دیالوگهایی ماندگار از سینما ی ایران
برخی استادان کلاسهای داستاننویسی به شاگردانشان توصیه میکنند به گفتوگویهای میان بازیگران فیلمها (دیالوگها) توجه ویژه داشته باشند. روزهای خانهنشینی از سر مصیبت کرونا و فراغتی که پدید آمد، باعث شد من هم بیشتر فیلم ببینم و اینبار با تمرکز بیشتری به شکار دیالوگهای پرمعنا و جذاب بروم. این کار را به شما هم توصیه میکنم. این دو صفحه، حاصل تلاش من در این ایام و البته جستوجویم در چند کتاب و مجله بود. اگرچه همه فیلمهایی را که معرفی کردهام تأیید نمیکنم، ولی بر خواندن چندباره این دیالوگها توصیه و تأکید دارم.
آدمبرفی/ داوود میرباقری
عباس (اکبر عبدی): اسمم عباسه، فامیلیمم خاکپوره.
اسی (داریوش ارجمند): اسمت مراد ماست، فامیلیت مرام ما.
یتیمخانه ایران/ ابوالقاسم طالبی
- چه کنیم با وطنفروش و تنفروش که زندگی همهرو جهنم کردن؟
- تنفروش خودشرو به جهنم میبره، وطنفروش وطنرو
روزی روزگاری/ امرالله احمدجو
مراد بیک (خسرو شکیبایی): من ادعايي ندارم.
خاله لیلا (ژاله علو): همينم کم ادعايي نيست.
دندان مار/ مسعود کیمیایی
- یکجا هست که باید وایستی. یکجا هم هست که باید درری، اما خدا نکنه جای این دو تا با هم عوض شه که دیگه تا آخر عمر بدهکار خودتی.
بچههای آسمان/ مجید مجیدی
بابا: دستت درد نکنه بابا! با اینکه من از صبح تا غروب توی شرکت، اینهمه چای میخورم، ولی چایِ زهرا خانوم یه مزه دیگهای میده... زهراجان، قندونرو نیاوردی که!
زهرا: (با اشاره به قندهایی که بابا میشکند) خب اینهمه قند!
بابا: اینا مال مسجده، مال مردمه، پیش ما امانته.
آژانس شیشهای/ ابراهیم حاتمیکیا
عباس (حبیب رضایی): مو اصلاً توقعي نداشتم، سر زمين بودُم با تراکتور، جنگ هم که تموم شد، برگشتُم سر همو زمين، بی تراکتور! مو حتي دفترچه بيمه هم نگرفتم. حالا برا مو زوره که همچي تهمتي به مو بزنن، خواهر! با شمام، شما سهمتون رو دادين. سهمتون همين نيشهايي بود که زدين، دست شما درد نکنه!
غلامرضا تختی/ بهرام توکلی
- (خبرنگار) آقا تختی! به خدا مملکت ما مملکت خیانت و حسادته، من دارم کارهامو همینجا میکنم تو آمریکا پناهنده بشم، نشد هر جای دیگه؛ هرجا غیر ایران زندگی کنم میدونم حالم بهتره!
- (تختی) هشت نه سالم بود یکی از رفیقام از سر لجبازی و از اینکه تو کشتی ضربهاش کرده بودم، هُلم داد تو آبسیاه، ننهام دو دقیقه دیر کرده بود الان هفتکفن پوسونده بودم. میخوام بگم آدم، زندگیشو از ننه و باباش داره؛ حالا بد یا خوب. مملکت آدم هم مثل ننه و بابای آدمه، نمیشه ولش کرد. هرقدر هم وضعیت مملکتمون بد باشه، باید بمونیم درستش کنیم؛ حالا هرکی به وسع خودش. تو هم اگه حالت از مملکتت خرابه، دررفتن و هر کار دیگهای بکنی، نمیتونه حالترو خوب کنه... اگه دنبال حال خوبی!
پری/ داریوش مهرجویی
صفا: چه دختر خوشگلی! چند تا دوست داری؟
دختربچه: دو تا
صفا: چقدر زیاد! اسماشون چیه؟
دختربچه: مامان و بابام.
مادر/ علی حاتمی
جلالالدین (امین تارخ): عشق سپر بلاست، مادر نگاهِ عاشقارو داره امروز و امشب امیدِ دیدار یار.
غلامرضا (اکبر عبدی): تازه! این پلو هم پلوی عروسیشه نه عزا! مادر میخواد عروسی کنه، عاشقا عروسی میکنن دیگه.
*
مادر (رقیه چهرهآزاد): سر شام گریه نکنید، غذارو به مردم زهر نکنین. سماور بزرگ و استکاننعلبکی هم بهقدر کفایت داریم. راه نیفتین دوره در و همسایه پی ظرف و ظروف. آبروداری کنین بچهها، نه با اسراف، با آداب. سفره از صفای میزبان خرم میشه، نه از مرصعپلو. حرمتِ زنیّت مادرتونرو حفظ کنین.
روسری آبی/ رخشان بنیاعتماد
انسی (افسر اسدی): آخه چی شده؟ ناسلامتی من دخترتونم. اگه خسته شدین، برین پیش «افتخار». اگه کِسلین ببرمتون دکتر...
رسول (عزتالله انتظامی): شما خیال میکنین هر کی پا به سن گذاشت، فقط باید مواظب فشار خون و کلسترولش بود. یادتون میره دردای دیگهای هم هست که توی ورقای آزمایشگاهی نمینویسن، یادتون میره... من هنوز زندهام، نفس میکشم، جون دارم...
قاعده بازی/ احمدرضا معتمدی
عمه ریحانه (گوهر خیراندیش): فالِت بگیرم خانومجان؟
فرشته (الناز شاکردوست): اوهوم!
عمه ریحانه: این پسره هیچی تو دلش نیس، پاک پاکه. هیچی تو جیبش نیس، پاک پاکه. هیچی هم تو کلهش نیس.
فرشته: پاک پاکه؟
عمه ریحانه: پوک پوکه!
چه کسي امير را کشت/ مهدی کرمپور
حمید (امین حیایی): دوست خيالي كه واقعاً دوستت باشه، خيلي بهتر از يه دوست واقعيه كه خيال ميكني دوستته.
مسافران مهتاب/ مهدی
فخیمزاده
نمکی (مهدی فخیمزاده): من مراد رو دوست ندارم. من اینجا را دوست ندارم. میخوام برگردم خونه. اینجا اذیتم میکنن، من به کسی کاری ندارم، ولی اونا اذیتم میکنن کدخدا (و گریه میکند)
کدخدا (حسین گیل): بهت نگفتم نیا؟ نگفتم اونجا (روستا) بمون؟ نگفتم شهر جای تو نیست. گفته بودم شهر یه جور دیگهس. با ماها فرق دارن. یه جور دیگه زندگی میکنن. یه جور دیگه میخوابن. یه جور دیگه بیدار میشن. یه جور دیگه همدیگه رو دوست دارن...(با عصبانیت) دوست داشتنشون هم یه جور دیگهس!
تیغ و ابریشم/ مسعود کیمیایی
- هروئین، حشیش، یوگا، جنگیری، تیام، فال و این اداهای تازه ژاپنی و خلاصه انواع نشئگی برای واموندهها خوبه، آدمی که فکر میکنه، یعنی فکر داره، احتیاج به اینجور مزخرفات نداره.
- صدای این نسل باید عین چشمه قلقل کنه. صدای جوونا باید عین صدای آب که از وسط کوه میاد بیرون صدا کنه، نه از وسط گنداب و آب دماغشون که رو لباشون ریخته.
یک تکه نان/ کمال تبریزی
پيرمرد (رضا کیانیان): دلت گرفته؟
سرباز (هومن سیدی): آره
پيرمرد: دل همه میگیره، دل داشته باشی میگیره دیگه! اصلاً دلی که نگيره که دل نيست...
به کوشش عبدالله نیازی
مجله آشنا، شماره 215، صفحه72
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید