آدمها چند دستهاند:
یک. شکارچیها
کسانی که در جاده موفقیت مانند یک شکارچی زندگی و حرکت میکنند؛ آنها تمام لحظات زندگی خود را در پی «شکار» هستند و همهچیز از دیدگاه آنان یا فرصت است یا تهدید. هر صدایی، نجوایی، هر درخشش نوری، هر مسیر تاریکی، میتواند در آنها امید یا ترس ایجاد کند.
شکارچی توانمند میداند که شبهنگام، شکار در دست به خانه بازخواهد گشت.
بر در و دیوار خانه او پوست شکارها، شاخ گوزنها و دندان گرازها آویزان شده است. او هر شب، در اندیشه شکار فردا میخوابد.
اشکال زندگی شکارچی در این است که هر موجود زندهای را یا شکار میداند یا شکارچی. اگر آن را شکار ببیند تا دست یافتن بر آن و به چنگ کشیدنش، آرام نخواهد نشست و آرامش نخواهد داشت. اگر هم دیگری را شکارچی ببیند، سختی رقابت، طعم شیرین شکار را بر او تلخ خواهد کرد.
آیا شما این شکارچیان را در محیط پیرامون و فضای کسبوکار خود دیدهاید؟ آنها تمام روز در پی تلاش و موفقیت و رشد و پیشرفت و پول هستند و دیوارهای اتاقشان پوشیده از مدارک و تقدیرنامهها و نشانهاست.
دو. کشاورزها
برخی در جاده موفقیت، همچون یک کشاورز زندگی میکنند؛ بذری میکارند و منتظر میمانند. آنها میدانند روزی این بذر به میوه تبدیل خواهد شد. کشاورزها حوصله و صبر را میشناسند و اهل هیجان و خطر کردن و رقابت نیستند.
فقط هرازگاهی، آبی بر مزرعه میپاشند، دستی بر سر و روی نهالها میکشند و... .
کشاورزها آرامتر از شکارچیها زندگی میکنند.
سه. ماهیگیرها
بیشتر مردم در یکی از دو باور ذهنی قبلی گرفتار میشوند.
گروه اول آنچنان دلمشغول رشد و موفقیت میشوند که ابعاد دیگر زندگی را فراموش میکنند، و گروه دوم، آنچنان به جستوجوی آرامش برمیخیزند که شیرینی تنش و تلاش و تکاپو را به فراموشی میسپارند.
اما گروه دیگر و راه سومی هم هست؛ ماهیگیرها. هیچوقت به کار آنها توجه کردهاید؟ ماهیگیرها آرامش و سکوت و هیجان و رقابت را با هم دارند.
زندگی، صحنه ماهیگیری ماست؛ باید در کنار صبر و حوصله، فرصتها را هم بشناسیم و با سرعت و انرژی برای در اختیار گرفتن آنها بکوشیم و سپس دوباره در انتظار و آرامش بنشینیم.
موفقیت در زندگی، نه با آرامش مطلق به دست میآید نه با کوشش جانفرسا؛ موفقیت ترکیبی مناسب از این دو است.
وقت آن است که از خود بپرسید: راستی من چهکارهام؟ شکارچی؟ کشاورز؟ یا ماهیگیر؟
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید