اوّل : توجّه به محبّت ها و خدمات والدين به ما
قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليهما السلام : .... وَ أَمَّا حَقُّ الرَّحِمِ فَحَقُّ أُمِّكَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّهَا حَمَلَتْكَ حَيْثُ لَا يَحْمِلُ أَحَدٌ أَحَداً وَ أَطْعَمَتْكَ مِنْ ثَمَرَةِ قَلْبِهَا مَا لَا يُطْعِمُ أَحَدٌ أَحَداً وَ أَنَّهَا وَقَتْكَ بِسَمْعِهَا وَ بَصَرِهَا وَ يَدِهَا وَ رِجْلِهَا وَ شَعْرِهَا وَ بَشَرِهَا وَ جَمِيعِ جَوَارِحِهَا مُسْتَبْشِرَةً بِذَلِكَ فَرِحَةً مُؤَمِّلَةً مُحْتَمِلَةً لِمَا فِيهِ مَكْرُوهُهَا وَ أَلَمُهَا وَ ثِقْلُهَا وَ غَمُّهَا حَتَّى دَفَعَتْهَا عَنْكَ يَدُ الْقُدْرَةِ وَ أُخْرِجْتَ إِلَى الْأَرْضِ فَرَضِيَتْ أَنْ تَشْبَعَ وَ تَجُوعَ هِيَ وَ تَكْسُوَكَ وَ تَعْرَى وَ تُرْوِيَكَ وَ تَظْمَأَ وَ تُظِلَّكَ وَ تَضْحَى وَ تُنَعِّمَكَ بِبُؤْسِهَا وَ تُلَذِّذَكَ بِالنَّوْمِ بِأَرَقِهَا وَ كَانَ بَطْنُهَا لَكَ وِعَاءً وَ حُجْرُهَا لَكَ حِوَاءً وَ ثَدْيُهَا لَكَ سِقَاءً وَ نَفْسُهَا لَكَ وِقَاءً تُبَاشِرُ حَرَّالدُّنْيَا وَ بَرْدَهَا لَكَ وَ دُونَكَ فَتَشْكُرُهَا عَلَى قَدْرِ ذَلِكَ وَ لَا تَقْدِرُ عَلَيْهِ إِلَّا بِعَوْنِ اللَّهِ وَ تَوْفِيقِهِ وَ أَمَّا حَقُّ أَبِيكَ فَتَعْلَمُ أَنَّهُ أَصْلُكَ وَ أَنَّكَ فَرْعُهُ وَ أَنَّكَ لَوْلَاهُ لَمْ تَكُنْ فَمَهْمَا رَأَيْتَ فِي نَفْسِكَ مِمَّا يُعْجِبُكَ فَاعْلَمْ أَنَّ أَبَاكَ أَصْلُ النِّعْمَةِ عَلَيْكَ فِيهِ وَ احْمَدِ اللَّهَ وَ اشْكُرْهُ عَلَى قَدْرِ ذَلِكَ [وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ] .
مستدركالوسائل ، ج 11، ص 160
حضرت زين العابدين عليه السلام مي فرمايد : حقّ مادرت آن است كه بداني او تو را در جايي نگه داشته كه كسي نگه نمي دارد و از محصول و ميوه وجودش به تو داده كه كسي به كسي نمي دهد و از تو با همه وجودش از گوش و چشم و دست و پا و موي و پوست ، با شادماني و سرور نگهباني و نگهداري كرده ، و نا ملايمات ، غم و اندوه و نگراني ها را تحمّل مي كرد و شادان و خرّم بود كه تو را سير نمايد و خودش گرسنه بماند ، تو را بپوشاند و خودش برهنه باشد ، تو را سيراب كند و خود تشنه بماند ، خود در آفتاب باشد و بر تو سايه افكند ، و با تحمّلِ مشقّت ، آرامش و تنعّم تو را فراهم آورد و با پذيرشِ رنجِ بي خوابي ، تو را از لذّتِ خواب بهره مند سازد . شكمش ظرفِ وجود تو و دامنش پناهگاه امن تو و سينه اش چشمه جوشاني براي رفعِ عطشِ تو و جانش سپرِ بلاهاي تو و سرد و گرم روزگار را به خاطر تو پذيرا گشت ؛ بنابراين بايد به پاس اين همه محبّت و زحمت ، قدر شناس و شكر گزار او باشي و چنين كاري را نمي تواني انجام دهي مگر اين كه خداوند ياريت كرده و توفيقت دهد .
و امّا حقّ پدرت آن است كه بداني كه او اصل تو است و تو شاخه و فرع او ، اگر او نبود تو نيز نبودي ، پس هرگاه در خود چيزي ديدي كه تو را شادمان ساخت ، بدان كه اصلِ آن نعمت را از پدر داري و خداوند را حمد نما و به همان ميزان از پدرت قدر شناسي نموده و شكر گزارش باش [ حرف خيلي عجيبي است اين مطلب را فقط درباره ي خداوند داريم كه هرچه داريم از اوست .... ] .
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید