دنيا، دارالغرور است؛ يعني خانه فريب خوردن، يک مسائلی وجود دارد که فقط ساخته اوهام ماست، يعني هيچ اساس و ملاکي ندارد. يک مثال ساده ولي عميق وجود دارد که بهنحوي دارالغرور بودن و بيملاک بودنِ خوش آمدن و بد آمدنهاي انسانها را بيان میکند:
فرض کنيد، در منزلي يک فرش وجود دارد که مدتي بر آن گذشته و کهنه شده و مقداري از رنگو رو رفته است. خانم خانه از شوهرش خواهش و اصرار میکند که اين فرش کهنه شده را بفروش و فرش جديدي بخر.
بالاخره شوهر، آن فرش را ميبرد و در مغازه فرشفروشی، مقداري هم پول میدهد و يک فرش نو خريده و به منزل میآورد. در همين زمان در يک منزل ديگري يک گليمي وجود دارد که بسيار کهنه و پوسيده شده، نخهای آن از هم پاشيده و ریشریش شده، خانم اين خانه هم به شوهرش خواهش و التماس میکند که اين گليم، از بين رفته و خيلي کهنه شده است، براي ما يک فرش رنگ و رو رفتهاي بخر تا بهجای اين در اتاق بيندازيم.
اين آقا میرود و از آن مغازه فرشفروشی، همان فرش کهنه و رنگ و رو رفتهای را که آن شخص فروخته بود و موجب ناراحتي خانوادهاش بود، میخرد و با کمال خوشحالي به منزل میآورد و در جاي آن گليم پوسيده میاندازد. خانم او هم از ديدن آن خيلي خوشحال میشود و از او تشکر میکند.
خوب به اين مثال توجه کنيد. يک فرش باعث اذيت و آزار خانوادهای میشود و همين فرش، خانواده ديگري را خوشحال میکند. آيا اين نوع غصهها و اين جنس شاديها اساس و ملاک دارد؟
خداوند میفرماید «قُل بِفَضلِ الله وَ بِرَحمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَليَفرَحُوا هُوَ خَيرٌ مِّمِّا يَجمَعُونَ؛ بگو به فضل و رحمت خداست که [مؤمنان] بايد شاد شوند و اين از هر چه (از مال و مقام دنيا) جمع میکنند بهتر است.» (يونس، 58).
شادي واقعي اين است که انسان، به الطاف و عنايات حق و رحمت او خوشحال شود، ملاک، بندگي خداست. ميزان شادي اين است که انسان مقرب نزد خدا شود. اينجا خيلي جاي تأمل و تفکر است.
استاد عبدالله فاطمينيا
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید