الف ) مفهوم حقّ النّاس
پرسش :حق الناس چیست و چگونه می توان آن را تشخیص داد؟
پاسخ :یعنی حق مردم كه بر گردن انسان است و حقالناس به حقوق مالی اختصاص ندارد و جان و آبروی افراد را نیز در برمیگیرد.
سايت حضرت آيت الله مكارم
ب ) اهميّت حقوق مردم
1 . عن موسى بن عمير الأنصاري ، عن أبيه قال : أمرني حسين بن علي عليهما السلام فقال : ناد في الناس أن لا يقاتلنّ معي رجل عليه دَيْن فإنه ليس من رجل يموت وعليه دين لا يدع له وفاء إلا دخل النار .
شرح إحقاق الحق وإزهاق الباطل - (1 / 3) / المعجم الكبير - (3 / 123)
شخصي به نام موسي بن عمير از پدرش نقل نموده است كه حضرت سيّد الشهدا عليه السلام ـ در سفرِ كربلا ـ به من دستور دادند كه در ميان يارانش ندا دهم : همراه ما نيايد كسي كه بدهكاري دارد ؛ زيرا داخلِ آتش خواهد شد كسي كه در حال بدهكاري بميرد و جبران نكرده باشد .
2 . پرسش :شخصی مرده است ولی مقداری پول از او بجا مانده است ولی بسیار کم است و بدهی به عنوان حق الناس دارد و زکات و خمس هم نداده است . حالا ورّاث این شخص ، اوّل باید کدام یک از موارد بالا را بدهند ؟
پاسخ :احتیاط آن است که حق الناس مقدّم بر حق الله است .
سايت حضرت آيت الله مكارم
3 . عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام : قَالَ أَوَّلُ قَطْرَةٍ مِنْ دَمِ الشَّهِيدِ كَفَّارَةٌ لِذُنُوبِهِ إِلَّا الدَّيْنَ فَإِنَّ كَفَّارَتَهُ قَضَاؤُهُ .
وسائلالشيعة ، ج 18، ص 326 ، 4- باب وجوب قضاء الدين
حضرت باقرعليه السلام فرمود : نخستين قطره اي كه از خون شهيدِ در راه خدا به زمين مي ريزد كفّاره ي گناهان اوست ، مگر بدهكاري او ، كه كفّاره آن فقط ادا و پرداخت آن است .
4 . عَنْ عَلِيٍّ عليه السلام قَالَ : لَقَدْ صَلَّى رَسُولُ الله صلي الله عليه و آله و سلّم بِأَصْحَابِهِ ذَاتَ يَوْمٍ فَقَالَ : مَا هَاهُنَا مِنْ بَنِي النَّجَّارِ أَحَدٌ وَ صَاحِبُهُمْ مُحْتَبَسٌ عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ بِثَلَاثَةِ دَرَاهِمَ لِفُلَانٍ الْيَهُودِيِّ وَ كَانَ شَهِيداً .
مستدركالوسائل ، ج : 13 ، ص : 394
حضرت علي عليه السلام فرمود : به تحقيق رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلّم روزي پس از نماز به اصحابشان فرمودند : آيا كسي از طايفه بني النجّار اينجا هست ؟ زيرا فلاني از طايفه آنان كه از شهدا مي باشد بخاطر سه درهمي كه به فلان يهودي بدهكار است در عالمِ برزخ گرفتار مي باشد .
5 . قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله و سلّم : لَيْسَ ذَنْبٌ أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ بَعْدَ الْكَبَائِرِ مِنْ رَجُلٍ يَمُوتُ وَ عَلَيْهِ دَيْنٌ لِرِجَالٍ وَ لَيْسَ لَهُ مَا يَقْضِي عَنْهُ .
مستدركالوسائل ، ج 13، ص 393 ، 4- باب وجوب قضاء الدين
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلّم فرمود : پس از گناهان كبيره هيچ گناهي نزد خداوند بزرگتر از آن نيست كه كسي از دنيا برود و بدهكاري به مردم داشته باشد و چيزي كه جوابگوي ديون او باشد ، نداشته باشد .
6 . ابوسعيد خدري نقل كرده است كه در كنار جنازه اي در خدمت پيامبر صلي الله عليه وآله و سلّم بوديم كه براي نماز آماده كرده بودند . حضرت پرسيدند : « هَلْ عَلَى صَاحِبِكُمْ مِنْ دَيْنٍ ؟ آيا ايشان به كسي بدهكاري دارد ؟ » عرض كردند : دو درهم مديون است حضرت فرمودند : شما بر بدنِ او نماز بگزاريد [ و خودشان تصميم گرفتند نماز نگزارند ] حضرت علي عليه السلام عرض كرد : من متعهّد مي شوم بپردازم و ضمانت مي نمايم . پيامبر صلي الله عليه وآله و سلّم برخاستند و براو نماز گزاردند سپس به عليّ عليه السلام فرمودند : خداوند به تو جزاي خيرازاسلام ارزاني بدارد و تو را از قيد رها كند ، آن گونه كه برادرِ ديني ات را از قيد و بند خلاص كردي .
وسائلالشيعة ، ج 18، ص424 ، 3- باب حكم معرفة الضامن بالمضمون له
7 . ابوقتاده روايت كرده كه جنازهاى آوردند تا رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلّم بر او نماز بگزارد . رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلّم به صحابه فرمود : بر او نماز بگزاريد و من بر او نماز نمى گزارم . گفتند: چرا يا رسول اللّه ؟ فرمود: براى آن كه او بدهكاري دارد . ابوقتاده مي گويد : عرض كردم : من ضمانت مي كنم كه بدهي او را بپردازم . رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلّم فرمود : به تمام و كمال ؟ گفتم: به تمام و كمال. رسول خدا صلي الله عليه وآله و سلّم بر او نماز گزارد . ابوقتاده مي گويد : وامى كه بر او بود هفده يا هجده درهم بود .
روض الجنان و روح الجنان في تفسيرالقرآن، ج4، ص: 118
راستي اگر چنين بوده كه مسلّما چنين بوده ، بسيار بايد نسبت به حقوق خلق بيش از اين ها اهتمام داشت و آن را سرسري نگرفت و بي تفاوت از كنارش نگذشت كه متأسفانه روز به روز اين گونه امور كه شارع مقدّس براي آن اهميّتِ خاصّي قائل است و عنايت و توجّه مخصوصي مبذول مي دارد ، كم رنگ تر ، بلكه بي رنگ مي شود و فسوس آن هنگام بيشتر كه بي اعتنايي نسبت به بيت المال كه طلبكار شخص يك نفر نيست بلكه عموم مردم مي باشند پيش مي آيد و افزون تر آن كه اين گونه آلودگي ها از جمعي كه در جامعه مورد عنايت و اعتنا هستند ديده و يا شنيده مي شود .
البتّه لازم به تذكّر است كه اين روايات در مقام بيان اهتمام به حقوق خلق و ضايع نشدنِ حقّ مردمان و يا تأخير افتادن و سوخت و سوز شدن بدهكاري هاست ، نه اين كه مطلقاً در مقام مذمّتِ بدهكاري باشد ، بلكه مي خواهد هرچه بيشتر مردم را متوجّه اهميّت مسائل حقوقي و مالي بسازد كه اين حقيقت در حديث زير به صراحت بيان شده است :
معاوية بن وهب گويد : به حضرت صادق عرض كردم كه براي من نقل كرده اند كسي از انصار از دنيا رفت و دو دينار بدهكاري داشت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلّم براو نماز نخواندند و فرمودند خودتان بر رفيقتان نماز بگزاريد تا آنكه بعضي از خويشانِ آن ميّت عهده دار بدهكاري او شدند . حضرت صادق عليه السلام فرمود : « ذَلِكَ الْحَقُّ ثُمَّ قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وآله و سلّم إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِكَ لِيَتَّعِظُوا وَ لِيَرُدَّ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ لِئَلَّا يَسْتَخِفُّوا بِالدَّيْنِ وَ قَدْ مَاتَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله و سلّم وَ عَلَيْهِ دَيْنٌ وَ مَاتَ الْحَسَنُ عليه السلام وَ عَلَيْهِ دَيْنٌ وَ قُتِلَ الْحُسَيْنُ عليه السلام وَ عَلَيْهِ دَيْنٌ ؛ اين امر حق است ـ و آنچه به تو رسيده است صحيح و ثابت ـ سپس فرمودند : همانا پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلّم اين عمل را انجام دادند ـ يعني بر پيكرِ كسي كه بدهكاري بدون تضمين داشت ، نماز نخواندند ـ تا مردم موعظه شوند و حقوق يكدگر را ادا كنند و بدهكاري را سبك نشمارند ـ آن گاه فرمود : رسول خدا ، اميرمؤمنان ، امام مجتبي و سيّد الشهدا سلام الله عليهم اجمعين از دنيا رفتند در حالي كه بدهكاري داشتند [ ولي بدهكارييي كه حساب شده بود و حقّ كسي ضايع نمي شد ] .
الكافي ، ج 5 ، ص 93 ، باب الدين
ج ) اولويّت اوّل در خدمت به پدر و مادرِ از دنيا رفته
نخستين امري كه توجّه به آن بعد از فقدان عزيزان براي بازماندگان لازم و ضروري است و مقدّم برهر خدمت و كاري ، شايسته است انجام پذيرد ، اين است كه اگر عزيز از دست رفته بدهكاري به كسي داشته و يا حقّي برعهده اش بوده و ادا نكرده و از دنيا رفته ، بازماندگان در مقام ادايش برآيند ؛ چه حق الله باشد و چه حق الناس ؛ چه امور مالي باشد و چه غير مالي ، كه بدون هيچ تعارف و مجامله اي هركس باشد و در هر موقعيّت و شرايطي باشد تا آن حق ادا نگردد و آن وام و بدهكاري پرداخت نشود ، ميّت در برزخ گرفتار است و مبتلا به حبس و زندان است .
عَنِ النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله و سلّم : قَالَ لَا تَزَالُ نَفْسُ الْمُؤْمِنِ مُعَلَّقَةً مَا كَانَ عَلَيْهِ دَيْنٌ .
وسائلالشيعة ، ج 18، ص 317
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلّم فرمود : روح مؤمن ـ در عالمِ برزخ گرفتار و ـ در قيد و بند است تا وقتي كه دَيْن و بدهكاري دارد .
د ) تعریف رد مظالم
پرسش :منظور از رد مظالم چیست؟
پاسخ :منظور از ردِّ مظالم ، حقوق الناس قطعي يا احتمالي است که انسان، صاحب آن را دقيقاً نمي شناسد يا اگر مي شناسد امکان رساندن مال به او وجود ندارد و حتّي به آشنايان و وارثان شرعي او نيز دسترسي ندارد که آن را به مرجع تقليد خودش مي دهد يا با اجازه او به مصرف نيازمندان مي رساند.
سايت حضرت آيت الله مكارم
ه ) معیار محاسبه ردِّ مظالم
پرسش :اگر انسان اراده کند که پولى را به عنوان ردّ مظالم ازطرف پدر مرحومش بپردازد آیا معیار قیمت مظالم به هنگام پرداخت است یا قیمت آن به هنگام واقع شدن آن ظلم؟
پاسخ :اگر مظالم مثلى است مثل گندم و جو و امثال آن باید خود آن و در صورت توافق طرفین قیمتش را، مطابق روزِ پرداخت بدهد و اگر مثلى نیست مثل انواع حیوانات باید قیمت وقت تلف را حساب کند ولى اگر پول بوده، باید پول را صدقه دهد.
سايت حضرت آيت الله مكارم
و ) روش جبران حق الناس غیرمالی
پرسش :برای جبران حق الناس غیر مالی مانند غیبت، تهمت و ... چه باید کرد؟
پاسخ :در صورت امکان از صاحبان حق حلالیّت بطلبید و اگر این کار ممکن نیست برای آنها کار خیر کنید تا آنها از شما راضی شوند.
سايت حضرت آيت الله مكارم
ز ) روش محاسبه حق النّاس در قيامت
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله و سلم : مَنْ كَانَ عَلَيْهِ دَيْنٌ فَلْيَقْضِهِ إِيَّاهُ ، أَوْ لِيَتَحَلَّلْ مِنْهُ قَبْلَ أَنْ يَقْضِيَهُ فِي يَوْمٍ لا ذَهَبَ وَلا وَرِقَ ، قَالُوا : فَمَاذَا يَقْضِيهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ ؟ قَالَ : يُؤْخَذُ مِنْ حَسَنَاتِهِ ، فَإِنْ وَفَّتْ ، وَإِلا طُرِحَ عَلَيْهِ مِنْ سَيِّئَاتِ الآخَرِ .
مسند إسحاق بن راهويه - (1 / 223)
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلّم فرمود : هركس بدهي به كسي دارد بايد ادا نمايد و يا از طلبكار حلاليّت طلب نمايد قبل از آن كه روزي فرا رسد كه نه طلايي و نه پولي در بساط باشد . عرض كردند : محاسبه قيامت چگونه است ؟ فرمود : حسنات بدهكار بابتِ بدهي اش به طلبكارش داده مي شود اگر كافي نبود از گناهان طلبكار به بدهكار مي دهند .
ح ) يك نمونه از گره گشايي براي والدين
چند سال قبل در يكي از شهرهاي ايران مردِ شريف و با ايماني زندگي مي كرد ، فرزند اكبر و ارشد او همانندِ پدر بزرگوارش از پاكي و تقوا برخوردار بود . پدر و پسر از نظر مالي ضعيف بودند و هردو در يك خانه متوسّطي زندگي مي كردند ، براي آنكه آبرو و احترامشان محفوظ باشد و به مردم اظهار احتياج نكنند تا جايي كه ممكن بود در مصارفِ مالي صرفه جويي مي نمودند از جمله موارد صرفه جويي آنها اين بود كه آبِ لوله كشي شهر را فقط براي نوشيدن و تهيّه غذا مصرف مي نمودند و براي شستشوي لباس ، پر كردنِ حوض و مشروب ساختنِ چند درختي كه در منزل داشتند از آب چاه استفاده مي كردند . روي چاه ، اتاق كوچكي ساخته بودند كه چاه را از فضولاتِ خارج مصون دارد به علاوه براي كسي كه مي خواهد از چاه آب بكشد سرپناه باشد تا در زمستان و تابستان او را از سرما و گرما و برف و باران محافظت نمايد . اين پدر و پسر براي كشيدنِ آب از چاه كارگر نمي آوردند و خودشان به طور نوبتي ، اين وظيفه را انجام مي دادند . روزي پدر و پسر باهم گفتگو كردند كه كاهگل سقفِ اتاقكِ روي چاه تبله كرده و ممكن است ناگهان از سقف جدا شود يا در چاه بريزد يا برسرِ كسي كه از چاه آب مي كشد فرود آيد و بايد آن را تعمير كنيم و چون براي آوردنِ بنّا و كارگر تمكّن مالي نداشتند باهم قرار گذاردند در يكي از روزهاي تعطيل با كمك يكديگر كاهگلِ تبله شده را از سقف جدا كنند ، آن را گِل بسازند و دوباره به سقف بكشند. روز موعود فرا رسيد ، سرِچاه را با تخته و گليم پوشاندند ، كاهگل ها را از سقف كندند و در صحن خانه ، آن را گل ساختند . پدر بجاي بنّا داخلِ اتاقك ايستاد و پسر بجاي كارگر به پدر گل مي داد و كار تعمير سقف پايان پذيرفت . ساعت آخرِ روز ، پدر متوجّه شد كه انگشترش در انگشت نيست ، تصوّر كرد موقعِ شستنِ دست ، كنار حوض جا گذارده است . آمد با دقّت گشت و نبود دو روز هرنقطه اي را كه احتمال مي داد انگشترش آنجا باشد جستجو نمود و نيافت ، از گم شدنِ انگشتر سخت متأثّر شد و از اينكه آنرا پيدا كند مأيوس گرديد و تا مدّتي با اهل منزل از گم شدنِ انگشتر سخن مي گفت و افسوس مي خورد . پس از گذشت چندين سال از تعمير سقف و گم شدنِ انگشتر ، آن پدر بزرگوار بر اثر سكته قلبي از دنيا رفت . پسرِ با ايمان گفت : مدّتي از مرگِ پدرم گذشته بود شبي او را درخواب ديدم ، مي دانستم مرده ، نزديكِ من آمد پس از سلام و عليك به من گفت : فرزند ، من به فلاني پانصد تومان بدهكارم مرا نجات بده و از گرفتاري خلاصم كن . پسر بيدار شد اين خواب را با بي تفاوتي تلقّي نمود و اقدامي نكرد . پس از چندي دوباره به خواب پسر آمد و خواسته خود را كه قبلا گفته بود تكرار نمود و از پسر گله كرد كه چرا به گفته ام ترتيب اثر ندادي پسر كه در عالمِ رؤيا مي دانست پدرش مرده است به او گفت : براي آنكه مطمئن شوم اين شما هستي كه با من سخن مي گويي يك علامت براي من بگو . پدر گفت : ياد داري چند سال قبل سقف اتاقك روي چاه را كاهگل كرديم پس از آن انگشترم مفقود شد وهرچه تفحّص كرديم نيافتيم ؟ گفتم : آري به ياد دارم . گفت : پس از آنكه آدمي مي ميرد بسياري از مسائل ناشناخته و مجهول براي او روشن مي شود . من بعد از مرگ فهميدم انگشترم لاي كاهگل هاي سقف اتاقك مانده است . چون موقع كار ، ماله در دستِ چپم بود و كاهگل را بدست راست مي گرفتم در يكي از دفعات كه به من گل دادي ، وقتي خواستم آن را به سقف با ماله از كفِ دستم جدا كنم و به سقف بزنم انگشترم با فشار لبِ ماله ، از انگشتم بيرون آمده و با گل ها آن را به سقف زده ام و در آن موقع متوجّه خارج شدن انگشتر نشده بودم . براي آن كه مطمئن شوي اين منم كه با تو سخن مي گويم هرچه زودتر كاهگل ها را از سقف جدا كن و آن ها را نرم كن انگشترم را مي يابي . پسر بدون آن كه خواب را به كسي بگويد صبحِ همان شب ، در اوّلين فرصت اقدام نمود . مي گويد روي چاه را پوشانده كاهگل ها را از سقف جدا كردم در حياط منزل روي هم انباشتم بعداً آن ها را نرم كردم و انگشتر را يافتم . مبلغي را كه پدرم گفته بود آماده نمودم ، به بازار آمدم و نزد مردي كه پدرم گفته بود رفتم پس از سلام و احوال پرسي سئوال كردم آيا شما از مرحوم پدرم طلبي داريد ؟ صاحب مغازه گفت : پانصد تومان طلب دارم . سئوال كردم پدر من چگونه به شما مقروض شد . جواب داد يك روز به حجره من آمد و پانصد تومان از من قرض خواست من مبلغ را به او دادم بدون آن كه از وي سفته و يا لا اقل يادداشتي بگيرم رفت . طولي نكشيد كه براثر سكته قلبي از دنيا رفت . پسر گفت : چرا براي وصول طلب مراجعه نكردي ؟ جواب داد سندي در دست نداشتم و شايسته نديدم مراجعه كنم ؛ زيرا ممكن بود گفته ام مورد قبول واقع نشود . پسر متوفّي مبلغ را به صاحب مغازه داد و جريان امر را براي او نقل كرد .
معاد فلسفي ، ج1 ، ص 323
ط ) با احسان و يا عدم احسان به والدين سرنوشت انسان تغيير مي كند
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ: إِنَّ الْعَبْدَ لَيَكُونُ بَارّاً بِوَالِدَيْهِ فِي حَيَاتِهِمَا ثُمَّ يَمُوتَانِ فَلَا يَقْضِي عَنْهُمَا دَيْنَهُمَا وَ لَا يَسْتَغْفِرُ لَهُمَا فَيَكْتُبُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَاقّاً وَ إِنَّهُ لَيَكُونُ عَاقّاً لَهُمَا فِي حَيَاتِهِمَا غَيْرَ بَارٍّ بِهِمَا فَإِذَا مَاتَا قَضَى دَيْنَهُمَا وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمَا فَيَكْتُبُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَارّاً.
توضيح : يدل على أن البر و العقوق يكونان في الحياة و بعد الموت و أن قضاء الدين و الاستغفار أفضلالبربعدالوفاة.
بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج71 ؛ ص59
حضرت باقر عليه السلام فرمودند : همانا چه بسا بنده اي در طول زندگي نسبت به پدر و مادرش نيكوكار بوده ولي وقتي آن ها از دنيا رفتند در مقام اداي ديون آنان برنيايد و براي آنان استغفار ننمايد خداوند او را عاقِّ پدر و مادر رقم مي زند ، و متقابلاً چه بسا كسي در طول زندگي در حقّ پدر و مادرش نيكي نداشته ولي آن گاه كه از دنيا رفتند در مقام پرداخت بدهكاري هاي آنان بر مي آيد و براي آن ها طلب مغفرت مي نمايد خداوند او را نيكوكار نسبت به والدينش محسوب مي دارد .
مرحوم مجلسي قدّس سرّه در توضيح اين حديث شريف فرموده است : اين حديث دلالت مي كند براين كه نيكي و احسان و عقوق و ناسپاسي درهردو زمانِ زندگي و مرگ محقّق و پا برجاست ، و همانا اداي دين و استغفار بهترين نيكي بعد از وفات است .
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید