بنده بهعنوان يك فرد دانشگاهي، این شعار فرزند کمتر، زندگی بهتر را نه پذیرفتم و نه گفتم و نه حاضرم که این را بیان کنم. من به تعداد فرزند کاری ندارم فقط مسئله این است که باید به کیفیت تربيت و به حضور مؤثرمان در خانه خيلي توجه داشته باشيم. مسئله تعداد فرزندان فقط مسئله امروز نیست از آن زمان که ما بچه بودیم در همین تهران، شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» را میدادند.
در خانه، ما هشت تا بچه بودیم که با پدر و مادرم ده نفر ميشديم اما يکي از همسايگان ما که درست روبهروي خانه ما بودند و خانهشان تقریباً دو برابر خانه ما بود، یک بچه بيشتر نداشتند. آن تکفرزند طوری بود که بهقول تهرانيها با قاشق و چنگال لحاف را روی او میکشیدند. در آن زمان كه بچهها ناهار درست حسابی گیر نمیآوردند، بخورند، ساعت ده صبح مادر این کودک او را صدا میکرد که فلاني بیا! بعد آلبالویی، گیلاسی يا چیز ديگري در بشقاب ميگذاشت و با کارد و چنگال ميآورد تا او بخورد. حالا همه بچهها داشتند گردوخاک میخوردند! نشان به آن نشان که این تکفرزند بهجایی که نرسید هیچی، آنچنان معتاد شد که میآمد در خانههای همسایهها را میزد و گدایی میکرد، و نشان به آن نشان که پدر این خانواده که این بچه را بار آورده بود و میخواستند خوب او را تربیت کنند وقتی مُرد، هیچکس نبود این را از روی زمین بلند کند؛ شهرداری آمد و او را دفن کرد.
نویسنده: دکتر علیاصغر احمدی
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید