خانواده اجتماع کوچکي است که ابتداء با يک مرد و زن تشکيل ميشود، دو نفري که بناست در تکامل معنوي و رشد مادي يکديگر مشارکت کنند و بالاتر آن که هريک کمبود ديگري را در اوج محبّت و مودت جبران نمايند و چنانچه چيزي آنان را تهديد کرد و آرمانهاي فکري و اعتقاديشان را به خطر انداخت، هر دو به دفاع برخيزند و جهت حيات و زندگي هميشگي خويش با آن مبارزه کنند و براي بقاي خويش برنامه ريزي نمايند و نسل خود را دوام بخشند. قرآن کريم اين اصل اساسي را با واژگاني زيبا چنين بيان مي کند:
«وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ اَزْواجاً لِتَسْکُنُوا اِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَکُم مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً اِنَّ فِي ذلِکَ لاَياتٍ لِقَومٍ يَتَفَکَّرُونَ»1؛ از نشانههاي خداست آن که آفريد براي شما همسراني از جنس خودتان تا بديشان آرام گيريد و ميان شما دوستي و مهرباني نهاد. هر آينه در اين کار براي مردمي که بينديشند نشانه ها و عبرتهاست.
امام محمد باقر عليهالسلام از قول جدّش رسول اللّه صلي الله عليه وآله وسلم نقل کرده که فرمود: «ما بُنِيَ بَناءٌ فِي الاِسلامِ اَحَبُّ اِلي اللّهِ ـ عزّ وَ جَلّ ـ من التزويج2؛ هيچ بنائي در مکتب اسلام طرح ريزي نشده که در نزد خداوند بزرگ محبوبتر از ازدواج باشد.»
اصول اساسي
سه اصل اساسي در تشکيل خانواده عبارتند از:
الف) عشق به همسرداري
علاقه و عشق به همسرداري از جمله اموري است که در فطرت انساني نهفته است. اين نياز در موجودات زنده ديگر مشاهده مي گردد و در دوران کودکي به صورتي رقيق و کم رنگ جلوه مي کند؛ انسان هم از تنهايي رنج مي برد و خود را در قالب عواطف به همنوع خود نزديک مي نمايد.
خداوند سبحان قبل از تشکيل خانواده، در ميان زن و مرد مودّت و محبّتي ايجاد نمود که هرگز بدون آن آرامش نمي يابند و آنگاه که مرد و زني براي امر مقدّس ازدواج به يکديگر نزديک مي شوند و مقداري سخن مي گويند، گويا گمشدهاي را که ساليان سال در پي آن بودند، مي يابند و از يکديگر به آساني جدا نمي شوند.
مردي به محضر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم رسيد، عرض کرد: يا رسول اللّه! من از امر ازدواج به شگفت در آمده ام و تعجب مي کنم، زيرا مرد و زني که هرگز يکديگر را نديده اند و نمي شناسند، چون ميان آنان پيمان و عقد ازدواج برقرار مي شود و بعد با يکديگر به صحبت مي نشينند و يکديگر را بيشتر درک مي نمايند، چنان دوستي و محبّتي برقرار مي گردد که از آن عظيمتر ممکن نيست؟!
رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرمودند:
پايه ريزي امر ازدواج را خداوند سبحان در ذات بشر قرار داده به طوري که نيازمندي به آن را در درون خويش احساس مي کند.
آنگاه به آيه ذيل استشهاد نمود و آن را قرائت کرد:
«وَ جَعَلَ بَيْنَکُم مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً اِنَّ فِي ذلِکَ لاياتٍ لِقَومٍ يَتَفَکَّرون»3؛ خداوند بين شما (زنان و مردان) محبّتي خاص قرار داده و به يکديگر مهربان نموده است. همانا در اين امر نشانه ها و آياتي است براي آناني که تفکّر کنند.
اين عشق فطري موهبتي است الهي که رسول گرامي اسلام بدان افتخار مي کند و مي گويد:
«النّکاحُ سُنَّتي فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتي فَلَيسَ مِنّي؛4 ازدواج دادن و ازدواج نمودن، سيره و راه من است و هرکس از اين سنت زيباي الهي سر برتابد، از من نيست.»
در تبيين اين موهبت الهي، آيات و روايات فراواني وجود دارد؛ ما به برخي از آنها اشاره مي کنيم. در حقيقت کساني که به نوعي از امر ازدواج وحشت دارند و عشق دروني خويش را که شعله ور است، سرکوب مي کنند، خداوند آنان را تشويق مي کند و خود آن شکاف تخيلي و يا واقعي «فقر» را که ممکن است پيش آيد، پرمي کند و به آنان وعده غناء و بي نيازي مي دهد.
در سوره نور آمده است: «وَانکَحُوا الاَيامي مِنکُم والصّالحينَ مِن عِبادِکُم و اماءِکُم اِنْ يَکُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللّهُ واسِعٌ عليمٌ»5؛ مردان و زنان بيهمسر (مجرّد) خود را ازدواج دهيد و همچنين غلامان و کنيزان صالح و درستکار خويش را. چنانچه فقير و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بي نياز مي کند؛ خداوند گشايش دهنده و داناست.
امام صادق عليه السلام فرمودند:
«مِنْ أَخلاقِ الانبياء حُبُّ النّساءِ6؛ از ويژگيهاي اخلاق پيامبران، دوست داشتن زنان خويش بوده است.»
امام صادق عليهالسلام از پدرانش نقل کرد که جدّم رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرمود:
«مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أَحْرَزَ نِصْفَ دينهِ فَلْيَتَّقِ اللّهَ فِي النّصفِ الباقي7؛ کسي که ازدواج کند، نيمي از دين خود (و احکامي که بر دوش دارد) را حفظ کرده است، پس به خدا پناه ببرد و استمداد جويد نسبت به نيمه ديگر آن.»
رسول اللّه صلياللهعليهوآلهوسلم ميفرمايد:
«مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ اعْطِيَ نِصف السَّعادَةِ8؛ کسي که با همسر منتخب خويش ازدواج کند، نيمي از سعادت و خوشبختي را درک کرده است.»
همچنين فرموده است:
«مَنْ تَزَوَّجَ فَقْدْ اعْطِيَ نِصْف العِبادَةِ9؛ کسي که با همسر منتخب خويش ازدواج کند، نيمي از بندگي و اطاعت حضرت حق به وي داده شده است.»
ب) مسؤوليت مردان در نظام خانواده
در آيات مختلف، مخاطب قرآن مردانند تا آن که در جهت تشکيل زندگي تلاش و سعي کنند و سامان بخشي آن را بر دوش کشند. تداوم زندگي و تأمين آن، سختيها و درگيريهاي فراواني به دنبال دارد که بدون اميد و آرامش نمي تواند ادامه يابد. لذا اين ايستادگي در برابر نابسامانيها را بر دوش مردان قرار داده است. از سوي ديگر، زنان را آفريد تا کانون محبّت، عشق، زيبايي و آرامش بخشي باشند.
علاّمه محمّد حسين طباطبايي، مفسّر عاليقدر مي نويسد:
«فالنساء هنّ الرکن الاول والعامل الجوهري للاجتماع الانساني10؛ زنان، سنگ زيرين و رکن اساسي و علت واقعي انسجام و تشکيل اجتماع خانوادگي انسانها هستند.»
بعضي از مفسّران وجود زن و عواطف زيباي او را همانند ملاطِ چسبنده و مستحکم يک ساختمان دانسته اند که ساليان سال اجزاء يک بناي عظيم را نگه مي دارد و در استحکام و بقاي آن نقش اساسي دارد، همانند سيمان و ماسه و آهک و غيره. اين جاذبه عظيم را خداوند در وجود زن قرار داده است و او را سبب «آرامش و سکينه» معرفي نموده است.
قرآن کريم حفاظت و حراست از اين رکن اساسي را بر عهده مردان نهاده و با توجه به تواناييهاي ذاتيشان آنان را مسؤول مي داند و مي فرمايد:
«الرّجالُ قَوّامُونَ عَلَي النّساء بِما فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُم عَلي بعضٍ وَ بما اَنْفَقُوا مِن اموالِهِم»11؛ مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، به خاطر برتريهايي که خداوند (از نظر نظام اجتماعي) براي بعضي نسبت به بعضي ديگر قرار داده است و به خاطر نفقاتي که از اموالشان در مورد زنان پرداخت مي کنند.
در تبيين مسؤوليت مردان، چند نکته حائز اهميت است:
الف) قَيِّم؛ کسي را گويند که مسؤوليت کارهاي مهم ديگري را به عهده گيرد و آن را انجام دهد. قوّام و قيّام، اوزان صيغه مبالغه است که بر برتري هميشگي و ذاتي مردان بر زنان دلالت دارد.
ب) بما فضَّلَ اللّهُ؛ فضيلت آن امتيازي است که به طور طبيعي مردان (جنس نر) نسبت به زنان (جنس ماده) دارند.12 همانند قدرت و مقاومت در برابر کارهاي سخت و سنگين و نيز معضلاتي که هم توان بيشتري را ميطلبد و هم انديشه قويتري را.
از سوي ديگر، عواطف و احساسات پاک و قوي زنان آن قدر مورد توجه و التفات خداوند سبحان است که آرامش مردان را در سايه آن دانسته و بر آن تصريح ميکند بلکه بار ديگر تأييد مي نمايد:
«هُوَ الذّي خَلَقَکُم مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنها زَوجَها لِيَسْکُنَ اليها...»13؛ اوست که شما را از يک تن آفريد و همسر او را از [نوع] او پديد کرد تا بدو آرام گيرد.
ج) بِما اَنْفَقُوا؛ در وادي ازدواج تأمين زندگي مادي زن را بر عهده مرد قرار داد و در صورت تمکين و رضايت بخشي کامل، او را «واجب النفقه» مردان نمود؛ که اين خود يک سختي ديگر است که با جسم و اعضاء و جوارح مرد هماهنگي دارد و در اين راستا هرگونه زحمت و خطري را به جان مي خرد و براي دفاع از ناموس و حيثيت خويش گاه مال و گاه جان خود را فدا مي نمايد.
ج) مراقبت از تداوم زندگي
ادامه زندگي خانوادگي و زناشويي از ديگر موهبتهاي الهي است که بشر براي آن تلاش ميکند، و مي خواهد آنگاه که پيوند ايجاد شد، به سادگي بحث جدائي مطرح نشود. در اين راه دو رکن اساسي خانواده (زن و شوهر) موظفند از آنچه سبب جدائي مي شود، پرهيز نمايند بلکه در راه استحکام پيوند زناشويي سعي مضاعف داشته باشند. قرآن کريم به اين مطلب چنين اشاره مي کند:
«وَ هُوَ الّذي خَلَقَ مِنَ الماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ کانَ رَبُّکَ قديراً»14؛ خداوند کسي است که بشر را از آب آفريد، آنگاه در آفرينش او پيوندهاي نسبي و سببي به وجود آورد (و نسل او را از اين دو طريق گسترش داد). و پروردگار تو همواره تواناست.
با توجه به مطلب فوق، عدهاي از مفسّران گفتهاند: در آيه 21 سوره روم «وَ جَعَلَ بَيْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً...» آوردن اين دو کلمه که ـ حکايت از شدت علاقه زن و مرد و وابستگي اين دو به يکديگر است و اين دو واژه مفاهيم عميق و ژرفي را در دل دارد ـ سه احتمال وجود دارد:
1. مودّت: انگيزه ارتباط در آغاز کار ازدواج است و اما ادامه و پايان آن که يکي از دو همسر ممکن است ضعيف و ناتوان شود و قادر بر خدمت نسبت به ديگري نباشد، «رحمت» جايگزين مودّت ميشود. او دلسوزي خاص دارد، حتي از ديگران جهت کمک به همسرش استمداد ميطلبد و خود را به هر آب و آتشي ميافکند تا رحمت الهي را از خويش بروز و ظهور دهد در حالي که آن روز نه نيازمندي جنسي و شهواني است و نه مسائل ديگر جواني. در اين مرحله حساس مراقبت از يکديگر اهميت زيادي دارد، همچون مريضي که توجههاي پياپي نزديکان وي، او را بهبود ميبخشد و ايجاد اميد مينمايد.
2. مودّت: درباره بزرگترهاست که توان خدمت به يکديگر را دارند، اما کودکان و فرزندان کوچک در سايه رحمت پرورش مييابند و رشد ميکنند و شايد رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم هم که فرمود: «وَارْحَمُوا صِغارَکُم؛ به کوچکترها ترحّم کنيد»، بر همين اساس بوده است.
3. مودّت: غالباً جنبه دو طرفه (تقابل) دارد، به مجرّد آن که از طرفي سرزد، بر اساس قانون طبيعت، طرف مقابل بايد آن را جبران کند و الاّ ظلم و ستم خواهد شد. اما رحمت، يک جانبه و ايثارگرانه است لکن بقاي جامعه کوچک (خانواده) و بزرگ (اجتماع) به خدمات متقابل است که ريشه در مودّت دارد.15
در هر صورت آيه شريفه، «مودّت» بين دو همسر را مطرح ميکند که قطعاً بقاي جامعه بزرگ انساني در سايه بروز و ظهور اين موهبت الهي است و همچنين «رحمت» که لازمه اخلاق انساني و استمرار فضائل و کرامتهاي بشري است. و با اين موهبت الهي مراقبت و حفظ از يکديگر ادامه مييابد؛ چنانچه اين دو از بين برود و يا به ضعف و کمبود گرايد، هزاران بدبختي و اضطراب روحي و رواني را به دنبال خواهد داشت.
پينوشتها: 1. روم/ 21. 2. من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 382؛ تحرير الوسيله، امام خميني(ره)، ج 2، ص 211، کتاب النکاح. 3. تفسير روضالجنان و روح البيان، ج 15، ص 250؛ تفسير اثني عشري، ج 1، ص 282؛ تفسير مواهب عليه، کمالالدين کاشفي، ج 3، ص 421. 4. بحارالانوار، ج 100، ص 220، باب کراهيةالعزوبة؛ جامع الاخبار، ص 1، فصل 58، (في التزويج). 5. نور/ 32. 6. مکارم الاخلاق، ص 197؛ وسائل الشيعه، ج 20، ص 21، باب استحباب حبّ النساء المحللات. 7. امالي، شيخ طوسي، ص 518؛ مکارمالاخلاق، ص 196، باب في الراغبة فيالتّزويج؛ عوالي الآلي، ج 3، ص 289، باب النکاح. 8. مستدرک الوسائل، علامه نوري، ج 14، ص 154. 9. بحارالانوار، ج 100، ص 220. 10. تفسير الميزان، ج 4، ص 223. 11. نساء/ 34. 12. تفسير الميزان، ج 4، ص 223. 13. اعراف/ 189. 14. فرقان/ 54. 15. تفسير نمونه، ج 16، ص 391 به بعد، (با تغيير).
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید