یک.
مردم به دولتها، مالیات میدهند چون نیاز دارند به: امنیت، آموزش عمومی، آب سالم، خدمات شهری، زیرساختها، بهداشت عمومی و... انجام همه این کارها برای دولت هزینههایی دارد ولی در نهایت، سود آن به جیب خود مردم برمیگردد؛ در حالی که خمس را پرداخت میکنیم تا از دیگران (یتیمان، سادات فقیر، درراهماندگان و....) دستگیری کنیم.
دو.
مخارج و هزینههایی که زندگی امروز بر دولتها تحمیل کرده است هرگز با هزاران سال قبل قابل مقایسه نیست. حتی اگر همه دریافتهای حاصل از خمس هم، در جهت رفع نیازهای عمومی مردم صرف شود، باز کفایت نمیکند.
سه.
در زمان پیشوایان معصوم هم، حاکمان وقت از مردم مالیاتهایی با عنوان خراج و عُشریه دریافت میکردند؛ در عین حال، مردم، همزمان خمس خود را هم به پیشوایان دینی تقدیم میکردند و آنها هم میپذیرفتند و اینگونه استدلال نمیکردند که چون خراج میدهید، خمس و زکات بر شما لازم نیست!
چهار.
پرداخت خمس، یک عمل عبادی است لذا بدون قصد قربت، پذیرفته نمیشود. در واقع، هزینهای است که افراد برای رشد معنوی خود پرداخت میکنند بر خلاف مالیات كه قصد قربت نمىخواهد و حتی ممکن است با اكراه پرداخت شود.
پنج.
دولتها برای اداره زندگی مردم مجبورند روی منابع پایدار برنامهریزی کنند. با اینکه خمس، یک واجب دینی است اما کسی حق تفتیش عقاید مردم را ندارند و مردم آزادند که پرداخت کنند یا نه؛ بنابراین، خمس، ضمانت اجرایی لازم را ندارد. بر خلاف مالیاتِ متعارف، که چون اجباری است، ضمانتآور است.
شش.
مالیات (چه مستقیم و چه غیرمستقیم)، از نظر شرایط و موارد اشتمال، با خمس، متفاوت است؛ مالیات دولتی، به هرگونه درآمد، دارایی، سود و اخیرا ارزش افزوده تعلق میگیرد، ولی موارد تعلق خمس، خاص و محدود است. گستردهترین مورد خمس، منافع درآمد است. بنابراین نمیتوان یکی را جایگزین دیگری کرد.
هفت.
خمس، درآمد مازاد از مخارج سال است بنابراین افراد فرصت یکساله محاسبه خمس را دارند. اما مخارج و هزینههای دولت به صورت روزانه صورت میگیرد؛ به همین دلیل مالیاتها باید به روز یا ماهیانه حساب شود تا اداره جامعه، با چالش مواجه نشود.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید