ازدواج و برقرار کردن رابطه با آدمهاي جديد خيلي هم ساده نيست. مخصوصا داشتن رابطه صميمانه و به دور از هر گونه تنش با مادرشوهر که از بچگي توي گوش هر دختربچهاي از سختيهايش خواندهاند. اما کساني که وارد زندگي شدهاند، ديدهاند که آنقدرها هم برقراري اين رابطه سخت نيست. فقط کافي است شما نسبت به روحيات مادر همسرتان اطلاعاتي هر چند کم به دست بياوريد. آن گاه ميبينيد که هيچ فرقي بين مادر همسر با مادر خودتان وجود نخواهد داشت. در اينجا ما 20 نکتهاي را که شايد هيچگاه مادرشوهرتان به شما نگويد به شما ميگوييم تا با دانستن آنها بتوانيد ارتباط صميمانه و آرامبخشي بين خود و مادر شوهرتان برقرار کنيد...
1 من هيچگاه پسرم را اينطور خوشحال نديده بودم. اينها همه به خاطر ازدواج کردن با تو و بچهدار شدنتان است. از تو ممنونم.
2 لازم نيست که تو مرا «مادر» خطاب کني اما اگر اين کار را انجام دهي مرا خوشحال کردهاي.
3 اينکه دخترم همزباني مثل تو پيدا کرده خيلي خوب است. بالاخره شما جوانترها بيشتر حرفهاي يکديگر را ميفهميد.
4 اگر از آن لباس سبزي که برايت خريدم بدت ميآيد، خواهش ميکنم به من بگو زيرا قصد من از خريدن هديه، خوشحال کردن شماهاست.
5 از اينکه باعث آرامش پسر و نوههاي من هستي از تو ممنونم. اگر زياد اين جمله را به زبان نميآورم به اين خاطر است که ميترسم فکر کني چاپلوس و زبانباز هستم.
6 عليرغم ميل باطنيام خيلي سخت است که از شما بپرسم: «چه موقع قصد بچهدار شدن داريد؟»
7 گاهي اوقات که متوجه تصميمات و کارهاي نادرست تو ميشوم، سکوت ميکنم و چيزي نميگويم که تو گفتههاي مرا دخالت در زندگيات به حساب نياوري. اي کاش براي گفتن تصميماتي که نياز به تجربههاي بزرگترها دارد، به من اعتماد کني.
8 من ميدانم که سن و سال و زندگي فاني اين دنيا زمان زيادي براي بودنم در کنار شما باقي نگذاشتهاند اما من ميخواهم اين زمان کم باقي مانده را مثبت و با آرامش سپري کنم بنابراين جنگ و بحث بيجا در برنامههاي زندگيام جايي ندارد.
9 ميدانم که نظرات من، بهترين ايدهها نيستند اما شايد تجربه سالها زندگي کردنم بتواند شما را در بهتر زندگي کردن کمک کند بنابراين اگر نصيحتي ميکنم از سر دلسوزي است نه دخالت.
10 اگر فکر ميکني که توصيههاي من براي زندگيات کارساز نيستند، شايد به اين خاطر باشد که من همه مشکلاتتان را نميدانم. با اين حساب اگر همه مشکلاتات را به من بگويي هم ديگر مجبور به تحمل سختيها به تنهايي نيستي و هم اينکه من بهتر ميتوانم راهنماييات کنم.
11 حتي دو خواهر يا برادر دوقلو هم عقايدشان مثل هم نيست، پس اينکه ما در مورد مسايلي با هم اختلافسليقه و نظر داشته باشيم، چيز عجيبي نيست.
12 من واقعا دوست دارم که گاهي بدون مناسبت به نوههايم هديه بدهم و اينکه تو به خاطر متوقع نشدنشان مرا از اين کار منع ميکني واقعا ناراحتکننده است.
13 آخرين باري که من خانه شما بودم، تو خيلي کم با من حرف زدي و من واقعا نفهميدم که چرا. لطفا اگر مشکلي با من داري به خودم بگو.
14 من هيچ انتظار مالي از شما ندارم. چيزي که رضايت و خوشحالي مرا در زندگي جلب ميکند هديههاي گرانقيمت نيست، فقط دوست داشته شدن است.
15 اينکه تو مرا مادرشوهر و دشمن زندگيات بداني و وقتي که ميخواهم به ديدنتان بيايم، فکر و ذهنات آشفته شود، براي من بسيار ناراحتکننده است. خوشحالي من فقط در گروي ديدن خوشبختي شماست.
16 توقع من در برابر هديههايي که در روز تولد يا عيد برايت ميفرستم، فقط يک تشکر خالي است که تلفني هم ميتواني آن را انجام بدهي. انجام ندادن اين کار، يعني تنفر تو از من.
17 اگر ساعاتي که من به تو تلفن ميزنم، وقت استراحت يا ساعت شلوغ کاريات است، لطفا به من بگو چون از اينکه پشت سرم بگويي: «وقتنشناس! نميداند چه موقع وقت حرف زدن است.»، واقعا آزرده ميشوم.
18 من دوست دارم که گاهي اگر به من نياز داري بگويي. من از احساس باارزش بودن، دوست داشته شدن و قابل احترام بودن، لذت ميبرم.
19 من ميدانم که صميميت بيشترم با تو يعني نزديکي بيشتر به پسر و نوههايم.
20 تو روشنفکر، دوست داشتني و کدبانويي. از اينکه ما همديگر را داريم خيلي خوشحالام.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید