تجربه عجیبی در سخنرانیها و ارائهها در جاهای مختلف پیدا کردهام و آن «میل شدید جامعه به طرح نکات منفی و ناامیدکننده در ایران» است. هرچقدر از مشکلات و وخیم بودن شرایط صحبت کنی، مورد استقبال بیشتری قرار میگیری. هرچقدر بذر ناامیدی بیشتری نسبت به آینده پراکنده کنی، عالمتر قلمداد میشوی.
اگر نقاط مثبت را هم بگویی یا چشماندازهای پیشرفت را هم بیان کنی، چنان با دیده تردید در تو مینگرند که گویی از حکومت پول گرفتهای تا به مردم اطلاعات نادرست بدهی. شگفت است که ما از آزار خود لذت میبریم و به آن عادت کردهایم. بله باید مشکلات را گفت ولی پیشرفتها را هم دید.
آدم احساس میکند که مردم میخواهند تلافی رفتار حکومت در دهههای گذشته را درآورند. در گذشته، حکومت صرفاً پیشرفتها را گزارش میکرد و مشکلات را انکار مینمود! حالا جامعه از این سمت به موضعگیری افتاده و صرفاً بر تاریکیها چشم دوخته است.
واقعیت این است که در کنار تاریکی، روشنیها هم هست و باید این روشناییها را هم دید. خدا نگذرد از کسانی که ما را بهجایی رساندند که خوبیهای ایران را کمنمایی و خوبیهای غرب را بیشنمایی (overestimate) میکنیم، و بهعکس، بدیهای خودمان را بیشنمایی و بدیهای غرب را کمانگاری میکنیم.
آنچه در بالا خواندیم نوشته دکتر علی سرزعیم، نویسنده برخی از مقالات در روزنامه دنیای اقتصاد بود. من نیز تجربهای بهشدت مشابه با وی دارم. نمیخواهم من هم دوباره از ایران و ایرانی انتقاد کنم. بس است! فقط این نکته را بگویم که آنقدر جو ناامیدی سنگین است که در جمعهای مختلف حتی نمیشود از نشانههای قطعی پیشرفت نیز سخن گفت. بهمحض شنیدن یک بهبود رتبه یا افزایش یک شاخص، شروع میکنند به مخدوش کردن آمار و ارقام و حتی شاخصهای بینالمللی! انگار یک ولع خاصی دارند که شما از ناامیدی، فلاکت و بدبختی بگویید.
وقتی صحبت از مشکلات میکنید همه به دیده تحسین در شما مینگرند و شما احساس روشنفکری میکنید، اما وقتی درباره پیشرفتها میگویید همه به شما به دیده جیرهخوار حکومت نگاه میکنند!
«امیل سیوران» فیلسوف اهل رومانی، جملهای گفته است که سخت باید به آن اندیشید «ناامیدی جمعی، مهمترین عامل انهدام ملتهاست. ملتی كه دچار آن شود هرگز نخواهد توانست دوباره روی پای خود بایستد.»
من دو راهکار (تکنیک) را گاهی (و نه همیشه) برای خودم استفاده میکنم و از آن جواب گرفتهام که با شما نیز در میان میگذارم.
راهکار اول: هرگاه مشکلی را مطرح میکنم، برای آن راهحل ارائه میکنم. اینگونه باعث میشود که ذهنم را ورزش دهم که راهحل محور باشد و همچنین از تلخی انتقاد بکاهم و دریچهای رو به حل مسئله و روشنایی در کنار نشان دادن یک تاریکی باز کنم.
راهکار دوم: اگر مشکلی را در جامعه میبینم قبل از آنکه از آن انتقاد کنم، خودم آن را ترک میکنم؛ برای مثال بهجای آنکه درباره آشغال ریختن در خیابان صحبت کنم خودم آن را ترک میکنم و سپس در مورد آن سخن میگویم. اگر نتوانستم آن را رعایت کنم، دیگر انتقاد نمیکنم. مثلاً من چون خودم بد رانندگی میکنم هیچگاه در جمع، از رانندگی بد دیگران یا رفتارهای زشت ترافیکی انتقاد نمیکنم چون خودم هنوز تبدیل به یک راننده منظم و قاعدهمند نشدهام.
تأکید میکنم که در کنار همه مشکلات، وضعیت کشور با بیست سال پیش قابلمقایسه نیست. من تصمیم گرفتهام بهجای آنکه یک روشنفکر منفینگر محبوب باشم، یک تحلیلگر مثبتاندیش و واقعیتگرا باشم. شما را نیز به مثبتاندیشی و مبارزه با مازوخسیم (خودآزاری) جمعی دعوت میکنم.
دکتر زهراسادات اخلاقی
مجله آشنا، شماره 221، صفحه86.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید