در سوره بقره، پس از بیان آیاتی که مربوط به طلاق و جدایی زن و شوهر از یکدیگر است، تکلیف نوزادان را نیز روشن می کند، تا آنان فدای اختلافات پدر و مادر نشوند:
«مادرانی که می خواهند دوران شیردهی را کامل سازند، دو سال تمام فرزندانشان را شیر دهند. و خوراك و پوشاك أين مادران، به وجهی نیکو بر عهده پدر فرزند است. هیچ کس جز به قدر توانش مکلف نمی شود. هیچ مادری به خاطر فرزندش ونیز هیچ پدری به خاطر فرزندش نباید دچار ضرر شود. و (اگر پدر نباشد، هزينه خوراك و پوشاك مادر) بر عهده وارث اوست. و اگر پدر و مادر با توافق و مشورت یکدیگر بخواهند كودك را زودتر از دو سال از شیر باز گیرند، گناهی بر آنها نیست. و اگر (به جهت عدم توانایی یا عدم موافقت مادر) خواستید دایه ای برای فرزندانتان بگیرید، گناهی بر شما نیست، به شرط اینکه آنچه را به وجهی پسندیده قرار گذاشته اید بپردازید و از خدا پروا داشته و بدانید خدا به آنچه انجام می دهید، بیناست.» (بقره،۲۳۳).
در فصل هشتم و در بحث «شیر مادر» و ذیل عنوان «ضرورت بهره گیری فرزندان از شیر مادر» پیام های آیه شریفه را بیان نمودیم و در اینجا از تکرار آن پرهیز می نماییم. در پایان بحث طلاق، لازم است به دو سوال مطرح در این زمینه پاسخ بگوییم:
۱- آیا اسلام به مردان اجازه می دهد که گاهی به وسیله طلاق دادن و گاهی به وسيله طلاق ندادن، هر نوع زجری که دلشان می خواهد به زن بدهند؟
پاسخ، اسلام با اصل طلاق، مخالف است و می خواهد تا حد امکان، طلاق صورت نگیرد. اسلام طلاق را در مواردی که چاره ، منحصر به جدایی است تجویز کرده است. اسلام مردانی را که مرتب زن میگیرند و طلاق می دهند، دشمن خدا می داند.
در روایت است که مردی به رسول خدا گفت: همسرم را طلاق دادم. فرمود: آیا کار بدی از او دیدی؟ گفت: خیر. این امر سه مرتبه تکرار شد و آن مرد با زن های مختلف ازدواج کرد و آنان را طلاق داد آنگاه رسول خدا فرمود: «خداوند دشمن می دارد و لعنت می کند مردان و زنانی را که مرتب همسر عوض می کنند.»
به پیامبر اکرم (ص) خبر دادند که ابوایوب انصاری تصمیم گرفته است زن خود را طلاق دهد. آن حضرت می دانست که طلاق او براساس دلیل صحیحی نیست، لذا فرمود: «گناه بزرگ است.»
آنچه در سیره پیشوایان دین نیز مشاهده می شود این است که طلاق از ناحيه آنها بسیار به ندرت صورت گرفته است و هر وقت صورت گرفته، دلیل معقول و منطقی داشته است. با آنکه پیامبر همسران متعددی داشت و برخی از آنان نیز اسباب آزار پیامبر را فراهم می آوردند، اما پیامبر هیچ کدام را طلاق نداده است؛ اگر چه در سوره طلاق آمده است که: «اگر پیامبر شما را طلاق دهد، امید است که پروردگارش همسرانی بهتر از شما را جانشین سازد. زنانی تسلیم، مومن، فرمان بر، اهل توبه، عبادت پیشه، روزه گیر، شوهر کرده یا دوشيزه .» (تحریم، ۵) طرح موضوع طلاق در این آیه، به معنای عدم وابستگی پیامبر به هیچ کس و هیچ چیز است تا نزدیکان پیامبر گمان نکنند حضرت به آنان نیاز دارد و یا آنان افراد مهمی هستند، بلکه چه بسا افرادی بهتر و لایق تر از آنان وجود دارد که آرزوی همسری پیامبر را در سر دارند.
بنابراین اسلام، طلاق را برای رفع نقش میان زن و مرد و رسیدن آنان به آرامش قرار داده است، گرچه برخی از مردان و زنان از این قانون سوء استفاده می کنند و هرکدام به طریقی دیگری را آزار می دهند.
۲ - اگر مردی سر ناسازگاری دارد و وظایفی را که اسلام بر عهده او گذاشته است، که بعضی مالی است مانند نفقه و بعضی اخلاقی است، مانند حسن معاشرت و بعضی مربوط به امور جنسی است، مانند حق همخوابگی و آمیزش، انجام نمی دهد؛ در عین حال، حاضر هم نیست زن را طلاق دهد. در اینجا چه باید کرد؟ آیا اسلام به حاکم یا قاضی شرعی اجازة مداخله می دهد، همانطور که در مورد اموال اگر نزاعی صورت بگیرد چنین اجازه ای را می دهد؟
پاسخ: از آیات قرآن استفاده می شود که هر مردی در زندگی خانوادگی یکی از دو راه را باید انتخاب کند. با تمام حقوق و وظایف را به خوبی و شایستگی انجام دهد: (بقره، ۲۲۹) يا علقه زوجیت را قطع و زن را رها کند. (بقره، ۲۲۹) اما اینکه زن را طلاق ندهد و به خوبی و شایستگی هم از او نگهداری نکند، از نظر اسلام مورد پذیرش نیست و جمله (بقره، ۲۳۸) این صورت را نفی می کند.
بنابراین اگر مرد بخواهد همسر را اذیت و آزار بدهد و حقوق همسری را رعایت نکند؛ حاکم شرع، او را احضار کرده، ابتدا به او تکلیف طلاق می کند، اگر طلاق نداد، خود حاکم، طلاق می دهد. امام صادق (ع) در روایتی که ابوبصیر از آن حضرت نقل کرده است، فرمودند: «هر کس زنی دارد و نفقه او را نمی پردازد، بر پیشوای مسلمین است که آنها را (به وسیله طلاق) از یکدیگر جدا کنند.»
«ایلاء» به معنای سوگند خوردن برای ترك آمیزش جنسی است. این کار را بعضی از مردان در زمان جاهلیت برای در تنگنا قرار دادن همسران می کردند و بدین وسیله آنان را در فشار روحی و غریزی قرار می دادند. نه خود، همسر مفیدی بودند و نه آنان را با طلاق دادن آزاد می کردند. خداوند متعال، در حمایت از حقوق زنان، ضمن باز گذاشتن مسیر بازگشت، با این ایده خرافی و سوگند بی ارزش مبارزه نموده و فرمود: «برای کسانی که (به قصد آزار همسر،) سوگند می خورند که با زنان خویش نیامیزند، چهار ماه مهلت است. پس اگر (از سوگند خود دست برداشته و به آشتی) برگشتند، (چیزی بر آنها نیست و خداوند آمرزنده و مهربان است.» (بقره، ۲۲۶)
این آیه، به مردان چهار ماه فرصت می دهد که تكليف همسران خود را روشن کنند، یا از سوگند خود برگشته و با همسر خویش زندگی کنند و یا رسما او را طلاق دهند. البته این مدت چهار ماه، نه به خاطر احترام به سوگند نارواست، بلکه به جهت آن است که هر مردی در شرایط عادی نیز تا چهار ماه بیشتر حق عدم آمیزش را ندارد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید