بدي نمودنِ به ديگران آثار سوء فراواني دارد ، ولي آثار سوء بدي نمودنِ به پدر و مادر بيشتراست كه در زير بخشي از آ نرا بيان مي داريم :
آثار فردي
(1) . عاقِ والدين در همين دنيا به عقاب عملش گرفتار مي شود
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله وسلم : ثَلَاثٌ مِنَ الذُّنُوبِ تُعَجَّلُ عُقُوبَتُهَا وَ لَا تُؤَخَّرُ إِلَى الْآخِرَةِ ؛ عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ وَ الْبَغْيُ عَلَى النَّاسِ وَ كُفْرُ الْإِحْسَانِ .
وسائلالشيعة ، ج 16 ، ص 312
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله وسلم مي فرمود : سه گناه است كه انسان در همين دنيا گرفتارِ آثار سوئش مي گردد و مجازاتش به آخرت نمي افتد ؛ عقوق والدين و ستم نمودن به ديگران و ناسپاسي در برابرِ احسان ديگران .
(2) . انسانِ عاق شده به سوي ذلّتِ دنيا و آخرت در حركت است
1 . قَالَ أَبُو الْحَسَنِ الثَّالِثُ عليه السلام : الْعُقُوقُ يُعَقِّبُ الْقِلَّةَ وَ تُؤَدِّي إِلَى الذِّلَّة .
بحارالأنوار ، ج 75 ، ص 368
حضرت امام حسن عسكري عليه السلام مي فرمايد : آلوده شدن به عقوق سببِ كمبود پيدا نمودن و ذليل شدن مي گردد .
2 . امام حسن عسكري عليه السلام مي فرمايد : جواني در مدينه ي طيّبه از ثروتمندان بود و پدري بسيار فقير داشت كه به او احسان و رسيدگي نمي كرد پيرمرد نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آمده و شكايت نمود كه من براي فرزندم زحمتِ زياد كشيده و اموال فراواني را صرف او نموده ام ولي حالا كه افتاده شده و نيازمند شده ام به من رسيدگي نكرده و چيزي نمي دهد پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرزند را خواسته و فرمودند: چرا مخارجِ پدرِ پيرت را نمي دهي ؟ عرض كرد يارسول الله از مخارج خودم بيشتر ندارم پدر گفت : يارسول الله دروغ مي گويد من اطلاع دارم ، او هم پول زياد دارد و هم انبار هايي از گندم ، جو ، خرما و مويز دارد ولي پسر همه را منكر شد پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند : من اين ماه خرجِ پدرت را مي دهم از ماه ديگر شما مخارجِ پدرت را تأمين كن سپس به اسامه فرمودند : صد درهم بابت مخارجِ اين ماهش به او بده . آنها رفتند ، ولي ماهِ بعد دوباره آن پير مرد محضرِ پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم آمده و شكايتش را تكرار كرد پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم دوباره پسر را طلبيده و فرمودند : مخارجِ پدرت را بده . گفت : يارسول الله از مخارجِ خودم زيادتر ندارم كه كمك كنم . پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم فرمودند : دروغ مي گويي تو ثروتِ فراوان داري و امروز را شب مي كني درحالي كه از پدرت فقير تر خواهي شد . جوان كه از مكر خداوند غافل بود به فرمايش رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم اعتنا نكرد و به خانه برگشت ، هنوز شب نشده بود كه همسايگان انبارها نزد او آمده و گفتند بايد اجناس اين انبارها را به جاي ديگر منتقل نمايي ؛ زيرا اجناس فاسد شده و بوي گندش مشكل ايجاد كرده است . وقتي سراغ انبارها آمد با كمال تعجّب ديد تمامش متعفّن شده است مجبور شد كارگرِان زيادي بگيرد و آن اجناس فاسد شده را به خارج از شهر مدينه منتقل نمايد وقتي براي دادنِ اجرت سنگينِِ كارگران ، سراغِ درهم و دينارهايش رفت با كمال تعجّب ديد آنها نيز به چيزهاي بي ارزش تبديل شده است و لذا براي دادنِ مزد كارگران ناچار شد وسايل زندگيش را بدهد و يا بفروشد كه بعد از اين اتفاق به شدّت فقير ، مريض و لاغر شد پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله وسلم خطاب به مردم فرمودند : يَا أَيُّهَا الْعَاقُّونَ لِلْآبَاءِ وَ الْأُمَّهَاتِ اعْتَبِرُوا وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ كَمَا طُمِسَ فِي الدُّنْيَا عَلَى أَمْوَالِهِ فَكَذَلِكَ جُعِلَ بَدَلُ مَا كَانَ أُعِدَّ لَهُ فِي الْجَنَّةِ مِنَ الدَّرَجَاتِ مُعَدّاً لَهُ فِي النَّارِ مِنَ الدَّرَكَاتِ ؛ اي كساني كه پدرها و مادرهاي خود را آزار مي رسانيد از حال اين جوان عبرت بگيريد و بدانيد همان طور كه در دنيا ثروتش از دست رفت و صحّتش به مرض مبدّل شد و دستش از همه چيز خالي گرديد در آخرت هم آنچه آماده كرده بود بخاطرِ اين گناهش از دست داد و در مقابل ، دركاتِ آتش را براي خود فراهم نمود .
بحار الانوار ، ج 17 ، ص 272
3 . شخصي است كه يك زماني مسؤول بود امّا يك دفعه اوضاعش به هم ريخت . ايشان مي گفت : من با پدر و مادرم خوب رفتار نمي كردم گفت : البتّه نه اين كه تصوّر كنيد كه دستي روي پدر و مادرم بلند مي كردم ، خير ، ابداً ، دستم بشكند ولي بعضي مواقع كه آن ها تماس مي گرفتند و مي گفتند فلاني بيا مي گفتم : نه ، كار دارم ، نمي توانم .
(3) . انسانِ عاق شده ملعون مي باشد ( يعني ازرحمت خداوند دور مي گردد )
1 . عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ : مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ ضَرَبَ وَالِدَهُ أَوْ وَالِدَتَهُ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ عَقَّ وَالِدَيْهِ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ قَاطِعُ رَحِمٍ .
بحارالأنوار ، ج ، 71 ، ص 85
حضرت صادق عليه السلام مي فرمايد : ملعون است ملعون است كسي كه پدر يا مادرش را زده باشد ، ملعون است ملعون است كسي كه عاق والدينش باشد ، ملعون است ملعون است كسي كه به اقوام وبستگانش رسيدگي ننمايد .
2 . قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله وسلم : مَنْ آذَى وَالِدَيْهِ فَقَدْ آذَانِي وَ مَنْ آذَانِي فَقَدْ آذَى اللَّهَ وَ مَنْ آذَى اللَّهَ فَهُوَ مَلْعُونٌ .
مستدركالوسائل ، ج 15 ، ص 193
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله وسلم مي فرمود : هركس پدر و مادرش را اذيّت نمايد مرا اذيّت كرده و هركس مرا اذيّت كند خدا را اذيت كرده و هركس خدا را اذيّت كند ملعون است .
(4) . انسانِ عاق شده از چشم خداوند و اوليائش مي افتد
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ : إِنَّ أَبِي نَظَرَ إِلَى رَجُلٍ وَ مَعَهُ ابْنُهُ يَمْشِي وَ الِابْنُ مُتَّكِئٌ عَلَى ذِرَاعِ الْأَبِ قَالَ فَمَا كَلَّمَهُ أَبِي مَقْتاً لَهُ حَتَّى فَارَقَ الدُّنْيَا .
بيان : الظاهر أن ضمير كلمه راجع إلى الابن و رجوعه إلى الأب من حيث مكنه من ذلك بعيد و قد يحمل على عدم رضى الأب أو أنه فعله تكبرا و اختيالا و من هذه الأخبار يفهم أن أمر بر الوالدين دقيق و أن العقوق يحصل بأدنى شيء .
بحارالأنوار ج : 71 ص : 65
حضرت باقر عليه السلام مي فرمايد : پدرم مشاهده كردند كه شخصي در حال راه رفتن است و پسرش از روي تكبّر و با اين كه پدرش از اين كار خوشش نمي آيد ] به پدر تكيه داده و راه مي رود ، پدرم تا زنده بودند با آن پسر سخن نگفتند .
(5). انسانِ عاق شده اعمالش مورد قبول واقع نمي شود
1 . ورد في بعض الأخبار القدسية: بعزتي وجلالي وارتفاع مكاني! لو أن العاق لوالديه يعمل بأعمال الأنبياء جميعا لم أقبلها.
جامع السعادات ، ج2 ص 633
در احاديث قدسي آمده است كه خداوند متعال به عزت و جلال و بالا بودنِ مرتبه ي خودش سوگند خورده كه كسي كه آلوده به عاق شده است اگر كارهاي خوب همه ي انبيا را به جا آورده باشد از او قبول نخواهم كرد .
2 . عَنْ النَّبِيّ صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ : ثَلَاثَة لَا يَنْفَع مَعَهُنَّ عَمَل : الشِّرْك بِاَللَّهِ وَعُقُوق الْوَالِدَيْنِ وَالْفِرَار مِنْ الزَّحْف .
تفسير ابن كثير ، ج 7 ، ص 47
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند : سه چيز است كه با بودنِ آنها اعمال خوبِ انسان براي او نفعي ندارد ؛ شرك ورزيدن به خداوند متعال و عقوق والدين و فرار ازجبهه ي جنگ .
(6) . توفيق بعضي از كارها و بركات از او گرفته مي شود
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ : لَمَّا أَقْبَلَ يَعْقُوبُ (ع) إِلَى مِصْرَ خَرَجَ يُوسُفُ (ع) لِيَسْتَقْبِلَهُ فَلَمَّا رَآهُ يُوسُفُ هَمَّ بِأَنْ يَتَرَجَّلَ لِيَعْقُوبَ ثُمَّ نَظَرَ إِلَى مَا هُوَ فِيهِ مِنَ الْمُلْكِ فَلَمْ يَفْعَلْ فَلَمَّا سَلَّمَ عَلَى يَعْقُوبَ نَزَلَ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلُ (ع) فَقَالَ لَهُ يَا يُوسُفُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ لَكَ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَنْزِلَ إِلَى عَبْدِيَ الصَّالِحِ مَا أَنْتَ فِيهِ ابْسُطْ يَدَكَ فَبَسَطَهَا فَخَرَجَ مِنْ بَيْنِ أَصَابِعِهِ نُورٌ فَقَالَ : مَا هَذَا يَا جَبْرَئِيلُ ؟ فَقَالَ هَذَا أَنَّهُ لَا يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِكَ نَبِيٌّ أَبَداً عُقُوبَةً لَكَ بِمَا صَنَعْتَ بِيَعْقُوبَ إِذْ لَمْ تَنْزِلْ إِلَيْهِ .
بيان : ما أنت استفهام أي أ منعك ما أنت فيه من الملك ثم إنه (ع) لعله راعى بعض مصالح الملك في ترك الترجّل و كان الأولى و الأفضل ترك تلك المصلحة و تقديم تكريم الوالد عليه لا أنه ترك واجبا أو فعل محرّما لما قد ثبت من عصمتهم (ع) .
حضرت صادق عليه السلام مي فرمايد : هنگامي كه حضرت يعقوب (ع) براي ديدنِ حضرت يوسف (ع) به مصر سفر كرد و حضرت يوسف (ع) [ به همراه سران كشوري و لشكري ] به استقبال پدر آمد [ به خاطر اين كه ابّهتِ حكومتي اش حفظ شود و بتواند در سايه ي آن دستورات دين را بهتر پياده كند بدين جهت رعايت كرده ] و جلوي پاي پدر پياده نشد ، همان لحظه جبرئيل (ع) نازل شد و عرض كرد : خداوند مي فرمايد : چرا جلوي پاي بنده ي صالحِ ما پياده نشدي ؟ كفِ دستت را باز كن وقتي باز كرد نوري از آن خارج شد . از جبرئيل (ع) پرسيد اين نور ، چه بود ؟ جبرئيل (ع) گفت : به خاطرِ اين عملت از نسلِ تو پيامبري به دنيا نخواهد آمد .
يادسپاري بسيارمهم
1 . بايد توجّه داشته باشيم كه كم احترامي به پدر و مادر اگرچه از روي قصور باشد نه تقصير اثرِ وضعي خود را دارد و آثار وضعيّه عبارت است از عكس العمل طبيعي اعمالي است كه انسان مرتكب مي شود و خواه و ناخواه آن اثر برآن عمل مترتّب مي گردد چه انسان توجّه داشته باشد يا نداشته باشد .
2 . اگر به سيم بدون عايقى كه برق دارد دست بزنيم ، دچار برق گرفتگى مى شويم ، گرچه خيال كنيم برق ندارد. گناهانى سبب پيدايش قحطى ، زلزله ، كوتاه شدن عمر، ذلّت و خوارى مى شود، گرچه خود انسان از پيدايش اين آثار خبرى نداشته باشد.
3 . بسيارى از گـناهان آثار وضعى ناگـوارى در همين جهان براى گـناهكار بدنبال دارند. شرابخوارى سبب اختلالات عصبى وناراحتى هاى كبدى مى گردد. بدى كردن به والدين در همين جهان بازتاب هاى ناگوار بدنبال دارد. حتى اگر پدر ومادر انسان فاسق يا كافر باشند، باز هم بدى كردن نسبت به آنان بدون عكس العمل نمى ماند.
4 . إِنَّ الْمُنْتَصِرَ سَمِعَ أَبَاهُ يَشْتِمُ فَاطِمَةَ فَسَأَلَ رَجُلًا مِنَ النَّاسِ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ لَهُ قَدْ وَجَبَ عَلَيْهِ الْقَتْلُ إِلَّا أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ أَبَاهُ لَمْ يَطُلْ لَهُ عُمُرٌ قَالَ مَا أُبَالِي إِذَا أَطَعْتُ اللَّهَ بِقَتْلِهِ أَنْ لَا يَطُولَ لِي عُمُرٌ فَقَتَلَهُ وَ عَاشَ بَعْدَهُ سَبْعَةَ أَشْهُرٍ .
منتصر شنيد كه پدرش متوكّل لعنة الله عليه به فاطمه زهرا عليها السلام اهانت مي كند از كسي ( كه طبق بعضي از نقل ها از امام هادي عليه السلام ) پرسيد كه تكليف من چيست ؟ پاسخ شنيد كه كه قتل او واجب است ولي هركس پدرش را بكشد عمرش كوتاه مي شود [ يعني اين كار اثر وضعي دارد ] منتصر گفت : اگر با كشتنِ او فرمان الهي را اطاعت كنم باكي از كوتاهي عمر ندارم او يك دسته افراد را برداشت و شبانه بر بستر متوكّل ريختند و او را قطعه قطعه كردند و هفت ماه بيشتر زنده نماند .
بحارالأنوار ، ج 45 ، ص 396 / أطيب البيان في تفسير القرآن، ج7، ص: 82
5 . در اين جا هم با اين كه حضرت يوسف (ع) قطعاً تقصيري ندارد و معتقد است با پياده نشدن ، ابّهتِ حكومتي اش بيشتر مي ماند و مي تواند دينِ خداوند را پياده كند ولي اثر وضعيِ بي حرمتي به پدر سبب شد كه تقدير و سرنوشتي را كه خداوند براي او رقم زده بود كه از نسلِ او پيامبراني مبعوث شوند ، تغيير كند .
(7). حالِ معنوي پيدا نمي كند (چه نفرين بكنند و چه نكنند )
پيرمردي از علما ( ره ) براي ما درس اخلاق مي فرمود ، در يكي از جلسات فرمودند : در يك سفرِ حج ، روحاني كاروان بودم ، سه خانم ايراني با اجازه به اتاقم آمدند و گفتند : سؤالِ شرعي داريم نوبت به يكي از آنها كه رسيد گفت : حاج آقا من دكتر هستم و خيلي به فاطمه ي زهرا سلام الله عليها علاقه دارم ، در ايران هر وقت صحبت از آن بزرگوار مي شد حالم دگرگون مي گشت و هميشه آرزو مي كردم كه مدينه بيايم و كنار قبرستان بقيع ، با ايشان درد دل كنم و حالِ معنوي بالاتري بدست بياورم امّا چهار روز است آمديم مدينه ، دلم كاملاً قفل كرده وهيچ حالِ معنوي ندارم و در حرم پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم فقط در و ديوار را نگاه مي كنم و كنار قبرستان بقيع هم ديگران را مشاهده مي كنم كه چه حال خوشي دارند و من ندارم خيلي ناراحتم مي ترسم اين چند روزِِ باقي مانده هم تمام شود و با همين وضع به ايران برگردم و يك عمر گرفتارِ اين غمِ جانكاه باشم نمي دانم چه كنم شمارا به خدا مرا راهنمايي كنيد . گفتم : خانم دكتر پدر و مادرتان زنده اند ؟ گفت: فقط مادرم زنده است . پرسيدم در اين سفر ازشما رنجشي پيدا نكرده است ؟ كمي سكوت كرد و گفت : فكر مي كنم رنجيده شده باشد سپس ادامه داده و گفت : من روستا زاده ام و مادرم هنوز در همان روستا زندگي مي كند وقتي فرودگاه آمديم تعدادي از خانم دكترها و خانم پرستارها براي بدرقه ي من به فرودگاه آمده بودند در ميان جمع ، مادرم نيز با همان لباس روستائيش حضور داشت براي خدا حافظي همه ي دوستانِِ خانمم را بوسيدم ولي جلوي آنها مادرم را نبوسيدم و او را به عنوان مادرم معرفي نكردم و فقط براي او دستي تكان دادم و جدا شدم فكر مي كنم به دل گرفته و رنجيده شده باشد گفتم : خانم دكتر به ايشان دسترسي داريد ؟ گفت : آمده منزلِ ما تا بچه هاي مرا جمع آوري كند و تلفن داريم گفتم :زنگ بزن و از دلش در آر . فرداي آن روز ديدم همان سه خانم آمدند همه گريه مي كنند امّا آن خانم دكتر بيشتر منقلب است وقتي نشستند خانم دكتر شروع به تشكِّر كرد و گفت : ممنونم نسخه ي خوبي داديد پرسيدم چه شد ؟ گفت : زنگ زدم و از مادرم پرسيدم : از من رنجشي پيدا كرديد ؟ گفت : دخترم خيلي از دستت ناراحت شدم گفتم : چرا مادرم ؟ گفت : دخترم فكر مي كني من روستايي هستم عقل هم ندارم ، در فرودگاه همه ي دوستان خانمت را مي بوسي و به من دست تكان مي دهي ، فكر مي كني من نمي فهمم ، بعد جمله اي گفت و شروع كرد به گريه كردن و آن جمله اين بود گفت : دخترم تو امروز درخت تنومند شدي ، من پاي تو خميده شدم ، تا تو دكتر شدي من بيچاره شدم گفتم : مادرم مرا ببخش گفت : تو قابل ببخشش نيستي تو تحصيل كرده اي تا آخرِ عمر هم بنا دارم تو را نبخشم . هرچه التماسش كردم قبول نكرد ، آخر ناچار شدم گفتم : مادرم من الان نزديك قبرستان بقيع هستم تو را به فاطمه ي زهرا قسم مي دهم مرا ببخش ، تا نام مقدّس فاطمه زهرا سلام الله عليها را بردم و قسمش دادم مدّتي پشت تلفن بلند بلند گريه كرد وقتي قدري آرام شد گفت : باشد به خاطرِ گلِِ روي فاطمه زهرا تو را بخشيدم . تا گفت : بخشيدم ، قفل دلم باز شد از ديشب توي هتل هستم حال معنوي عجيبي دارم ، حرمِ پيامبر مي روم حال معنوي ام تشديد مي شود وقتي كنار قبرستان بقيع مي روم حال عجيبي دارم آمده ام از شما تشكّر كنم آري :
آبروي اهل دل از خاك پاي مادر است هرچه دارند اين جماعت از دعاي مادر است
آن بهشتي را كه قرآن مي كند توصيف آن صاحبِ قرآن بگفتا زير پاي مادر است
آسمانِ زندگي روشن شد از نور پدر گلشنِ هستي مصفّا از صفاي مادر است
گرمي آغوش مهرش را ندارد آفتاب مهربانتر ديگر از مادر خداي مادر است
از دمِ روح القدس عيسي اگر آمد پديد باز هم پرورده در ظلِّ هماي مادر است
قدر و جاهي را كه در اسلام دارا شد اويس از كمال طاعت و خدمت براي مادر است
امر او را داد رجحان بر ملاقات نبي چون رضاي مصطفي هم در رضاي مادر است
بس كه محبوب است مادر بس كه دارد احترام مصطفي را دخترش زهرا بجاي مادر است
با تضرّع چهره بر پايش (مؤيّد) سود و گفت آبروي اهل دل از خاك پاي مادر است
(8) . انسانِ عاق شده توفيق بندگي خداوند را پيدا نمي كند
1 . گناه اجازه ي پرواز و تعالي را به روح انسان نمي دهد ، پس انسان ، اوّل بايد خود را از گناهان پاك كند و اگر انسان از گناهان كبيره روحش را تطهير كند ديگر طبيعي است كه مبتلاي به صغائر هم نخواهد شد بلكه مي شود بيان كرد عدم ارتكاب كبائر سدّ محكمي خواهد بود كه ان شاء الله انسان مبتلاي به هيچ گناهي نشود .
2 . عَنِ الرِّضَا عليه السلام قَالَ : حَرَّمَ اللَّهُ عُقُوقَ الْوَالِدَيْنِ لِمَا فِيهِ مِنَ الْخُرُوجِ مِنَ التَّوْفِيقِ لِطَاعَةِ اللَّهِ عَزَّوَجَل .
بحارالأنوار ، ج 71 ، ص 74
حضرت رضا عليه السلام مي فرمايد : خداوند عقوق والدين را به اين علّت حرام نموده كه باعث مي شود انسان توفيق طاعتِ پروردگار عالم را ازدست بدهد .
3 . يكي از عرفا فرموده اند : هركس عاق والدين شود از دايره ي عبوديّت خارج شده است ، به تعبير خودماني يعني او ديگر بنده ي خدا نيست و خداوند او را نمي پذيرد . اتفاقاً روايت هم داريم كه اگر كسي عاقّ والدين شد ديگر بنده ي خدا نيست ؛ يعني ذوالجلال و الاكرام مي فرمايد : برو ، ادعاي بندگي من را نكن ، ديگر تمام شد . وقتي كسي بنده ي خدا نبود ، ديگر معلوم است هرچه انجام دهد ، قبول نيست در روايت داريم كه خداوند به او مي فرمايد : من عمل تورا ثبت و ضبط نمي كنم لذا عاقّ والدين بسيار خطرناك است و مع الاسف ما غافليم .
(9) . ملكي مأمور است هميشه انسانِ عاق را نفرين نمايد
قَالَ رَسُولُ الله صلي الله عليه و آله وسلم : إِنَّ لِلَّهِ مَلَكَيْنِ يُنَاجِي أَحَدُهُمَا الْآخَرَ وَ يَقُولُ اللَّهُمَّ احْفَظِ الْبَارِّينَ بِعِصْمَتِكَ وَ الْآخَرُ يَقُولُ اللَّهُمَّ أَهْلِكِ الْعَاقِّينِ بِغَضَبِكَ .
مستدركالوسائل ، ج 15، ص 176
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله وسلم مي فرمود : دو فرشته اند كه هميشه كارشان دعا و نفرين است ؛ يكي هميشه مي گويد : خدايا به عصمت و پاكي خودت ،كساني كه نيكو كردارند از تمامي لغزش ها و خطاها مصون بدار و ديگري مي گويد : خدايا كساني كه آلوده ي به عاق اند با خشم و غضب خودت هلاك گردان .
(10) . انسانِ عاق شده مردنِ بدي دارد و عاقبت به خير از دنيا نمي رود
1 قَالَ الصَّادِقُ عليه السلام : اعْتُقِلَ لِسَانُ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه و آله وسلم فِي مَرَضِهِ الَّذِي مَاتَ فِيهِ فَدَخَلَ عَلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله وسلم فَقَالَ لَهُ : قُلْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَلَمْ يَقْدِرْ عَلَيْهِ فَأَعَادَ عَلَيْهِ رَسُولُ اللَّه صلي الله عليه و آله وسلم ِ فَلَمْ يَقْدِرْ عَلَيْهِ وَ عِنْدَ رَأْسِ الرَّجُلِ امْرَأَةٌ فَقَالَ لَهَا هَلْ لِهَذَا الرَّجُلِ أُمٌّ ؟ فَقَالَتْ : نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنَا أُمُّهُ فَقَالَ لَهَا : أَ فَرَاضِيَةٌ أَنْتِ عَنْهُ أَمْ لَا ؟ فَقَالَتْ : لَا بَلْ سَاخِطَةٌ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله وسلم : فَإِنِّي أُحِبُّ أَنْ تَرْضَيْ عَنْهُ فَقَالَتْ : قَدْ رَضِيتُ عَنْهُ لِرِضَاكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ لَهُ : قُلْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَقَالَ : لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَقَالَ : قُلْ يَا مَنْ يَقْبَلُ الْيَسِيرَ وَ يَعْفُو عَنِ الْكَثِيرِ اقْبَلْ مِنِّي الْيَسِيرَ وَ اعْفُ عَنِّي الْكَثِيرَ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَفُوُّ الْغَفُورُ فَقَالَهَا فَقَالَ لَهُ : مَا ذَا تَرَى فَقَالَ أَرَى أَسْوَدَيْنِ قَدْ دَخَلَا عَلَيَّ قَالَ :أَعِدْهَا فَأَعَادَهَا فَقَالَ : مَا ذَا تَرَى فَقَالَ : قَدْ تَبَاعَدَا عَنِّي وَ دَخَلَ أَبْيَضَانِ وَ خَرَجَ الْأَسْوَدَانِ فَمَا أَرَاهُمَا وَ دَنَا الْأَبْيَضَانِ مِنِّي الْآنَ يَأْخُذَانِ بِنَفْسِي فَمَاتَ مِنْ سَاعَتِهِ .
منلايحضرهالفقيه ، ج 1 ، ص 132
حضرت صادق عليه السلام مي فرمايد : مردي در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم هنگام جان دادن زبانش بند آمد و هر چه به او تلقين شهادتين مي كردند نمي گفت پيامبراكرم صلي الله عليه و آله و سلم نزد او حاضر شدند و فرمودند : بگو لا اله الا الله . نتوانست بگويد حضرت تكرار كردند باز هم نتوانست فرمودند : اين مرد مادر دارد؟ پيرزني كه آنجا حاضر بود عرض كرد : من مادرش هستم حضرت فرمودند: آيا نسبت به او رضايت داري يا نه ؟ عرض كرد : از او ناراضيم حضرت فرمود : من دوست دارم از او راضي شوي . عرض كرد: به خاطر شما از او راضي شدم پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به او فرمودند : بگو لا اله الا الله او زبانش باز شده و گفت : لا اله الا الله حضرت فرمودند : بگو : يَا مَنْ يَقْبَلُ الْيَسِيرَ وَ يَعْفُو عَنِ الْكَثِيرِ اقْبَلْ مِنِّي الْيَسِيرَ وَ اعْفُ عَنِّي الْكَثِيرَ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَفُوُّ الْغَفُورُ وقتي گفت . حضرت فرمودند : چه مي بيني عرض كرد : دو شخصِ سياه چهره داخل شدند حضرت فرمودند : آن جملات را تكرار كن وقتي تكرار كرد حضرت فرمودند : حالا چه مي بيني ؟ عرض كرد : آن دو از من فاصله گرفتند و دو وجود سفيد (نوراني) داخل شده و مشغول گرفتن جان من گرديدند ، اين جمله را گفت و پس از لحطاتي از دنيا رفت [ ملاّ محسن فيض كاشاني قدّس سرّه آن عارفِ بزرگ درذيل اين روايت شريف نكته ي قشنگي را مي فرمايند . ايشان فرموده اند : معلوم مي شود يك موردي هست كه اگر انسان رعايت نكند و لو به اينكه اهل نماز و روزه هم باشد بي دين از دنيا مي رود و آن اينكه اگر كسي پدر و مادر را از خودش برنجاند شهادتين بر زبانش جاري نمي شود اگرچه تلقين كننده پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم باشد / دو گوهر بهشتي ص 28 ].
2 .عَنْ عَلِيٍّ عليه السلام : إِنَّ مَلَكَ الْمَوْتِ يَكْلَحُ فِي وَجْهِ الْعَاقِّ .
مستدركالوسائل ، ج 15 ، ص 176
حضرت علي عليه السلام مي فرمايد : ملك الموت با چهره اي خشم آلود انسان عاق شده را قبض روح مي نمايد .
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید