متن مصاحبه خیالی با سرکرده گروهک تروریستی
- چه شد اینقدر راحت این منطقه شکستناپذیر به دست شما افتاد؟
- ما ده نفر بیشتر نبودیم و این منطقه بزرگتر از توان ما بود، اما با رصد طولانی دریافتیم حساسترین نقاط آن به دست ده نفر است. اگر همانها را فلج میکردیم، میتوانستیم آنجا را فتح کنیم.
ده سرباز هرکدام در جایگاه حساسی مراقبت میکردند که طبیعتاً به خاطر امنیت طولانیمدت، هیچیک احتمال خطر هم نمیدادند.
سرباز اول کمی سرگیجه داشت و به خواب رفته بود.
سرباز دوم رفته بود به مادرش در بیمارستان سرکشی کند و سریع برگردد.
سومی بهتازگی پایش مویه کرده بود و توان مقاومتی نداشت.
چهارمی با تلفن همراهش حسابی سرگرم بود. اتفاقاً مدیر یک کانال دشمنشناسی پرمخاطب بود.
پنجمی همسر پابهماهش را در خانه تیمار میکرد.
ششمی رفته بود آنطرفتر دو پُک سیگار بکشد.
بعدی دیشب را تا صبح بیدار بود و چرت میزد.
هشتمی اسلحه را در خانهاش جاگذاشته بود.
نهمی را با پول خریدیم.
و دهمی وقتی فهمید تنهاست، تسلیم شد.
*
شده حکایت پیچاندنهای ما؛ یکی درگیر ازدواج است هنوز، یکی کلاً نازا بوده یا شده، معلوم نیست. یکی سالم است اما هر چه دکتر دوا میکند نمیشود.
یکی بد ویار است، یکی شوهرش ناراضی، یکی هنوز تصمیم نگرفته، دیگری تصمیم گرفته، خدا معطلش میکند، بعدی بعد از تصمیم دوباره پشیمان شده. یکی اینجایش درد میکند، یکی آنجایش، یکی ندارد که بخورد، یکی آنقدر دارد که تاب سختی ندارد،
یکی حالا دیگر داماد و عروس دارد، یکی هنوز بچهاش کوچک است و آنیکی بچهاش دیگر بزرگ شده و...
اما خدایا! تو بندگانی هم داری که:
اهل چرتکه انداختن نیستند؛ شجاعاند، به وعدههای کتابت اعتماد میکنند، فرمانپذیرند، از سرزنش اطرافیان نهفقط ترسی به دل راه نمیدهند، ملالی هم نمیکشند. از روح و جسم، از بنیه و حوصله، از مال و جان و فرزند و آبروی خود دریغی ندارند. خلاصه خدایا انگیزه و ایمان اینانی که تو یاریگرشان هستی، حتماً ایرانی قوی را تضمین میکند.
#جهاد زن- فرزندآوری- است.
#جمعیت- مؤلفه قدرت- است.
نویسنده: فاطمهسادات نمازی
مجله آشنا، شماره 215، صفحه14
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید