاه درست و جامع، آن است که جوانان همان گونه که نیاز به تحصیل دارند، نیاز به ازدواج و پاسخگویی به غرایز خود دارند و همان گونه که تحصيل أمر مبارکی است، ازدواج نیز امری مبارک است و نباید هیچ یک مانع دیگری باشد؛ لذا می توان بین این دو امر مبارک و خیر، جمع نمود و افراد در کنار تحصیل، با تدابیری، ازدواج بنمایند.
- پس از عقد، تا خاتمه تحصیل دختر و پسر عروسی نکنند و هرکدام در خانه پدر بمانند و درس بخوانند. طبیعی است در این دوران، تا فراغت از تحصیل، پسر در فکر پیدا کردن شغل، و خانواده دختر در فکر تأمین جهیزیه اند.
۲- در صورت امکان، می توانند در خانه پدری و به یک اتاق و برخی لوازم ضروری اکتفاء نمایند. کاری که در گذشته نیز زن و مرد جوان، پس از ازدواج، با زندگی در کنار خانواده ، کسب تجربه نموده و به منزل مستقل ولو اجاره ای فکر می کردند.
۳- مراکز آموزشی با دادن خوابگاه متأهلی کمک کنند و یا با تشویق خیرین خوابگاههای متأهلی برای زوج های جوان فراهم گردد.
باید توجه داشت که ازدواج یک ضرورت» و تحصیل یک «فضیلت » است و در صورتی که تزاحمی بین این دو باشد؛ ازدواج، مقدم است. به ویژه برخی رشته های تحصیلی که خروجی آن مدرکی بیش نیست و هیچ نقشی در آینده کاری و زندگی فرد ایفا نمی کند. این گونه تحصیلات غیرضرور و غیرکاربردی نباید مانع ازدواج دختران گردد. |
در خصوص مدرک تحصیلی نیز شواهدی وجود ندارد که نشان دهد همه کسانی که از تحصیلات مشابه با مدرک همسان برخوردارند، از تفاهم بالاتری برخوردارند.
اگر ازدواج، برپایه تقوا و ایمان شکل بگیرد، هیچ امتیاز علمی، اقتصادی، اجتماعی و غیر آن نمی تواند سبب اختلاف و عدم تفاهم بین زن و مرد گردد. همسان بودن مدرک، دلیل تفاهم نیست؛ بلکه آنچه سبب تفاهم می گردد، دوری از خودمحوری، غرور، تکبر، خودشیفتگی، توجه به تکلیف و خدا محوری است.
مهریه سنگین از دیگر موانع ازدواج، تعیین مهریوهای سنگین است. از آنجا که معمولا مهریه نقد نیست و هنگام عقد داده نمی شود، بلکه بر عهده پسر قرار می گیرد تا در آینده بپردازد، فلذا مهریه بالاست و عده ای از مردم گرفتار چشم و هم چشمی می شوند. در حالی که ازدواج، مکان تجارت نیست و مهریه نشانه صداقت مرد است، نه و قیمت ، دختر، و مرد برای اثبات صدق خویش در اظهار علاقه، مهریه صداق را نثار زن میکند.
اگر به مهریه «صداق» می گویند، برای این است که آغاز زندگی باید براساس صداقت و صفا باشد؛ نه داماد در پذیرش مقدار مهریه غیر صادقانه عمل کند و نه خانواده ها، مقدار مهر را صوری و تشریفاتی بدانند؛ چرا که با توجه به روایات، اگر کسی به دروغ مهریه را بپذیرد و قصد دادن آن را نداشته باشد، هر بار که نزد همسرش می رود، گویا زنا میکند و در برخی روایات به عنوان سارق و دزد از او یاد شده است.۲
این تعبیر رایج مردم که کی مهریه داد و کی گرفت . ضد قرآن است؛ چرا که دستور صریح قرآن کریم وفای به عهد و عقد است: ای کسانی که ایمان آورده اید! به عهد و پیمان های خود، با خدا و مردم) وفا کنید.» (مائده ۱۰) و پیامبر فرمود: کسی که وفای به عهد ندارد، دین ندارد .۳۰
باید به این نکته مهم توجه کنیم که أركان عقد ازدواج، دختر و پسر هستند نه مهریه؛ لذا اگر در عقد ازدواج، تعیین مهریه فراموش شود، عقد صحیح است و مهرالمثل (= مهر زنانی که مانند او هستند) تعیین می شود؛ در صورتی که در بیع و معامله، اگر تعیین قیمت فراموش شود، معامله باطل است.
متاسفانه امروزه برخی افراد، به اسم اهل بیت از مهریه را زیاد می گیرند، مثلا می گوید: به عدد اصحاب امام زمان و سیصد و سیزده سکه بهار آزادی مهریه باشد. اینها حرف های بی مبنا، و به شوخی شبیه تر است و این گونه افراد، هم می خواهند آری! از مسائلی که در کارنامه انبیاء به چشم می خورد، مأموریت آنان در برداشتن آداب و رسوم غلط و خرافی است. قرآن کریم از جمله برنامه های پیامبر را حذف قیدهای دست و پاگیر و تشریفات نابجا دانسته است و آن حضرت، غلهایی را که بر فهم و فکر مردم و بر دست و پای آنان زده شده بود، يك يك باز کرد اما متأسفانه با این که بیش از هزار و چهارصد سال از فریاد قرآن می گذرد، در همین جامعه های به ظاهر قرآن دوست ، انسانهای زیادی را می بینیم که به خاطر مقید بودنشان به برخی آداب و رسوم موهوم و غلط، مسئله ازدواج را به تاخیر می اندازند. مانند: فوت یکی از فامیل و بستگان، موتی کردن ازدواج بین خواهران با برادران (تا خواهر بزرگتر است، خواهر کوچکتر نباید ازدواج کند و یا این که تا برادر بزرگتر ازدواج نکند، برادر کوچکتر نباید ازدواج کند.)، پرهیز بسیاری از زنان بیوه جوان و میانسال از ازدواج مجدد (به عنوان وفاداری به شوهر سابق)، نپذیرفتن برخی خواستگاران شایسته و لایق به این بهانه که از خانواده مهم و مشهور نیست و یا در شأن ما نیست.)
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید