کتاب برای تعلیم و تربیت نوشته شده، و نقش تعلیم و تربیت بیاندازه مهم است، چون سرنوشت قطعی زندگی بشر را تعیین میکند، کتابی که در دوران کودکی خوانده میشود ممکن است چنان بر آدمی اثر بگذارد که تأثیر عمیق و خاص آن، در تمام دوران زندگی بر جا بماند.
برخی متخصصان تعلیم و تربیت معتقدند که یکی از مهمترین مسائل و فرضیههایی که برای ساختن و تکامل شخصیت افراد و توسعه و پیشرفت ارزشهای اخلاقی و هنری وجود دارد، شوق به خواندن و ذوق به مطالعه است، و عشق و علاقه نسبت به کتاب را از زمانی باید در کودکان ایجاد کرد که هنوز قادر به مطالعه نیستند. مثلاً والدین میتوانند برای بچهها داستانها و اشعار کوتاه را بلند بخوانند، و به اتفاق کودکان کتابهای مصوری را که هنرمندان چیرهدست و با استعداد خلق کردهاند، تماشا کنند.
«در کودکستان، داستانها و قصهها با صدای بلند برای بچهها خوانده میشود. آنها بسیاری از مثلها و اشعار قافیهدار کودکان را یاد میگیرند... بدیهی است که این آمادگی خوبی برای ورود به مدرسه است. در کودکستانها است که بچهها با اولین کتابخانه آشنا میشوند. زیرا اغلب دسته جمعی به بازدید کتابخانههای کودکان، که در نزدیکی کودکستانشان قرار دارد، میروند. ضمن این بازدیدها است که بچهها سخن از خانهای میشنوند که در آن خانه، کتابها زندگی میکنند؛ و مطلع میشوند که چگونه کتابها به وجود میآیند و چگونه آدمی باید با کتاب رفتار و از آن استفاده کند...»
وقتی کودک وارد مدرسه میشود و به کلاس اول میرود، مهمترین وظیفه معلم و پدر و مادر این است که درست خواندن را به کودک یاد دهند، زیرا برای بسیاری از کودکان، ترکیب کردن حروف با پیشوندها و پسوندها و ایجاد کلمات مرکب، مشکل و فهمیدن معانی کلماتی که خواندهاند دشوار است. در اینجا است که معلم و پدر و مادر باید به کمک کودک بشتابند. مثلاً برای کودکان افسانه یا شعری را چندین بار بخوانند، به طوری که در ذهن او جای گیرد، آنگاه به خود کودک اجازه داده شود که آن را بخواند...
بدین طریق کم کم علاقه به کتاب و عادت به مطالعه در کودکان به وجود میآید. ولی حتی وقتی که خود کودکان هم بتوانند بخوانند و مطالعه کنند لازم است همیشه برای آنها بهترین اشعار و داستانها با صدای بلند خوانده شود، و مخصوصاً بلند خواندن توصیه میشود. بدین وسیله است که کودکان، زیبایی تصاویر و کلمات و عبارات هنری را بهتر احساس میکنند و این درک و احساس هنری برای سازندگی و تکامل ذوقها و سلیقهها فوق العاده مهم است.
در کلاس اول معمولاً کتابخانه کلاس را با کمک معلم ایجاد میکنند. به عبارت دیگر، میتوان گفت بچهها «کتابخانه بازی» میکنند. بدین وسیله اسمهای مؤلفان و عنوانهای کتابها را به خاطر میسپارند. یاد میگیرند که باید با کتابها با احتیاط رفتار کنند.
از کلاس دوم به بعد، کودک برای مطالعات فرهنگی و علمی آماده میشود. مثلاً بسیاری از محصلان کتابچه یادداشت روزانهای دارند که در آن اسم مؤلفان و عنوان کتابهایی را که میخوانند مینویسند یا قسمتهای بسیار جالب را یادداشت میکنند. به کمک معلم یاد میگیرند که چگونه به وقایع و حوادث کتاب پی ببرند و خصوصیات آنها را دریابند و نیز با چگونگی مقایسههای هنری آشنا میشوند... در کتابخانه، جلسات و اجتماعاتی تشکیل داده میشود، تا آنها بتوانند درباره کتابها یا شعرهای مورد علاقهشان صحبت کنند. این خود سبب میشود که کودکان شنونده تحریک و تشویق شوند و کتاب یا شعری را، که همکلاسان آنها تعریف کردهاند، مطالعه کنند.
در کلاس سوم، بچهها در کتابخانه با فهرست توصیفی بهترین کتابها، که در آن متن یا تصاویر آنها به اختصار معرفی شده است، آشنا میشوند...
بدیهی است که کتابخانه مدرسه و کلاس تنها کتابهای سرگرم کننده ندارد بلکه کتابها و آثار علمی مورد علاقه و نیاز کودکان را هم در آن گرد آوردهاند. تشکیل اجتماعاتی در مدرسه یا کتابخانه برای بحث دربارهی کتابهای کودکان، سبب میشود که کودکان با بیشتر نویسندگان کتابهای خود آشنا شوند. در صورت امکان، بهتر و حتی گاهی ضروری است، که از خود نویسندگان ادبیات کودکان دعوت شود که در این جلسات یا اجتماعات شرکت کنند و شخصاً به معرفی کتاب خویش بپردازند و به پرسشهای کودکان در این مورد پاسخ دهند. اجرای برنامههای رادیویی و تلویزیونی نیز در ایجاد ذوق مطالعه در کودکان بسیار مؤثر خواهد بود.
از کلاس سوم به بعد کودکان مجلات و روزنامهها را مطالعه میکنند... کودکان در نامههایی که به این روزنامهها و یا مجلات مینویسند درباره کتابهایی که خواندهاند به بحث میپردازند. این نامهها به جراید کمک میکند تا به علایق خوانندگان خردسال خود آشنا شوند.
هر سال ارتقا به کلاس بالاتر، افق علایق و خواستهای کودکان را بیشتر میکند... در کلاسهای بالاتر آنچنان علایق و خواستهای شخصی خود را پرورش میدهند که حتی بعدها هم در انتخاب شغل آنها اثر قاطعی دارد... البته معلمان هم میکوشند تا به کودکانی که در این مراحل سنی هستند نشان بدهند که کتاب، تنها منبع و سرچشمه علم و دانش و دوست و مشاور و ناصحی مورد اعتماد است.
کودکان در کتابخانه فهرستهای کتابهای درسی و کمکی را میشناسند. از آنها برای مطالعه مواد مورد نظر خود انتخاب میکنند. ولی البته معلمان هم با در نظر گرفتن معلومات و مواد و تعداد کتاب خوانی، که البته متفاوت است، به هر یک توصیههای انفرادی لازم را میکنند (که هر کدام چه نوع کتاب و در چه موضوعی بهتر است مطالعه کند).»
معلمان باید از ابتدا کودکان را راهنمایی کنند که نسبت به کتابهایی که میخوانند، پذیرنده محض نباشند، بلکه به ارزشیابی و انتقاد مطالب آنها بکوشند. این امر سبب میشود که کودکان، با روش درست انتقاد، چگونگی تحلیل یک موضوع، و شیوه ارزشیابی منطقی و داوری علمی آشنا شوند. طبیعی است پیدایش چنین خصوصیتی در دوران اول زندگی، در واقعبین و نیکاندیش بار آمدن شخص در تمام مسائل زندگی بسیار مؤثر خواهد بود و این از مهمترین هدفهای آموزش و پرورش است. (1)
باز هم تکرار میکنیم که خواندن یا کتابخوانی مهارت است یعنی پیچیدگیهایی دارد و مستلزم آموختن میباشد و نخستین آموزگاران آن هم والدین و سپس معلمان هستند.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید