ازدواج به عنوان امری اجتماعی و فرهنگی و سنت ائمه اطهار ماست. ازدواج یعنی پیمان بستن، عهد بستن و به آن پایبند بودن در دین. در اسلام آمده که هر کس ازدواج کند نیمی از دین خود را کامل کرده است.
در دوران های گذشته دختر و پسرها در سنین کم و بدون اینکه حتی طرف مقابل خود را ببینند و انتخاب کنند، پای سفره عقد می نشستند و خود را برای شروع یک زندگی ساده و صمیمانه آماده می کردند اما کم کم و به مرور زمان سنت ها و رسوم تغییر کرده و حتی می توان گفت که هدف از ازدواج کردن در گذشته در مقایسه با امروز تغییر کرده است.
در گذشته نیت دختران، ازدواج کردن و به قول قدیمی ها سر و سامان گرفتن بود نه چیز دیگری اما امروزه هدف بسیاری از دختران عوض شده و فقط ازدواج نمی کنند تا سر و سامان بگیرند بلکه به عقیده عده ای سودجویی و کسب و کار می کنند.
در حقیقت مهریه های سنگین و زیاد به عقیده برخی صاحبنظران نوعی قیمت گذاری و نرخ گذاشتن روی افراد است. اینها یعنی سودجویی و اکثرا برای توجیه خودشان این را عنوان می کنند که مهریه پشتوانه دختر است. به عقیده این افراد همه این حرف ها شعارهایی برای دلخوش کردن خودشان است.
البته باید این نکته را متذکر شد که همه دختران هم اینطور نیستند، کسانی هستند با کمترین مهریه مثلا یک عدد سکه، زندگی های موفق و عاشقانه ای را آغاز می کنند و حتی در بسیاری مواقع این افراد از ابعاد مختلف اقتصادی، فرهنگی و ... از گروه اول بالاتر هستند که البته می توان گفت که این مسایل به عللی مانند خانواده، موقعیت اجتماعی، فرهنگ، نوع تربیت، میزان سواد و مسایلی از این دست بستگی دارد. در مورد پسران در مقوله ازدواج مشکلاتی مانند اعتیاد، انواع مریضی ها مثل دیابت، ایدز، هپاتیت و ... نیز امکان وجودش است.
و حتی حرف ها و وعده هایی که قبل از ازدواج می دهند ولی بعد از ازدواج معلوم می شود که نه تنها واقعیت نبوده بلکه هیچ گونه نزدیکی کوچکی هم به واقعیت نداشته است.
البته با دیدگاهی دیگر نیز می توان به مقوله ازدواج نگاه کرد که بسیاری از افراد از ازدواج و زندگی کردن در کنار هم و به کمال رسیدن، در کنار هم احساس خوشبختی کردن را می خواهند و بنابراین مسایل اقتصادی برایشان اهمیت چندانی ندارد.
به عقیده بسیاری، ازدواج امری مقدس، پسندیده و نیک است برای رسیدن به کمال مطلوب و در واقع می توان گفت که زن و مرد مکمل یکدیگرند و اگر کوتاهی از طرفین سرزند، رسیدن به کمال مطلوب را به تاخیر می اندازد.
عده ای از افراد بر این باورند که ازدواج سن خاصی ندارد بلکه هر کس خودش بهتر می داند که چه موقع زمان ازدواج او فرا رسیده است زیرا برای ازدواج باید افراد شروطی را داشته باشند. یکی از این شرایط، بلوغ جسمی و نیاز به جنس مخالف است.
شرط دیگر بلوغ فکری و عقلی است که می توان گفت از مهمترین شروط ازدواج است چون ممکن است فردی از لحاظ جسمی به حدی رسیده باشد که نیاز به ازدواج پیدا کند ولی به لحاظ عقلی و فکری هنوز در همان سن بلوغ باقی مانده باشد. در این صورت این ازدواج اساسا اشتباه است.
یکی دیگر از شروط ازدواج ، موقعیت فرد به لحاظ شغلی ، امکانات اولیه رفاهی برای آغاز یک زندگی تازه تاسیس، موقعیت فرهنگی و اجتماعی است. به عقیده آنها کسی که می خواهد ازدواج کند باید این شروط را با هم داشته باشد ولی ممکن است کسی در سن 20 سالگی همه این شروط را پیدا کند و دیگری در سن 40 سالگی به اینها دست یابد. این مهم است که این شروط را داشته باشد و صرفا سن و سال خاصی مطرح نیست.
در شرایط کنونی باید گفت ازدواج هم مانند همه مراحل زندگی انسان یک مرحله است که از تمامی مراحل زندگی مهمتر و سرنوشت سازتر است اما هر کسب باید خودش به این نتیجه برسد که به این مرحله رسیده و می تواند مسوولیت یک زندگی مشترک را برعهده بگیرد یا نه؟
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید