نقش ازدواج در کاهش گناه
ترک ازدواج و رهبانیت و ترک دنیا در دین اسلام جایگاهی ندارد. بر خلاف مذهبا تحریف شده مسیحیت و تفکر غلط کشیشان و راهیان مسیحی که لازمه تقرب به خداوند را ترك ازدواج می دانند، اسلام ، ضمن مقدس دانستن ازدواج، تشکیل خانواده را به عنوان یک کار عبادی دانسته است.
بخشی از گناهان به جهت و شهوت و بخشی دیگر به جهت «غفلت» است. داروی غفلت، یاد خدای تعالی و نماز است و داروی شهوت، ازدواج حضرت لوط ما برای جلوگیری از گناه مردم که سابقه با داشتند، و دور داشتن آنان از تعرض به مهمانانش، با اشاره به دختران خود، به آنان پیشنهاد ازدواج داد: گفت: ای قوم من! اینها دختران هتند، (که میتوانید با آنان ازدواج کنید.) آنها برای شما پاكترند، پس از خدا پروا کنید. (هود،۷۸) با این که قرآن کریم به کسانی که توان اقتصادی ازدواج با زنان آزاد را ندارند، دستور می دهد تا برای آلوده به گناه نشدن، با کنیزان ازدواج نمايند: و هر کس از شما، که توانایی مالی ندارد تا با زنان آزاد با ایمان ازدواج کند، پس از کنیزان با ایمانی که شما مالك آنيد، (به همسری بگیرد) (نساء ،۲۵)
همچنین، در روایات فراوانی ثمره ازدواج، کاهش گناه و حفظ دین برشمرده شده است.
رسول خدا در روایات متعدد فرمودند:
«هر کسی ازدواج کند، نصف دین خود را حفظ کرده است. پس، در نیم دیگر از خدا پروا کند. (نساء ، ۲۶)
- «هرکس دوست دارد که خدا را پاک و پاکیزه ملاقات کند، پس با داشتن همسر به دیدارش برود. (نساء ، ۳۹)
- ای جوانان هرکس از شما استطاعت و توان ازدواج دارد، پس ازدواج کند که ازدواج بهترین وسیله برای چشم پوشی (از نگاه به نامحرم) و پاکدامنی است.»
هرکس در جوانی ازدواج کند، صدای ناله شیطان بلند می شود که: واويلا دو سوم دینش از دستبرد من مصون ماند.
امام صادق به فرمود: «مردی نزد پدرم آمد. پدرم از او پرسید: آیا همسرداری؟ او گفت: نه، پدرم فرمود: دوست ندارم که دنیا و آنچه در دنیاست برایم باشد و من بدون همسر باشم . سپس فرمود: دو رکعت نماز كه يك مرد همسردار بخواند، برتر از عبادت مرد عربی است که شب را بیدار و روز را روزه بدارد. سپس پدرم هفت دیتار به او داد و به او فرمود: با این پول ازدواج کن! پس از آن فرمود: رسول خدا فرمودند: همسر بگیرید! چرا که روزی را بیشتر می سازد.
اگرچه ازدواج امری مستحب است؛ اما در دستورات فقهی بیان شده است که: «کسی که به واسطه نداشتن زن به حرام میافتد، واجب است زن بگیرد.»
اصلاح هر جامعه ای، منوط به اصلاح خانواده هاست و جامعه صالح و سالم ، برآمده از خانواده هایی صالح و سالم است که پیکره اجتماع را تشکیل میدهند.
ازدواج، از آیات بزرگ الهی است: از آیات الهی آن است که برای شما از خودتان، همسرانی آفرید.» (روم، ۲۱)
و خانواده و جایگاه ممتازی در آیات قرآن کریم دارد. کلمه «زوج ، و مشتقات آن، هشتاد بار و کلمه «نكاح ، بیست و سه بار در قرآن آمده است که جمع این دو، صد و سه بار میشود. همچنین، غیر از کلمه «زوج و نكاح»، کلماتی مربوط به خانواده و مسائل خانوادگی نیز، در این کتاب شریف آمده است و شاید بتوان گفت که حدود دویست بار در این کتاب آسمانی، به مسأله «ازدواج و خانواده اشاره شده که پیام این تکرار و تأكيد، اهمیت و خانواده است.
از آنجا که اکسیژن، غذا و لباس از اولین نیازهای بشر است؛ قرآن کریم، همسر را به لباس تشبیه کرده است: آنها برای شما (همچون) لباسند و شما برای آنها همچون لباس. (بقره، 187) همچنین از نیاز های کلیدی انسان آرامش است. و قرآن کریم همسر را وسیله آرامش دانسته است: (روم، 21) و همسرش را از (نوع) او قرار داد تا بدنتان آرام بگیرد. (اعراف، 189)
نقش ازدواج در کاهش گناه تشکیل خانواده و داشتن همسر و فرزند، خواسته اهل ایمان از خداوند است: «و الذی یقولون ربنا هب لنا من أزواجنا و انا أغین واجعلنا للمتقین إماما؛ وکسانی که می گویند: پروردگارا! به ما از ناحیه همسران و فرزندانمان مایه روشنی چشم عطا کن وما را پیشوای پرهیزگاران قرار ده.» ) فرقان، ۷۴(
در این فصل، با دیدگاه اسلام در رابطه با ازدواج و قداست آن، فلسفه و فوائد ازدواج و جایگاه خانواده در اسلام و لزوم تلاش برای توسعه ازدواج و تبلیغ فرهنگ آسان گیر اسلام در ازدواج آشنا میشویم و در ادامه به برخی از موانع و راهکارها اشاره مینماییم.
نقش ازدواج در کاهش گناه
ترک ازدواج و رهبانیت و ترک دنیا در دین اسلام جایگاهی ندارد. برخلاف مذهب تحریف شده مسیحیت و تفکر غلط کشیشان و راهبان مسیحی که لازمه تقرب به خداوند را ترک ازدواج میدانند، اسلام، ضمن مقدس دانستن ازدواج، تشکیل خانواده را به عنوان یک کار عبادی دانسته است.
بخشی از گناهان به جهت «شهوت» و بخشی دیگر به جهت «غفلت» است. داروی غفلت، یاد خدای تعالی و نماز است و داروی شهوت، ازدواج. حضرت لوط (ع) برای
جلوگیری از گناه مردم که سابقه بد داشتند، و دور داشتن آنان از تعرض به مهمانانش، با اشاره به دختران خود، به آنان پیشنهاد ازدواج داد: «قال یا قوم هؤلاء بناتی هین أظهرکم فاتقوا الله؛ گفت: ای قوم من! اینها دختران منند، (که میتوانید با آنان ازدواج کنید.) آنها برای شما پاکترند، پس از خدا پروا کنید.» (هود، ۷۸
آل) انس و دوستی انسان در زندگی خود نیاز به دوست دارد. دوستی که محرم اسرار بوده و در سختیها یار و یاور او باشد. قرآن، همسران را به لباس یکدیگر تشبیه کرده و میفرماید: (بقره، ۱۸۷) در این تشبیه، لطایف فراوانی است که در آینده به آن اشاره میکنیم؛ اما یکی از وجوه این تشبیه، میتواند نزدیکی و أنس باشد و همسر همچون لباسی است که هیچ فاصلهای با انسان ندارد. همسر، میتواند بهترین رفیق، أنیس و همراه و همدرد انسان باشد. محبت همسران به یکدیگر از نعمتهای الهی است و خداوند متعال عشق و دوستی را بین زوجین قرار داده است: «جعل بیتکم مو و رحم میان شما و همسرانتان علاقه شدید و رحمت قرار داد.» (روم، ۲۱) همسر، میتواند نزدیکترین دوست انسان باشد.
م) رشد فضایل انسانی ازدواج، کنار هم قرار گرفتن دو سلیقه متفاوت است؛ لذا بهترین عرصه برای تمرین تحمل و کظم غیظ، گذشت، صبوری، ایثار و ... است. در این عرصه است که انسان به خاطر خواستههای دیگران، از خواستههای خود صرف نظر میکند. در حقیقت، ازدواج، زمینه بروز استعدادها و ظرفیتهایی است که فرد تا قبل از آن، از چنین زمینهای برخوردار نبوده است.
همان گونه که اقدام برای ازدواج و تشکیل خانواده، دارای ثواب است، قدم برداشتن، برای به هم رساندن دو زوج و وساطت و دلالی بین آنها نیز پاداش فراوانی دارد. خدای تعالی، در قرآن کریم میفرماید:
من یشفع شفائه ممن یکن له نصیب منها؛ هرکس وساطت نیکو کند، او هم سهمی از پاداش خواهد داشت.» نساء، ۸۵»
واسطه گری» در هر کار خیری پاداش دارد و فرد مسلمان باید در همه امور خیری که میتواند، قدم بردارد. احساس مسؤولیت در برابر دیگران، امر مهمی است که اقتضای انسانیت است؛ تا چه رسد به مسلمان که نمیتواند نسبت به سرنوشت دیگران بیخیال باشد. پیامبر گرامی اسلام که فرمودند: «هر کسی صبح کند و به امور مسلمین اهتمام نورزد، مسلمان نیست.
در تأسیس بنیان خانواده، هر کس به هر مقدار که میتواند باید قدمی بردارد: از معرفی همسران به یکدیگر، از اعطای مال و تقبل هزینههای ازدواج (کم یا زیاد)، تا خرج کردن از اعتبار و آبروی خود برای وساطت بین دو زوج و هر اقدامی که میتواند در به هم رساندن دو فرد مفید باشد. این کارها از مصادیق «شفاعت حسنه» است که پیامبر اکرم که فرمودند:
هر کس شفاعت حسنه (وساطت نیکویی) انجام بدهد، یا امر به معروفی نماید و یا نهی از منکری بکند و یا به امر خیری راهنمایی و ارشاد کند، (در پاداش) شریک است. ؟
در بین همه وساطتها، دلالی در امر ازدواج، جایگاه ممتازی دارد و در روایات به عنوان بهترین وساطتها » از آن نام برده شده است. رسول گرامی میفرماید: «هر کسی برای ازدواج دو مؤمن قدم بردارد تا بین آن دو نفر جمع کند، هر قدمی که بر میدارد، یا هر کلمهای که در این خصوص میگوید، خدای تعالی به او ثواب یک سال عبادت میدهد، که شبهایش را تا صبح عبادت کند و روزهایش را روزه بگیرد.» ۲ در این خصوص احادیث متعددی آمده است که به برخی از آنها اشاره میکنیم.
امیرالمؤمنین علی فرمودند: «بهترین واسطه گری ها آن است که انسان در امر ازدواج بین دو نفر میانجی گری کند تا خدای تعالی بین آن دو نفر جمع.. کافی، ج ۲، ص ۱۶۳). ۲. قال رسول الله:
مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۱۷۸). ۳. قال رسول الله: (نواب الأعمال، ص ۲۸۸.
الف) سفارش و تأکید به والدین پیامبراکرم در روایتی، اقدام پدر را برای ازدواج فرزندی که به بلوغ و رشد رسیده، یکی از حقوق او دانسته است: فلذا والدین موظفند پسران و دخترانی را که به رشد رسیدهاند، به ازدواج در بیاورند.
خداوند هر چیزی را که مورد نیاز مردم بود، به پیامبرش تعلیم داد و از تعلیمات الهی اینکه روزی آن حضرت بالای منبر رفت و حمد وثنای الهی نمود و سپس فرمود: ای مردم! جبرئیل از طرف خداوند نزد من آمد و فرمود: دختران و دوشیزگان، به منزله خرمای روی درختند؛ زمانی که رسیدند، اگر چیده نشوند، خورشید آن را فاسد و خراب میکند و بادها آن را میافکند و پراکنده مینماید؛ دوشیزگان نیز این گونهاند. زمانی که بالغ شوند و به پای دیگر زنان برسند، هنگام ازدواج آنان است وگرنه از فساد مأمون نیستند.
در روایتی دیگر، رسول گرامی اسلام آقا فرمودند: «حق دختر بر پدرش آن است که در فرستادن او به خانه شوهرش تعجیل نماید.»؟
اگرچه روانشناسان و جامعه شناسان درباره سن ازدواج، نظرات و تحلیلهایی دارند، ولی با توجه به منطق دین باید گفت که در صورت رشد متعارف و رسیدن فرد به بلوغ جنسی، عاطفی، فکری و اجتماعی، ازدواج، هرچه زودتر صورت بگیرد، بهتر است و تأخیر در ازدواج، سبب فتنه و فساد است.
محمدهایی میگوید که در خصوص ازدواج، نامهای به امام جواد (ع) نوشتم، در جواب، نامهای به خط امام؟ برایم آمد که رسول الله فرمودند: «هرگاه کسی برای خواستگاری دختر شما آمد که اخلاق و دین او را میپسندید، به او زن بدهید اگر این کار را انجام ندهید، در زمین فتنه و فساد بزرگ..
(انفال، ۷۳) این آیه که مورد استناد رسول خدا قرار گرفته، مربوط به موضوع دیگری است؛ اما آن حضرت، تأخیر در ازدواج را به این آیه تطبیق داده است.
از این حدیث بر میآید که نباید ازدواج به بهانههای واهی به تأخیر بیفتد، زیرا چه بسا با رد کردن خواستگارانی که مشکل اخلاقی و دینی ندارند، مشکلات جدی برای دختران جوان ایجاد شود. بهانه درس خواندن و گرفتن مدرک، آماده نبودن جهیزیه، فوت یکی از نزدیکان، سربازی نداشتن، مسکن و ... هر کدام میتواند مانعی برای تأخیر در ازدواج باشد و این در حالی است که در همه شرایط، به ویژه در شرایط نامطلوب فرهنگی، آمادگی برای بروز فتنه و فساد زیاد است و این شرایط میتواند تهدیدی برای دختران و پسران باشد. همان گونه که در هوای سرد، زمینه سرماخوردگی زیاد است، در فضای آلوده نیز روح و روان افراد مجرد آسیب پذیرتر است.
با توجه به نیرومندی غریزه جنسی والدین به خوبی میدانند که غریزه جنسی در انسان نیرومند است و اگر از طریق ازدواج کنترل نشود، آسیبهایی را برای فرد و جامعه به دنبال دارد. در آغاز اسلام، در شب و روز ماه رمضان، آمیزش با همسر ممنوع بود. اما برخی مسلمانان این کار را انجام میدادند، و دچار خیانت میشدند؛ لذا خدای تعالی آمیزش با همسر را در شبهای ماه رمضان «هر سال ۸۵ حدود ۱۰۰ سفر دارم؛ در اکثر سفرها در دانشگاهها سخنرانی میکنم. در بعضی از نامههایی که از دانشجویان به دستم میرسد، دانشجو به پدر و مادرش نفرین میکند و مینویسد که: زمان پیش دانشگاهی، دبیرستان، حتی سال اول دانشگاه، خواستگارهای خوبی داشتم، پدر و مادرم میگفتند: حالا زود است. لیسانس بگیر، بعد. آنها خواستگارهای خوب من را رد کردند؛ الان که لیسانس گرفتهام و مشغول فوق لیسانس هستم دیگر خواستگارهای قبلی پیدایشان نیست و حالا این گناه من را چه کسی گردن میگیرد. آری! خواستگار که آمد، اگر فکرش سالم است و مشکلی ندارد، دخترتان را بدهید و به خانه، ماشین، طلا، قالی و... گیر ندهید. خانه، ماشین، طلاء قال جماد است؛ دختر شما انسان است؛ انسان را فدای جماد نکنید. لیسانس فضیلت است و ازدواج ضرورت؛ ضرورت را فدای فضیلت نکنید! ازدواج را جدی بگیرید.
در شبهای روزه (ماه رمضان)، آمیزش با همسرانتان برای شما حلال شد، آنها برای شما (همچون لباسند و شما برای آنها (همچون لباس. خداوند میدانست که شما به خود خیانت میکردید (و آمیزش را که ممنوع بود، بعضاً انجام میدادید) پس توجه شما را پذیرفت و از شما درگذشت. اکنون میتوانید با آنها هم بستر شوید) بقره، ۱۸۷(
آری اگر میخواهیم نسل ما گرفتار خیانت نفس نگردد، راه مشروع را جلوی آنهاست نکنیم و بدانیم هر بهانهای سر راه ازدواج فرزندان، مصداق آیه )اعراف، ۴۵) است؛ چون ازدواج راه خداست و پدر و مادر یا هر کسی که بهانه بیجا بگیرد، جلوی راه خدا ایستاده و این کار گناه است.
ازدواج به موقع، فرد را از گناه چشم چرانی و تمایل به نامحرم نجات داده و سنگ بنای زندگی را بر حلال استوار کرده و از دام شیطان نجات میدهد.
اما ازدواج دیرهنگام، دارای پیامدهای سوئی است که دقت در تبعات آن، ما را وا میدارد در این امر مهم تعلل نکنیم و به دنبال فراهم شدن و ایده آل شدن همه شرایط نباشیم؛ بلکه با وجود حداقلها و تحمل برخی مشکلات، به این امر مهم توجه نماییم. برخی پیامدهای تأخیر در ازدواج جوانان عبارتند از:
کم شدن انعطاف پذیری، به علت ثبات در صفات و شخصیت، کم حوصلگی، بروز مشکلات در فرزند آوری، عدم نشاط لازم در فرزندداری، عدم شور و نشاط لازم برای شروع زندگی، ضعف و ناتوانی جنسی به خاطر انحرافات جنسی قبل از آن، از دست دادن طراوت، زیبایی و شور جوانی، احساس ناراحتی و افزایش نگرانی از بلاتکلیفی، احساس سربار بودن در خانواده پدری و...
متأسفانه برخی مسائل، مانع وصلت و ازدواج جوانان میگردد. البته، برخی موانع واقعی بوده و برخی تصنعی و خیالی میباشد. در این قسمت، به برخی موانع ازدواج» که در جامعه رایج است، میپردازیم:
تجملات و توقعات نابجا از مهمترین موانع ازدواج، تجمل گرایی و توقعات زیاد و دست و پا گیر است؛ پیشنهاد مهریههای سنگین، توقع جهاز کامل و مفصل، توقع برگزاری مراسم سنگین عقد و عروسی با جمعیت زیاد، توقع مسکن مستقل، انتظار شغل پردرآمد، و دهها خواستهای که در خوشبختی و زندگی جوانان نقش ندارد، میتواند موانع ازدواج باشند.
از نگاه دین، هر کس باید به مقدار تواناییاش اقدام کند:
قد: آن کس که توانایی دارد، به اندازه توانش و آن کس که تنگدست است به اندازه وسعش» (بقره، ۲۳۶) در تعبیر دیگری خدای تعالی فرمودند: خداوند هیچ کس را جز به اندازه تواناییاش تکلیف نمیکند.» (بقره، ۲۸۶) این فرهنگ صحیح ازدواج است که حضرت شعیبمان در خصوص ازدواج موسی خان با دخترش، به او میگوید: من نمیخواهم که برتو سخت گیرم.»
باید خانوادهها، دید امتیازگیری از یکدیگر را کنار بگذارند و با گذشت و تفاهم، در ایجاد پیوند میان دختر و پسر تلاش نمایند. البته، متولیان فرهنگی نیز سهم زیادی در برطرف کردن این مانع بزرگ فرهنگی دارند.
فقر یا ترس از فقر
خداوند متعال، تأمین زندگی عروس و داماد را وعده داده و ازدواج را وسیله وسعت و برکت زندگی قرار داده است و به همه سفارش میکند بدون توجه به فقر و نداری، شرایط ازدواج افراد مجرد را فراهم بیاورید و از فقر نترسید:
پسران و دختران بی همسر و غلامان و کنیزان شایسته (ازدواج) خود را همسر دهید. اگر تنگدست باشند، خداوند از فضل خود بی نیازشان میگرداند و خداوند، گشایشگرداناست.» (نور، ۳۲)
البته خانوادهها، نسبت به موضوع «فقره دو دستهاند:
دسته اول که واقعاً فقیرند و درآمدی ندارند یا درآمدشان از حداقل زندگی کمتر است در این گونه موارد، اگر فرد تلاش خود را برای ازدواج نمود و خانوادهای به خاطر فقر او به ازدواجش راضی نشد، باید تا فرارسیدن گشایش، از خود عقت و تقوا نشان دهد و صبر نماید که قرآن میفرماید: «و لیشتغقف الذین لا یجدون نکاحا حتی یغنیهم الله قلی؛ و کسانی که وسیلهی) ازدواج نمییابند، پاکدامنی و عفت پیشه کنند، تا آن که خداوند از کرم خویش، آنان را بی نیاز نماید.» (نور، ۳۳)
البته حکومت اسلامی و افراد خیر جامعه، مسؤول رسیدگی به چنین جوانهایی هستند؛ چرا که قرآن میفرماید: ثروتمندان جامعه باید برای چنین اموری به پاخیزند: «و آثوم من مال الله» (نور، ۳۳)
قرآن کریم، همان گونه که دختران و پسران را سفارش به ترک نگاه حرام و حفظ دامن میکند: «قل للمؤمنین یغضوا من أبصارهم ویقظوا فروجهم؛ به مردان مؤمن بگو: چشمان خود را از نگاه به نامحرم) فروگیرند.» (نور، ۳۰) «و قل للمؤمنات یغضضن من أبصاره و یحفظن فروجه...؛ به زنان با ایمان بگو: از برخی نگاهها چشم پوشی کنند و دامنهای خود را حفظ نمایند...» (نور، ۳۱) خانواده و جامعه را مسؤول ازدواج افراد بی همسر میداند.
۱. یکی از کارهایی که میتواند پشتوانه کار و ازدواج جوانان قرار گیرد، هدایت بخشی از زکات در این امر مقدس است. در آیهای که مصارف هشت گانه زکات مطرح شده است، عبارت «فی سبیل الله» به کار رفته که معنای آن این است که زکات را میتوان در راه خدا مصرف کرد و راه خدا در هر زمان میتواند مصداق و جلوهای داشته باشد. گاهی مصداق راه خدا، تأمین امکانات ازدواج برای افراد بی همسر است و گاهی ایجاد شغل برای افراد بیکار، گاهی هم فراهم کردن زمینه برای تحصیل افراد متعهد. بنابراین تأمین نیازهای واقعی فرد و جامعه از هر نوع که باشد، مصداق «فی سبیل الله به حساب میآید.
بدون توجه به مسائل مادی و زرق و برقها، زندگی را با فرد باکمال و با جوهر که اراده از درونشان میجوشد، آغاز کرده و آگاهانه فقر را انتخاب نمودهاند و به جای مسائل مادی، به سرمایه و داشتههای معنوی توجه کرده و خدای تعالی به زندگی آنان برکت عنایت نموده است.
ادامه تحصیلات از موانع جدی «ازدواج»، بهانه «تحصیل» است. دنیای امروز دنیای علم آموزی است و اغلب پسران و دختران علاقه دارند تا افراد تحصیلکرده باشند؛ و از طرفی ازدواج را با تحصیل ناسازگار میدانند؛ زیرا ازدواج، برای پسران مسؤولیت آفرین است و او شغل و درآمدی ندارد تا زندگی را اداره کند؛ ضمن این که تصورش این است که در دنیای مجردی، فکرش آزاد است و با ازدواج فرصت تحصیل را از دست میدهد. تصور دختران نیز این است که با ازدواج، باید شوهرداری کنند و فراغتی برای درس خواندن ندارند و با این کار، از هم سن و سالهای خود عقب می افتند.
به نظر میرسد که این گونه نگاه به ازدواج، نگاهی ناقص و یک طرفه است؛ زیرا نتیجه این گونه تفکر آن است که جوانان، تحت فشار غریزه جنسی، یا بسوزند و بسازند، تا تحصیلات خود را به سرانجام برسانند و یا در ارضای غریزه جنسی، راه خطایی را بپیمایند که نتیجه آن، مفاسد اخلاقی و انحرافات جنسی است. نگاه درست و جامع، آن است که جوانان همان گونه که نیاز به تحصیل دارند، نیاز به ملاصالح مازندرانی که از علماء و فقهای درجه اول بوده، از مازندارن به حوزه اصفهان آمد. ایشان، از خانواده بسیار فقیر بوده و در کمال فقر زندگی و تحصیل میکرد. استادش علامه مجلسی او را طلبهای درس خوان تشخیص داد. روزی به او گفت تا بعد از درس بماند و پیشنهاد ازدواج با دخترش را داد. علامه «ره» به دخترش آمنه که دختری درس خوانده و با کمال بود گفت: «میخواهم ترا به شخصی که ثروتی ندارد؛ ولی فاضل و عالم است، شوهردهم و این ازدواج، منوط به رضایت تو است.» آمنه گفت: «فقر عیب نیست.» و علامه رضایت را فهمید. این ازدواج صورت گرفت. این زن به قدری باکمال بود که گاهی شوهرش را در مشکلات علمی کمک و مساله را حل میکرد.
ازدواج و پاسخگویی به غرایز خود دارند و همان گونه که تحصیل امر مبارکی است، ازدواج نیز امری مبارک است و نباید هیچ یک مانع دیگری باشد؛ لذا میتوان بین این دو امر «مبارک و خیر» جمع نمود و افراد در کنار تحصیل، با تدابیری، ازدواج بنمایند.
پس از عقد، تا خاتمه تحصیل دختر و پسر عروسی نکنند و هرکدام در خانه پدر بمانند و درس بخوانند. طبیعی است در این دوران، تا فراغت از تحصیل، پسر در فکر پیدا کردن شغل، و خانواده دختر در فکر تأمین جهیزیهاند.
2- در صورت امکان، میتوانند در خانه پدری و به یک اتاق و برخی لوازم ضروری اکتفاء نمایند. کاری که در گذشته نیز زن و مرد جوان، پس از ازدواج، با زندگی در کنار خانواده، کسب تجربه نموده و به منزل مستقل و لو اجارهای فکر میکردند.
۳- مراکز آموزشی با دادن خوابگاه متأهلی کمک کنند و یا با تشویق خیرین خوابگاههای متأهلی برای زوجهای جوان فراهم گردد.
باید توجه داشت که ازدواج یک «ضرورت» و تحصیل یک «فضیلت» است و در صورتی که تزاحمی بین این دو باشد؛ ازدواج، مقدم است. به ویژه برخی رشتههای تحصیلی که خروجی آن مدرکی بیش نیست و هیچ نقشی در آینده کاری و زندگی فرد ایفاء نمیکند.
این گونه تحصیلات غیرضرور و غیرکاربردی نباید مانع ازدواج دختران گردد.
در خصوص مدرک تحصیلی نیز شواهدی وجود ندارد که نشان دهد همه کسانی که از تحصیلات مشابه با مدرک همسان برخوردارند، از تفاهم بالاتری برخوردارند.
اگر ازدواج، بر پایه تقوا و ایمان شکل بگیرد، هیچ امتیاز علمی، اقتصادی، اجتماعی و غیر آن نمیتواند سبب اختلاف و عدم تفاهم بین زن و مرد گردد. همسان بودن مدرک، دلیل تفاهم نیست؛ بلکه آنچه سبب تفاهم میگردد، دوری از خودمحوری، غرور، تکبر، خودشیفتگی، توجه به تکلیف و خدا محوری است.
مهریه سنگین از دیگر موانع ازدواج، تعیین مهریههای سنگین است. از آنجا که معمولاً مهریه نقد اما پول بگیرند، هم میخواهند چهره مذهبی خود را حفظ کنند.
آداب و رسوم غلط
سنتها از دیدگاه قرآن کریم دو گونه است؛ سنتهای مطلوب که باید پیروی کرد و سنتهای غلط که باید کنار گذاشت. خداوند به پیغمبر اکرم میفرماید: « به هدایت آنان (انبیای پیشین) اقتداء کن» (انعام، ۹۰) در خصوص سنت شکنی نیز پیامبر اکرم به مأمور شد سنتهای جاهلی را بشکند. زید بن حارثه بردهای بود که حضرت خدیجه به پیامبر اکرم بخشید و حضرت، زید را فرزند خوانده خود قرار داد. زید، پس از ازدواج با زینب که دختر عمه پیامبر اکرم بود، او را طلاق داد؛ در اینجا پیامبر اکرم مأمور شد تا با ازدواج با زینب، سنت جاهلی را بشکند:
الف) گرفتن همسر مطلقه پسر خوانده که در جاهلیت مانند گرفتن همسر فرزند ناروا بود.
ب) گرفتن همسر برده خود که این هم در آن زمان، زشت و ناروا بود.
با لا پس چون دوران کامیابی زید از همسرش پایان یافت و از او جدا شد « ما او را به همسری تو در آوردیم تا در مورد ازدواج مؤمنان با زنان پسر خواندههایشان هنگامی که طلاق گیرند مشکلی نباشد، و فرمان خداوند انجام شدنی است. » (احزاب، ۳۷) به گفته أکثر مفسران و مورخان، این آیه مربوط به زید بن حارثه است. او بردهای بود که خدیجه به پیامبر اسلام بخشید و حضرت آزادش نمود. قبیله زید او را از خود راندند و پیامبر زید را فرزند خواندهی خود قرار داد. بعد از ظهور اسلام، زید به آیین اسلام گروید و از مسلمانان ممتاز و فرمانده لشکر در جنگ موته شد و در همان جنگ به شهادت رسید. پیامبر از دختر عمهاش زینب که زنی سرشناس و از نوههای عبدالمطلب بود برای زید خواستگاری کرد. در آغاز، زینب خیال کرد حضرت او را برای خودش خواستگاری میکند. اما بعد که فهمید برای زید است، ناراحت شد؛ زیرا تا آن زمان هیچ زن آزادی (تا چه رسد به زنان سرشناس) همسر برده نمیشد. اگرچه بردهای آزاد و پسر خوانده پیامبر و از مسلمانان ممتاز باشد. پس از ازدواج، ناسازگاری بین آنان آغاز شد و زید تصمیم گرفت زینب را طلاق دهد. بارها نزد پیامبر رفت، ولی آن حضرت به او میفرمود: همسرت را نگاه دار و طلاق نده، «أقیل لیلة زوجک». به هر حال زید او را طلاق داد و دو ضربه روحی و اجتماعی بر زینب وارد شد، یکی همسر زید شدن که جامعه آن روز این کار را نمیپسندید، دوم، طلاق گرفتن.
آری! از مسائلی که در کارنامه انبیاء نام به چشم میخورد، مأموریت آنان در برداشتن
آداب و رسوم غلط و خرافی است. قرآن کریم از جمله برنامههای پیامبر را حذف قیدهای دست و پاگیر و تشریفات نابجا دانسته است و آن حضرت، غل هایی را که بر فهم و فکر مردم و بر دست و پای آنان زده شده بود، یک یک باز کرد؛ اما متأسفانه با این که بیش از هزار و چهارصد سال از فریاد قرآن میگذرد، در همین جامعههای به ظاهر قرآن دوست، انسانهای زیادی را میبینیم که به خاطر مقید بودنشان به برخی آداب و رسوم موهوم و غلط، مسأله ازدواج را به تأخیر میاندازند. مانند: فوت یکی از فامیل و بستگان، نوبتی کردن ازدواج بین خواهران با برادران (تا خواهر بزرگتر است، خواهر کوچکتر نباید ازدواج کند و یا این که تا برادر بزرگتر ازدواج نکند، برادر کوچکتر نباید ازدواج کند.)، پرهیز بسیاری از زنان بیوه جوان و میانسال از ازدواج مجدد (به عنوان وفاداری به شوهر سابق)، نپذیرفتن برخی خواستگاران شایسته و لایق (به این بهانه که از خانواده مهم و مشهور نیست و یا در شأن ما نیست.(
بی بند و باری در جامعه
هنگامی که دختر و پسر جوان بتوانند نیازهای عاطفی و جنسی خود را از راه دوستیهای نامشروع و یا روابط آزاد جنسی ارضاء نمایند، انگیزهای برای پذیرش مسئولیت ازدواج و تشکیل خانواده ندارند و به بهانههای مختلف طفره میروند. غرایز در انسان، همچون کپسول گاز است که اگر از لوله مخصوص وارد چراغ بشود، هم اتاق را گرم و هم غذا را طبخ و هم فضا را روشن میکند و هیچگونه خطر و بوی بدی در کار نیست. ولی اگر همین گاز در فضا پخش شود، ابتدا بوی بدش همه جا را میگیرد و سپس سبب انفجار و آتش سوزی میشود.
و یضع لهم إشرهم و الأغلال آلتی کانت علیهم؛ و از آنان بارگران (تکالیف سخت) و بندهایی را که بر آنان بوده برمی دارد (وآزادشان میکند) » (أعراف، ۱۵۷)
رسانههای بیگانه نیز با هدف تغییر سبک زندگی اسلامی ایرانی و با ترویج روابط آزاد جنسی کاری میکنند که برخی جوانان از تشکیل خانواده و مسؤولیت پذیری شانه خالی کنند و یا افراد متأهل را به روابط آزاد ترغیب و سبب فروپاشی خانواده میگردند: کسانی که از هوسها پیروی میکنند، میخواهند که شما به انحرافی بزرگ تمایل پیدا کنید.» (نساء، ۲۷(
بی توجهی خانواده والدین باید برای ازدواج فرزندان خود برنامه داشته باشند و مقدمات ازدواج آنان را فراهم کنند، نه آنکه فرزندان را به حال خود رها کرده و بگویند: هروقت همسر بخواهند خودشان می گویند. والدین دلسوز میدانند رفتن به سفرهای زیارتی مستحب در شرایطی که فرزندان نیاز به ازدواج دارند، کار درستی نیست و حتی اگر فرزند به گناه بیفتد، آنان مقصرند. در این گونه موارد هزینه ازدواج بر هزینه زیارت مقدم است.
سایر موانع موانع دیگری هم میتواند در ترک یا تأخیر ازدواج مؤثر باشد که به عناوین آنها اشاره مینماییم:
ترس از محدود شدن آزادیهای دوران مجردی، رشد روند طلاق و بی اعتمادی خانوادهها به یکدیگر، ترس از مشکلات و سختیهای احتمالی بعد از ازدواج، ترس از ازدواج به دلیل تجربههای ناموفق دیگران، هراس از مردسالاری که دختران در خانه پدر میبینند، وسواس در انتخاب، روابط عاطفی شدید میان والدین و فرزندان، بدبینی و بد دلی برخی پسران با توجه به برخی روابط پنهانی و داشتن سوء ظن به همه.
خداوند در قرآن کریم، پیامبرش را «بی تکلف» معرفی کرده است: « من اهل تکلف نیستم.» (ص، ۸۶) ما نیز باید پیرو این پیامبر باشیم و سبک زندگی ما اسلامی و قرآنی باشد. قرآن کریم، ضمن بیان احکام ازدواج در سوره نساء، در پایان میفرماید:
خداوند میخواهد (با آسان کردن قوانین ازدواج، بار تکلیف شما را سبک کند. و أنسان، ضعیف آفریده شده است. ((نساء، ۲۸) این آیه پیام میدهد که اسلام، دین آسانی است و بن بست ندارد و تکالیف دینی، به میزان توان و طاقت انسان است و هرگونه مشکل تراشی در ازدواج، خلاف خواست خداست و پیروی و پایبندی به احکام ازدواج، زمینه سبک باری و دورماندن جامعه از آفات و مشقات است. و با توجه به ضعف انسان در برابر غریزه جنسی، مقرارت و قوانین ازدواج تسهیل و آسان گردید.
والدین نیز باید از تکلف دوری نموده و در شکل گیری ازدواجها، به جای گره زدن، گره گشایی کنند. کاهش هزینهها و توقعات بیجا، راهنمایی جوانان، حمایتهای مادی و معنوی مسؤولین، اشتغال زایی، تقویت اعتقادات دینی، پیش قدم شدن بزرگترها و... همه و همه، راههای تسهیل ازدواج میباشد.
انتخاب همسر، از مهمترین و کلیدیترین مراحل ازدواج است. اگرچه شتاب در اصل ازدواج مورد تأکید است، ولی تأئی و دقت در گزینش همسر»، مورد سفارش است. در انتخاب همسر و شریک زندگی، نباید با توجه به احساسات زودگذر اقدام نمود و به یک نگاه و گفتار و رفتار، چشم بسته، تسلیم دل شد و با عجله انتخاب نمود؛ بلکه باید پس از فکر و مشورت و گفتگو با خانواده و افراد بزرگتر و با تجربه و با توجه به معیارهای صحیح اقدام کرد.
ریشه بسیاری از اختلافات خانوادگی، عدم دقت در انتخاب همسر است. معمولاً ازدواجهای سطحی که بایک برخورد و آشنایی در اتوبوس با پارک یا مهمانی و... صورت میگیرد، عاقبت خوبی ندارد. آشناییهایی تلفنی، منجر به طلاقهای زود هنگام میشود. انتخاب همسر، انتخاب خودرو نیست که انسان هرچند سال یکبار تعویض کند. انتخاب شریک مالی نیست که آدم جدا شود؛ اگر در انتخاب همسر، گزینش نامناسبی صورت بگیرد، روی نسل و بلکه نسلها مؤثر است. از پیامبر اکرم ا نقل شده است که فرمودهاند: «هر فردی که به دنیا میآید، مطابق با فطرت خداپرستی متولد میشود، مگر این که پدر و مادرش، او را منحرف کنند.»؟
۱. بهره گیری از تجربیات افراد بزرگتر و مشورت با آنان برای انتخاب بهتر و دقیق ترلازم است. در ضرب المثل می گویند: لنگ را برای خرید اسب نفرستید، جوان را برای خواستگاری نفرستید؛ چون آدم لنگ که نمیتواند راه برود؛ هراسبی را خوب میداند.(بحارالانوار، ج ۳، ص ۲۸۱(
الف) دین و ایمان قرآن کریم «حیات طیبه» را در پرتو ایمان میداند؛ لذا در انتخاب همسر، «ایمان»، شرط اساسی است: «الخصات المؤمنات ... فتیات المؤمنات» (نساء، ۲۵) چنانکه در جای دیگر قرآن کریم میفرماید:
با زنان مشرک ازدواج نکنید، مگر آنکه ایمان بیاورند و کنیز با ایمان بهتر از زن آزاد مشرک است، هر چند از (زیبایی) او به شگفت آیید و به مشرکان زن ندهید مگر آنکه ایمان بیاورند و همانا برده مؤمن بهتر از آزاد مشرک است هر چند از (مال و زیبایی او شگفت زده شوید.
پیام آیه شریفه این است که در انتخاب همسر، «ایمان» اصل است و نباید فریب جمال و ثروت و موقعیت را خورد؛ انسان باید تمایلات و غرایز خود را در مسیر مکتب کنترل و از ازدواج با غیرمسلمان پرهیز کند. کسی نباید این گونه فکر کند که من اول ازدواج میکنم و سپس او را مؤمن میکنم؛ بلکه این یک اصل قطعی است که: «ابتداء، ایمان و پس از آن ازدواج.» چون گاهی مقام و ثروت یا زیبایی ظاهری کفار، انسان را گرفتار میکند؛ لذا قرآن میفرماید که اگر چه شرایط ظاهری یا مالی آنان و ... شما را شیفته کرده و به تعجب وادارد، نباید با آنان ازدواج کرد؛ چرا که وصلت با آنان زمینه ساز جهنم است:
ازدواج با همسران غیرمؤمن، میتواند تأثیر منفی بر تربیت فرزندان و نسل آینده انسان بگذارد، چنانکه میتواند انسان بی ایمان، همسرش را دچار انحراف نماید. آیهای که ذکرهر کس از مرد یا زن که مؤمن باشد و کار شایسته کند، حتماً به زندگی پاک و پسندیدهای زندهاش میداریم وقطع مزدشان را نیکوتر از آنچه انجام دادهاند، پاداش خواهیم داد.» (نحل، ۹۷) «حیات طیبه» آن است که انسان، دلی آرام و روحی مؤمن داشته باشد، مؤمن به نور خدا میبیند، مشمول دعای فرشتگان است، مشمول تأییدات الهی است، این گونه افراد خوف و حزنی ندارند
و مادر ارث میبرند، در امور معنوی و حالات روحی نیز ارث میبرند؛ مثلاً پدر و مادری که شجاع، پاکدامن، با اراده و متدین میباشند، نقش زیادی در انتقال این صفات به فرزندان خود دارند و به عکس اگر ترسو، ناپاک، بست اراده و بی بند و بار باشند، مسلماً زمینه ساز این صفات در فرزندان خود خواهند شد و به تعبیر قرآن کریم: «و البلد الطیب موج تباه بإنی ربی و الذی خبث لا یخرج إلا تجد ... سرزمین پاک (و آماده)، گیاهش به اذن پروردگارش بیرون میآید؛ اما زمینی که خبیث (و شوره زار) است، جز محصولی اندک و بی فایده بیرون نمیدهد.» (اعراف، ۵۸(
قرآن کریم میفرماید: «ساؤکم حرث لکم فأتوا حرکة أی: زنان شما کشتزار شمایند، هرگاه بخواهید، به کشتزار خود درآیید...» (بقره، ۲۲۳) در این آیه، زنان به مزرعه و کشتزاری تشبیه شدهاند که بذر مرد را در درون خود پرورش داده و پس از نه ماه، گل فرزند را به جامعه تقدیم میکنند؛ از آنجا که بذر و زمین، هردو در تولید محصول نقش مهمی دارند؛ والدین نیز در شخصیت فرزند نقش آفرینی میکنند.
آیات و روایات متعددی به «اصل وراثت» و نقش والدین در شخصیت و آینده فرزندان اشاره دارد که به برخی از آنها اشاره مینماییم:
۱ - حضرت نوح لا پس از ۹۵۰ سال دعوت مردم، از خدای تعالی خواست که از کافران هیچ کس بر زمین باقی نگذارد؛ زیرا دولا یلوا إلا فاجر کار آنان جز گناهکار و کفر پیشه نمی زاینده این آیه، اشاره به قانون وراثت میکند که پدر و مادر ناپاک، موجب ایجاد فرزند ناپاک خواهد شد.
۲ - یوسف * در توجه دادن به اصالت خانوادگی خود، به پدران خود اشاره نمود:
(یوسف، ۳۸ (و نوح گفت: پروردگارا از این کافران هیچ کس بر زمین باقی نگذار. زیرا اگر آنان را باقی گذاری بندگانت را گمراه میکنند و جز گناهکار و کفر پیشه نمیزایند.» (نوح، ۲۷ و ۲۶) این نفرین پس از آن بود که به نوح وحی شد که از قوم تو جز افرادی که ایمان آوردهاند دیگری ایمان نخواهد آورد: (هود، ۳۶)
برگرفته از کتاب سیمای خانواد
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید