دلمان برایت تنگ میشود مرد غیرمعمولی
مصطفی مسجدی آرانی
آدمها در زندگی، بنده انتخابهایشان هستند؛ انتخابهایی که رهایشان نمیکنند تا آخر عمر...
* مثلاً تو میتوانستی در ۲۳ سالگی، همان وقت که برای اداره آب و فاضلاب کرمان کار میکردی، بگویی جنگ به من هیچ ربطی ندارد. بگویی من کلی آرزو دارم برای زندگیام. بگویی تازه اول جوانیام است، ولی خب اینها را نگفتی. نگفتی و بلند شدی و رفتی مهاباد.
* جنگ در کردستان که تمام شد میتوانستی بگویی حالا دیگر خستهام یا دینم را به این مملکت ادا کردم و یا از همین حرفها... ولی خب نگفتی و رفتی جنوب با بچههای کرمان و لشکر ۴۱ ثارالله را تشکیل دادی و هشت سالی هم آنجا جنگیدی.
* جنگ ایران و عراق که تمام شد بعضی از همرزمانت برگشتند و رفتند درس خواندند. برخی سیاستمدار شدند. برخی کار اقتصادی شروع کردند اصلاً، ولی تو برگشتی کرمان و اینبار انتخاب کردی که فرمانده لشگری باشی که قرار است در جنوب شرق ایران با قاچاقچیان مواد مخدر بجنگد.
* سال ۱۳۷۶ بود. تو ۱۸ سال برای این مملکت جنگیده بودی. حالا دیگر میتوانستی بروی دنبال کار خودت. بروی یکگوشه و از جنگ خاطره بگویی. بروی استاد دانشگاه شوی. نماینده مردم شریف کرمان شوی در مجلس شورای اسلامی، ولی باز هم انتخابت چیز دیگری بود. فرمانده سپاه قدس شدی.
* سال ۱۳۸۹ تو هم مثل خیلیهای دیگر سی سال خدمتت را پر کرده بودی و میتوانستی بروی پی کارت. بروی یک باغچه بگیری نزدیک تهران یا اصلاً برگردی به همان کرمان. بروی بزرگ شدن بچههایت را تماشا کنی و در عروسیهایشان شرکت کنی و با نوههایت بازی کنی، ولی این بار تو انتخاب کردی در عراق و سوریه با داعش بجنگی.
* آدمها در زندگی بنده انتخابهایشان هستند. تو انتخاب کردی که معمولی نباشی. انتخاب کردی که یکی نباشی مثل همه. انتخاب کردی که قهرمان باشی و خب قهرمانها مرگشان هم معمولی نیست. برای قهرمانها بد است اگر در نبرد جان ندهند. خدا رحمتت کند که معمولی زندگی نکردی و معمولی جان ندادی. شهادتت مبارک حاج قاسم دوستداشتنی. شهادتت مبارک مرد غیرمعمولی. دلمان برایت تنگ خواهد شد.
مجله آشنا، شماره 214، صفحه28
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید