دانشجوی کارشناسی که بودم، استادی داشتیم که خودش را به «تراکتور» تشبیه میکرد. میگفت از صبح که بیدار میشوم تا شب، مثل تراکتور کار میکنم. این را البته در شکایت از شرایط زندگیاش بهعنوان یک استاد حقالتدریسی گفته بود، اما به نظر من قیاس جالبی آمد؛ اینکه مثل تراکتور، قوی و بیوقفه و خستگیناپذیر کار کنی.
خوب که فکر کردم دیدم خودم هم یک «تراکتور درون» دارم؛ تراکتوری که بیوقفه کار میکند، اما خسته و ضعیف و هنهنکنان. تراکتور من اگرچه شبیه تراکتورهای اوراقی است، اما تا به امروز کم نگذاشته است. گاهی به مراجعینم میگویم اگر با روح و جسم سالم و سرحال و بیمشکل خودت را به اهدافت رساندی، شقالقمر نکردهای! وقتیکه با هزارجور درد و مشکل و بیانگیزگی و کمبود انرژی رفتی به سمت اهدافت، حتی اگر به آنها نرسیدی، باز هم زندگی ارزشمندی داشتهای. اگر بدون هیچگونه مانع و دردسر و مخالفت و غیره پیشرفت کردی که هنر نکردهای، اما وقتی موانع ریزودرشت را دور زدی و پشت سر گذاشتی و راه خودت را ادامه دادی، زندگیات هنرمندانه و اصیل است.
سال نو وقت تأمل تازه است تا استارت موتور محرکه درونیمان را بزنیم، حتی اگر توانایی روحی و جسمیمان چیزی در حد یک پراید دستدوم باشد. تحت هر شرایطی، «در حرکت بودن» بهتر از «متوقف بودن» است. مهم نیست که آیا تا وقتی زنده هستیم به اهدافمان میرسیم یا نه، مهم این است که در مسیری که ما را به سمت اهدافمان میرساند قدم برداریم و زندگی کنیم.
علی حسینزاده
مجله آشنا، شماره 221، صفحه 55
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید