فرقی نمیکرد کجا باشیم یا در حال انجام چهکاری، رفیق ما همیشه برای انجام سختترین کار ممکن داوطلب بود؛ اگر بنا به تمیز کردن جایی بود، او سراغ سرویسهای بهداشتی میرفت، اگر قرار بود غذا بپزیم، سریع مشغول رنده کردن و سرخ کردن پیازها میشد، اگر باری باید جابهجا میشد، او سنگینترین را برمیداشت، اگر پای پروژه دانشگاهی و علمی به میان میآمد، او پروژه سنگینتر اما در عوض بهتر و کاربردیتر را انتخاب میکرد. یکبار که علت را از او جویا شدم در جوابم گفت «برای خودسازی باید خودت را عادت بدهی بهسختی و زحمت، مادامیکه از لاک راحتطلبی و عافیتطلبی بیرون نیامده باشی، بهجایی نمیرسی! نازپرورده تنعم نبرد راه به دوست/ عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد!» گفتم«حالا مایی که یکعمر به دنبال راحتی بودهایم یعنی در نزد دوست هیچ جایگاهی نداریم؟ ما هم کارهای خوب انجام میدهیم، اما کارهای خوب راحتتر!» دوستم خندید و گفت: البته که هر کار کوچکی که پشتش نیت زیبایی باشد باارزش است، اما در حدیث داریم که «افضل الاعمال احمزها؛ یعنی بافضیلت ترین کارها پرزحمتترین آنهاست.» یا «افضل الاعمال ما اکرهت نفسک علیه؛ باارزشترین اعمال آن کاری است که نفس خودت را به انجام آن مجبور میکنی.»(نهجالبلاغه، حکمت 249) یعنی یاد بگیری همیشه بهدلخواه خودت رفتار نکنی، گاهی برخلاف میلات، آن کار سختتر را انجام بده! گفتم «حالا ما با این نفسی که یکعمر به عافیتطلبی عادت کرده است چه کنیم؟» جواب داد «از همین کارهای کوچک و پیشپاافتاده روزمره شروع کن! اگر قرار است بین تماشای تلویزیون و مطالعه کتاب یکی را انتخاب کنی، کتاب را انتخاب کن، هرچند که دلت تماشای تلویزیون را بیشتر بخواهد. اگر مثلاً یک ساعت مطالعه کردی، نیمساعت تماشای تلویزیون را به خودت جایزه بده! یا مثلاً دفعه بعد که خواستیم غذا بپزیم، رنده کردن و سرخ کردن پیازها با تو! با همین قدمهای کوچک است که میتوانی خودت را برای پیمودن مسیرهای بزرگ آماده کنی!
نویسنده: راحله مهاجر (همسر پاسدار)
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید